در حالی که رزمایش ناتو در دریای بالتیک با عنوان «ضربت شمشیر» و با مشارکت 10هزار نیرو در جریان است شاید مناسب‌ترین زمان برای کرملین است که در حیاط خلوت ایالات متحده، یعنی آمریکای جنوبی، خودی نشان بدهد.

 سرویس جهان مشرق - در حالی که واشینگتن بزرگ ترین گسترش نظامی را، فارغ از تبعات جهانی غرور و گستاخی عظیم خود، در تاریخ جهان در پیش گرفته است، زمان ان رسیده است که روسیه هم در حیاط خلوت آمریکا خودی نشان دهد.

در زمان نوشتن این سطور، دو بمب افکن بی-52 آمریکا از پایگاه هوایی در داکوتای جنوبی برخاسته‌اند تا برای شرکت در مانور نظامی ناتو با نام تحریک آمیز «ضربت شمشیر»Saber Strike در جمهوری‌های کرانه دریایی بالتیک حاضر شوند.


بمب افکن بی-52 آمریکایی

در این فستیوال «تجاوز گروهی»(به حیاط خلوت روسیه) 10000 سرباز از 13 کشور عضو ناتو، و چند کشوری که در انتظار پیوستن به این سازمان هستند(سوئد، دانمارک،...) شرکت دارند.

اگر کسی گمان می‌برد که خیال روسیه از این «رقص‌های جنگی» سالانه راحت است، احتمالا وقت زیادی پای شبکه‌های تلویزیونی غربی صرف می‌کند. اما این فتنه انگیزی بر درگاه روسیه، تنها یک نمونه کوچک از ماجراجویی نظامی به رهبری آمریکا در سرتاسر اروپای شرقی است، که مسوول مستقیم رسیدن روابط مسکو-واشینگتن به وخیم‌ترین وضعیت، از زمان فروپاشی اتحاد شوروی است.

برای نمونه، همین ماه قبل، ولادیمیر پوتین سیستم دفاع موشکی آمریکا را که در رومانی مستقر شده، محکوم کرد:


سایت دفاع موشکی آمریکا در رومانی

«در حال حاضر... موشک‌های رهگیر (مستقر در شرق اروپا) بردی حدود 500 کیلومتر دارند، در نهایت، به 1000 کیلومتر می‌رسند، و بدتر از این، آن‌ها می‌توانند با موشک‌های هجومی با برد 2400 کیلومتر مجهز شوند... و این کار تنها با یک سوئیچینگ نرم افزاری به سادگی انجام پذیر است، طوری که خود رومانیایی‌ها هم نفهمند.» پوتین که در جریان سفر دو روزه خود به یونان این سخنان را بیان می‌کرد به رومانی و سایر کشورهای شرق اروپا چنین هشدار داد: «ما قابلیت پاسخ‌دهی را داریم ....لهستان و رومانی، به واسطه مسخره‌بازی واشینگتن با بحث کنترل موازنه راهبردی، خود را درست در قلب نشان‌گیری موشک‌های مرگبار و دقیق روسیه خواهند انداخت.»

اما، دلایل دیگری هم برای نگرانی روسیه درباره قدرت نمایی غیرقابل توجیه ناتو وجود دارد که زنگ خطر را در روسیه به صدا درآورده است.

ناتو به رهبری آمریکا آمریکا، رژه مکانیزه خود را به سوی شرق ادامه می‌دهد، و اصلا غیرمنتظره نیست که مواجهات آن ها با نیروهای روسی بیش از پیش می شود، گرچه باعث گیجی ناظران غربی شده است. CNN حتی خطر می‌کند و مثل کودک قصه «لباس جدید پادشاه» سوالی که نباید را می پرسد: «جت‌های روسی همچنان به ویراژ دادن در اطراف هواپیماها و کشتی‌های امریکایی ادامه می‌دهند. آمریکا چه می‌تواند بکند؟ خب، برای شروع، دست از مانورهای نظامی بیخ گوش روسیه بردارید. به علاوه، نیاز به نبوغ نظامی برای فهمیدن این نکته نیست که مواجهات ناخوشایند این چنینی پتانسیل تبدیل به یک فاجعه را دارند.»



نقشه گسترش ناتو به شرق

در نظر داشته باشید که در ماه آپریل، وقتی ناوشکن آمریکایی «یو اس اس دانلد کوک» به دریای بالتیک وارد شد و به فاصله 70 مایل دریایی از کالینینگراد، مقر اصلی ناوگان روسیه در دریای بالتیک، رسید چه اتفاقی افتاد.


ناوشکن یو اس اس دانلد کوک

دو جنگنده روسی سوخوی-27 بدون مهمات، برای هشدار، چند دور در ارتفاع پایین بر روی این ناوشکن مانور کردند،. همین کافی بود که با گرفتن چند ویدیو از پرواز این جت‌های نسبتا قدیمی ارتش روسیه توسط پرسنل کشتی، خوراک تبلیغاتی رسانه‌های غربی جور شود. در حالی که کارشناسان و مفسران آمریکایی، با رگ‌های بیرون‌زده گردن، پوتین را متهم به «گردن کلفتی» می‌کردند، جان کری هم دوان دوان روی این موج پرید و گفت که حقش این بود این دو جنگنده روسی از سوی ناوشکن آمریکایی «اخطار شلیک» دریافت می‌کرد.


پرواز نزدیک سوخو27 روی عرشه دانلد کوک

حالا توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که «دانلد کوک» نه تنها مجهز به پیچیده‌ترین سامانه راداری در نیروی دریایی آمریکاست، که به عنوان جزیی از سیستم دفاع موشکی آمریکا در دریای بالتیک، از موشک‌های فوق پیشرفته «ایجس3» بهره می‌برد. این که این ناوشکن می‌توانست یک تهدید بالقوه برای دارایی نظامی روسیه در کالینینگراد باشد، دست پایین ترین تفسیر از ماجراست.

مانورهای نظامی روسیه در آمریکای لاتین

بگذارید برای کسانی که هنوز باور ندارند که نگرانی‌های روسیه از نزدیک شدن ماشین جنگی ناتو به مرزهایش چه قدر به حق است، اوضاع را دقیق تر تشریح کنیم. در تصور خود صفحه شطرنج ژئوپلیتیک را ناگهان بچرخانیم و در صفحه جدید، این روسیه است که در حال شکل دادن یک ائتلاف 28 عضوی در نزدیکی مرزهای آمریکاست، برای مثال در آمریکای لاتین (و با لحاظ این که فرضا مسکو تعهد کرده بود که اعضای بلوک نظامی خود را افزایش نخواهد داد).

بگذارید این تصور را پیش‌تر ببریم و ببینیم که بعد از این که روسیه 3 بمب افکن تو-160 بلک جک را برای مشارکت در مانور نظامی با کشورهایی چون کوبا، ونزوئلا و برزیل به آمریکای جنوبی بفرستد، آن هم تنها چند هفته بعد از آن که  یک سیستم دفاع موشکی در مثلا کلمبیا مستقر کرده که با فشار یک کلید آماده پرتاب می‌شود، واکنش امریکا چگونه خواهد بود. بی تردید، هیچ غل و زنجیری برای مهار نئوکان‌های کف به دهان آورده که خواهان حمله به روس‌ها هستند، کفایت نخواهد کرد.

تصور کنید که ایالات متحده باید این تحریکات روسیه را در حیاط خلوت خود، امریکای لاتین، ببیند و دم فرو ببندد، با این فرض که آمریکا سی سال است در هیچ کشور دیگری جنگ بی دلیلی به راه نیانداخته است (فقط تصور کنید، اگر حتی تصور کردنش سخت است!). اما به واقع این یک تصور نیست! این دقیقا وصف وضعیت روسیه در برابر آمریکا در 30 سال گذشته است. در حقیقت، علی رغم اطلاعات گمراه کننده‌ای که رسانه‌های جریان اصلی در غرب، 24 ساعته و 7 روز هفته، به مغز مردم در غرب پمپاژ می‌کنند، روسیه در 30 سال گذشته علی رغم همه شداید و سختی ها در برابر آمریکا انعطاف به خرج داده است.

باور ندارید؟ چه کسی اولین بار بعد از حادثه 11 سپتامبر در نیویورک و واشینگتن، با جرج دابلیو.بوش تماس گرفت؟ لندن؟ پاریس؟ نه!....باور می کنید که اولین تماس از مسکو بود، با وجود تفاوت زمانی میان واشینگتن و مسکو؟ دقیق‌تر بگوییم، اولین تماس از آن ولادیمیر پوتین بود. اما او تنها به تماس تلفنی بسنده نکرد و عمل را هم پشتوانه کلام خود کرد.

الیور استون، فیلمساز آمریکایی، و پتر کوزنیک، تاریخدان، در کتاب خود «تاریخ ناگفته آمریکا»، این کمک سخاوتمندانه مسکو به واشینگتن را، در پی 11 سپتامبر، چنین شرح می دهند: «در 24 سپتامبر، او (پوتین) یک طرح 5 بندی را برای حمایت از جنگ آمریکا علیه تروریزم اعلام کرد که طبق آن، نه تنها او اطلاعات لازم و آسمان روسیه را (برای جنگ با تروریزم) در اختیار امریکا قرار می داد، بلکه به استقرار سربازان آمریکایی در خاورمیانه و تسهیل این استقرار هم رضایت داد.»

دو پاراگراف بعد، استون و کوزنیک شرح می‌دهند که چگونه آمریکا مودبانه به این لطف روسیه پاسخ داد: «بوش این دست و دلبازی پوتین را پاسخ داد، آن هم با شکستن قولی که پدرش (در هنگام ریاست جمهوری خود، 1993-1989) به گورباچف داده بود و این چنین، ناتو را به مرزهای روسیه نزدیک تر کرد و عملا روسیه را با پایگاه‌های نظامی ناتو و آمریکا احاطه نمود....این موج دوم گسترش (ناتو به شرق) در اواخر 2002 آغاز و به الحاق بلغارستان، رومانی، اسلواکی، اسلوونیا، لیتوانی، لتونی و استونی در مارچ 2004 به ناتو منجر شد.

گرچه این آمریکا و 28 عضو ناتو هستند که در نزدیکی مرزهای فدراسیون روسیه تجمع کرده اند و مانور نظامی و «رقص شمشیر» به راه می‌اندازند، اما این روسیه است که به عنوان یک ستیزه جوی منحرفِ تقویت شده، که به دنبال احیای امپراتوری روسیه است، تصویر می شود.

چه چیز ذهن و دل مردم اروپای شرقی را چنین مشوش کرده که روسیه را تهدید اصلی برای اوقات خوش خود می‌دانند؟ کوبیدن بر طبل تبلیغات و کمی صدای جرنگ جرنگ پول (از سوی امریکا و متحدانش در غرب اروپا)

شرق اروپا در دام تبلیغات سیاسی

وقتی به پیشروی بی‌وقفه ناتو به سمت درگاه وروردی روسیه نگاه می‌کنیم، کدام واقعیت آزاردهنده‌تر است: کمپین ضدروسی خستگی ناپذیر که زمینه‌ها را برای تجاوز نظامی آماده می‌کند، یا ساده لوحی مردمی که به هر زباله ای که تلویزیون‌های غربی به اسم اخبار و گزارش و تحلیل پخش می کنند، باور دارند؟

رسانه‌های جریان اصلی در غرب، برای مغزشویی مخاطبان خود با ایده «گردن کلفتی روسیه»، دو رویداد تاریخی را به عنوان اسلحه در زرادخانه خود دارند: اولی، مناقشه روسیه-گرجستان در 2008.

این رویداد، در شب 7 آگوست 2008، با حمله ارتش گرجستان به «تسخینوالی»، مرکز اوستیای جنوبی، آغاز شد و 5 روز به طول انجامید. گرچه شاید به واسطه سلطه تبلیغات ضدروسی، شما خبر نداشته باشید، اما در جریان این حمله نیروهای گرجی، چندین صلح‌بان روسی و صدها غیرنظامی کشته شدند. با این حال، رسانه‌های غربی که مستقیما از دفتر رییس جمهور پیشین غربگرای گرجستان، «میخاییل ساکاشویلی»، این جنگ را پوشش می‌دادند، روسیه را یک «متجاوز» و گرجستان را یک «قربانی بی پناه» در این مناقشه تصویر می‌کردند.



نیروهای گرجستان در جنگ 2008

البته، نیروهای روسی وقت را تلف نکردند و با اولین حمله گرجی‌ها، ابتکار عمل را به دست گرفتند و چند شهر را در کنترل خود درآوردند. ولی مگر کشورهای دیگر در چنین شرایطی چه کار می کنند؟

به هر حال، روس ها، نیروهای خود را در 8 اکتبر 2008، دو ماه بعد از شروع حمله عقب کشیدند. با وجود این، رسانه‌های غربی تا همین امروز، این رویداد را همچون یک گواهی بی نقص بر «نیّات شوم روسیه» تبلیغ می کنند.

اما... یک گروه تحقیقاتی بی طرف، از سوی اتحادیه اروپا (کمی دیر، اما) بالاخره وارد ماجرا شد و بعد از پایان کار خود، گرجستان را عامل شروع مخاصمه اعلام کرد. «هایدی تاگلیاوینی»، دیپلمات سوئیسی و مسوول این گروه تحقیق، اعلام کرد:

«از دید این گروه، این گرجستان بود که با حمله به تسخینوالی در شب 7 تا 8 آگوست، با توپخانه سنگین، جنگ را کلید زد... هیچ توضیحی از سوی مقامات گرجستان داده نشد تا توجیهی قانونی برای این حمله باشد و توضیحی معقول به آن ببخشد.»

دوم، «تصرف» کریمه توسط روسیه در 2014، مقارن با آشوب‌های داخلی اوکراین بود که عمدتا به واسطه تحریکات هم‌جهت با منافع غرب در کیف، به پا شده بود. اما چگونه است که مردم کریمه امروز از وضعیت جدید خود، به عنوان شهروندان فدراسیون روسیه، راضی اند؟

حتی مجله «فوربز» با بی میلی اذعان کرد که یک سال پس از «تصرف» کریمه توسط روسیه، " نظرسنجی پشت نظرسنجی نشان می دهد که اهالی این شبه جزیره- خواه اوکراینی، خواه روس تبار یا تاتار- تقریبا همه توافق دارند که «زندگی با روس‌ها بهتر از زندگی با اوکراینی‌هاست.»

شاید اگر رسانه های غربی سرانجام فقط به اصل ماجرا بپردازند، آدم های کم تری را درباره وضعیت در کریمه گیج کنند. مساله اصلا «تصرف» کریمه توسط نیروهای روسی نبود. در واقع، در 16 مارچ 2014، مردم کریمه- فارغ از پیشینه قومی- تقریبا بالاتفاق در یک همه پرسی دموکراتیک، به الحاق به فدراسیون روسیه رای دادند.

نه تانک، نه سرباز روسی و نه یک قطره خون گران‌بها در کار بود.

پس، آن طور که به وضوح می‌بینید، اقدامات خصمانه ناتو در جوار مرزهای روسیه قطعا بی پایه و مبتنی بر تحریک تبلیغاتی و هیستری است. لیکن این، خطر اقدامات این چنینی آن را کم نمی کند.

متاسفانه، به نظر می‌2رسد که تنها راهی که مردم کشورهای غربی از خواب برمی خیزند و به بی پایه و اساس بودن تصورات خود درباره روسیه پی می برند، این است که عملا ترس و خشم ناشی از دیدن مانور نظامی یک کشور بیگانه را در حیات خلوت خود تجربه کنند.

منبع: راشا تودی