پیش از شروع رسمی مراسم خانواده شهدا در اتاقی مخصوص پیکر مطهر شهیدشان را زیارت میکنند. دقایقی بعد پیکر شهید رضا خرمی که روز جمعه در اثر انفجار بمب انتحاری به همراه دو همرزم شهیدش، مرتضی مسیب زاده و قدرت عبدیان در منطقه خلسهی خانطومان به شهادت رسید و حالا همسر و بستگان و خانواده اش برای خداحافظی از شهید آماده میشود وارد حسینیه میشود.
ذکر "یا حسین" فضای معراج پر میکند و پیکر روی دست مردها روی سکوی سبز رنگی قرار میگیرد. خانواده و بستگان شهید دور تابوت را میگیرند. هر کدام با زبان خود آخرین حرفهایشان را زیر لب زمزمه میکنند. یکی حرف هایش را با خودکاری روی تابوت شهید مینویسد. خواهران شهید پیکر برادر را در آغوش میکشند و با او هم صحبت می شوند.
مادر شهید با زبان شیرین محلی از فرزندی صحبت میکند که فدای رهبرش کرده است و میگوید: "یک عزیز داشتم فدای آقا کردم، کاش فرزند بیشتری داشتم تا همه را فدا میکردم. پسرم همه چی تمام بود، از آقایی و فامیل دوستی و مومنی چیزی کم نداشت هنوز جانمازش در خانه پهن است."
مادر آرزوی پسرش را شهادت میداند و از علاقه اش به رهبری میگوید و ادامه میدهد: "چقدر پسرم آقا بود. بچه جنوب شهر است و خواسته بود که در همان منطقه دفن شود. سردار سلیمانی را خیلی دوست داشت. خدا قبول کند خودم هم فدای حضرت زینب(س) شوم."
داغ فرزند اگرچه سخت است، ولی یاد مصائب حضرت زینب(س) است که به دل خانواده شهدا آرامش میدهد. هرکدام از بستگان شهید از داغ فراق عزیزشان که حرف میزنند یادی از زینب(س) میکنند. تسکین دلهای داغ دیده خانواده شهدا نگاه کریمانه ی بی بی زینب(س) است. مادر میگوید: "به پسرم گفتم تو را به حضرت عباس و حضرت علی اکبر و امام حسین(ع) سپردم، می گفت مادر توکل به خدا کن."
مداح مراسم وقتی نام "رضا خرمی " را میبرد از هم نامی شهید با امام رضا(ع) میگوید و این هم نامی را اینطور توصیف میکند: "شاید شهید رزق شهادتش را از امام رضا(ع) گرفته باشد."
خواهر بزرگتر شهید از مادری صحبت میکند که از وقتی خبر شهادت فرزندش را شنیده تنها این جمله را بر زبان دارد: "این گل پرپر هدیه به رهبر" و میگوید که هیچگاه فکر این روز را نمی کرده است و شهادت برادر را سعادتی برای خانواده میداند. خواهر شهید خرمی ادامه میدهد: "خدا کند این هدیه از ما قبول شود. مادرم یک علی اکبر داد، خدا به داد دل حضرت زینب(س) برسد؛ الان می فهیمم حضرت زینب چه کشیده. مقام شهادت لیاقت برادرم بود و جایش خوب است از خدا صبر برای مادر و دخترهایش و همسرش و پسرش ابالفضل که یک ساله و نیم دارد، میخواهیم. هیچی نمی توانیم بگوییم جز اینکه خدارا شکر کنیم، جز زیبایی چیزی ندیدم، واقعا افتخار پیدا کردیم و با رضا چندین درجه بالا رفتیم، از رضا تشکر میکنیم و میگوییم برادر دستت درد نکند با شهادت ما را بالا بردی. خدایا شکرت، خدایا شکرت."