کد خبر 590743
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۲:۰۸

در اين هنگام جوادي يك فردي را به والاحضرت به نام بازپرس دادسرا معرفي و جهت خوش‌خدمتي مي‌گويد هر امري داريد بفرماييد كه به وسيلة بازپرس و اينجانب انجام شود و بعداً از بار خارج گشته.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ اسناد و گزارش‌های به جای مانده از دوران پهلوی و به خصوص ساواک نشانه دهنده بسیاری از مسائلی است که می تواند جریانات رخ داده در جامعه آن روز را برای مخاطب روشن نماید. مانند آنچه که در ذیل مشاهد می نمایید:




تاريخ: 29/1/39
اطلاعيه
 به قرار اطلاع بعد از نيمه شب 27 فروردين ماه جاري والاحضرت شاهپور حميدرضا به اتفاق عده[اي] از جمله خرم ـ پژهان و يك آرتيست ـ جوادي معاون دادسراي مركز به بار نيلوفر واقع در خيابان فرصت رفته و مشغول صرف مشروب مي‌گردند. پس از مدتي والاحضرت يك بطري خالي را به طرف يك امريكايي كه در جلوي بار بوده پرتاب و بطري به پشت او اصابت مي‌كند در نتيجة اعتراض فرد امريكايي والاحضرت قصد كتك‌ زدن او را داشته كه با دخالت اطرافيان، امريكايي را از بار خارج مي‌نمايند.

در اين موقع شخصي به نام كاشاني كه آشنايي قبلي با والاحضرت داشته به بار وارد و به جمع اطرافيان والاحضرت اضافه مي‌شود. پس از تعارفات معموله والاحضرت به او دستور مي‌دهند كه برو زنهايي كه در اين بار هستند به سر ميز دعوت كن او هم براي اين منظور رفته كه در اين موقع والاحضرت به پژهان دستور مي‌دهند كت وي را از عقب پاره كند پژهان هم اين عمل را انجام و طبعاً بين او و كاشاني بگو‌مگو در مي‌گيرد كه با اشارة‌ والاحضرت كتك مفصلي به كاشاني زده مي‌شود و حتي خود والاحضرت هم چند كشيده به او مي‌زند كه در نتيجه يكي از دندانهايش شكسته است و در ضمن والاحضرت اظهار داشته‌اند... به نام كادو براي بچة من ده صندوق از گمرك برايت مرخص كرده‌اند و بعد فقط 20 هزار تومان به من داده و پنجاه هزار تومان به محمودرضا... پرداخت كرده‌اي صندوق‌ها را من برايت مرخص كرده‌ام به او پول مي‌دهي؟

در اين هنگام جوادي يك فردي را به والاحضرت به نام بازپرس دادسرا معرفي و جهت خوش‌خدمتي مي‌گويد هر امري داريد بفرماييد كه به وسيلة بازپرس و اينجانب انجام شود و بعداً از بار خارج گشته. والاحضرت با اطرافيان نيز به طرف كابارة لوكولوس عازم مي‌شوند. در آنجا يك زن و مرد خارجي كه سر ميز نشسته و به تصور اينكه آن زن آرتيست مي‌باشد دستور مي‌دهند كه زن مزبور به سر ميز والاحضرت بيايد ليكن نامبرده از آمدن امتناع نموده و بالنتيجه به پاسبان كاباره دستور مي‌دهند آن دو را به نام اهانت به والاحضرت به كلانتري جلب نمايد و سپس يكي از اطرافيان والاحضرت به كلانتري رفته و چون متوجه مي‌شود آن دو نفر توريست بوده‌اند لذا به رئيس كلانتري اظهار مي‌دارد آنها را مرخص كند و به همين ترتيب نيز عمل مي‌گردد.