به گزارش مشرق به نقل از رادیو زمانه، حسن یوسفی اشکوری، کارشناس دینی اپوزیسیون!!، در سخنانی با موضوعیت تحول در حوزه قم، بیان کرد: « [علامه] طباطبایی بیشتر ردَیه نویس جریان فلسفه مادی و یا افکار غربی مدرن است تا فعال و نظریه پرداز و مبدع و صاحب مکتب ویژه در نحله فلسفه اسلامی مدرن.»
وی درادامه با تناقض گویی افزود: « باید انصاف داد که [علامه] طباطبایی مهم ترین فیلسوف و متکلم معاصر شیعی و حوزوی است و در واقع مکتب فلسفی صدرایی کنونی شیعه و حوزه و نیز علم تفسیر وامدار اوست.»
اشکوری در پایان بیان داشت: «در حیطه تفسیر قرآن نیز گرچه نوآوری بیشتری رخ داده اما در نهایت تفسیر «المیزان فی تفسیرالقرآن» ایشان نیز یک تفسیر سنتی و با همان معیارهای متداول در میان تفاسیر کلاسیک شیعه و غیر شیعه است و برای گره گشایی از معضلات فکری عمیق جوانان و روشنفکران چندان کارآمد نیست.»
شایان ذکر است، علامه طباطبایی احیاگر حکمت عقلی در حوزه علمیه قم بوده و شاگردان زیادی را تربیت کرده است که شاگردان ایشان امروزه از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه هستند. البته این سوال مطرح است که آقای اشکوری چگونه به خود اجازه می دهد در زمینه ای که تخصصی در آن ندارد اظهار نظر نماید.؟!!
برای اطلاع خوانندگان گرامی فقط به گوشه ای از هیبت علمی علامه طباطبایی اشاره می کنیم. به گزارش جام نیوز، علامه طباطبایی به لحاظ محتوایی فلسفه را منقح کرد. هرچند این گرایش پیش از علامه آغاز شده بود اما آثار فیلسوفان را که ملاحظه میکنیم میبینیم هنوز هم بخشی به نام طبیعیات در آنها وجود دارد. در بعضی از متون عمده فلسفی که در واقع حلقه واصل بین ملاصدرا و مرحوم علامه به عنوان خاتم الفلاسفه محسوب میشود، حتی در آثار ملاهادی سبزواری، مشاهده میکنیم که بخش طبیعیات از آن حذف نشده اما علامه در آثارش مطلقاً این بخشها را حذف کرد.علامه طباطبایی در روش شناسی اش نیز از شیوه برهان فاصله نگرفت با اینکه خود او بیش از آنکه مشایی باشد، یک اشراقی با مشرب صدرایی بود و در واقع تفکرش ذیل تفکر صدرایی تأویل می شود.
بین نگاه و آثار فلسفی علامه طباطبایی و سایر پیروان حکمت صدرایی تفاوتهای مختلفی است از جمله آن که علامه کوشش کرد که مطالب را هرچه برهانی تر مطرح کند و در متن فلسفه از نقل و شهود و اشراق بهره نبرد، به رغم آنکه به این سه منبع عقیده داشت. اما این سه مورد را خلط نمیکرد.
باید یاد آور شد که در آن ایام مباحث مارکسیستی، کشور را تهدید میکرد و ایشان تمام اصول مارکسیت را جواب دادند و دفع کردند و به فراموش خانه سپردند،درواقع علامه طباطبایی فلسفه مارکسیتی را از حلقه علم حذف کرد و آن را به صورت یک خرافه در آورد و در گوشه ای گذاشت و در باب حل معضلات اسلام یگانه فردی بود که می توانست به طور علنی وارد شود و جوابهای قاطع و شکننده بدهد.
از دیگر نوآوری های ایشان در مباحث فلسفی نگارش کتاب «روش رئالیسم» است که در جواب کمونیستها نگاشتند و کتاب و در اسفار ؛ جلدهای اول و دوم و سوم و ششم و هشتم و نهم را حاشیه زدهاند یا توضیح بسیار زیبایی در باره مسائل آن مطرح کردهاند.