به گزارش مشرق، روزهداری در ماه مبارک رمضان یک واجب دینی است و هر فرد مسلمانی با توجه به تحقق شرایط باید روزه نگه دارد. اما اگر به هر دلیلی روزهخواری برای شخص جایز یا حتی واجب شد، نمیتواند اظهار روزهخواری کرده و در مجامع عمومی اقدام به روزهخواری کند؛ زیرا نوعی حرمتشکنی نسبت به این ماه و حرام است.
اصولاً در هر جامعهای اموری به عنوان هنجارها مطرح است که باید از سوی همگان مراعات شود. در کشورهای غربی نیز مراقبت و مواظبت بر هنجارها تأکید شده و هنجارشکنان مواخذه و مجازات می شوند. در برخی از مجامع بشری کشیدن سیگار در اماکن عمومی یک نابهنجاری تلقی میشود و مجازات قانونی به همراه دارد. همانطوری که عبور از چراغ قرمز و خط عابر پیاده بدون مراعات شرایط قانونی مجازات دارد، شکستن حرمت ماه مبارک رمضان و اظهار روزهخواری علنی نیز به عنوان هنجارشکنی جرم بوده و مجازات قانونی به همراه دارد.
از نظر آموزههای قرآن و اسلام، گناه و انجام و ارتکاب آن یک جرم و اظهار آن به شکلی که موجب ترویج و گسترش ناهنجاری شود، جرمی دیگر است. کسی که روزهخواری علنی میکند هر چند که مجوز شرعی داشته باشد، مجوز شرعی برای اظهار آن ندارد. پس کسی که روزهخواری علنی را بدون مجوز شرعی آن انجام میدهد دو گناه میکند:
1- گناه روزهخواری بدون مجوز؛
2- گناه اظهار روزهخواری.
خداوند در قرآن، گناه را بد میداند ولی اظهار وترویج آن را بدتر میشمارد: کسانی که دوست دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود و خداست که میداند و شما نمیدانید. (نور، آیه19)
انواع مقابلهها با اظهار روزهخواری
از آنجا که اظهار روزهخواری حتی برای کسانی که مجوز روزهخواری دارند، حرام و بلکه از خود خوردن روزه، بدتر و گناهی بدتر است، جامعه نسبت به چنین حرمتشکنیها و هنجارشکنیها میتواند مقابلههای گوناگونی را در پیش گیرد. در اینجا به چند روش مقابله با هنجارشکنی روزهخواری علنی و اظهار روزهخواری در جامعه و مجامع عمومی اشاره میشود:
بیتفاوتی ضد ارزشی در برابر اظهار
یک نوع از واکنشها که شخص یا جامعه نسبت به هنجارشکنان میتواند داشته باشد، واکنش بیخیالی و بیتفاوتی ضد ارزشی است. به این معنا که کاری به هنجارشکنان نداشته باشد و اجازه دهد که این عمل هنجارشکنی انجام گیرد. از نظر قرآن، اتخاذ چنین روشی در تقابل با هنجارشکنی نه تنها جایز نیست بلکه برای کسانی که خود را به بیخیالی میزنند و واکنشی نشان نمیدهند، گناه است.
خداوند در آیاتی از جمله 163 تا 166 سوره اعراف با اشاره به کنشها و واکنشهای اصحابسبت و جامعه یهودی نسبت به هنجارشکنی، دو روش را مطرح میکند که از سوی افراد جامعه در پیش گرفته شده بود. یکی از این دو روش که جامعه در برابر هنجارشکنان در پیش گرفته بود، بیخیالی نسبت به هنجارشکنان بود.
خداوند میفرماید: از اهالی آن شهری که کنار دریا بود، جویا شو: آنگاه که به حکم روز شنبه تجاوز میکردند؛ آنگاه که روز شنبه، ماهیهایشان روی آب میآمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمیآمدند. اینگونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند: «برای چه قومی را که خدا هلاککننده ایشان است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند میدهید؟» گفتند: «تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند.» پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از کار بد باز میداشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، به سزای آنکه نافرمانی میکردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم و چون از آنچه از آن نهی شده بودند سرپیچی کردند، به آنان گفتیم: «بوزینگانی رانده شده باشید.»
در این آیات بیان شده که خداوند دو گروه از افراد جامعه را مجازات کرده و به میمون مسخ نموده است: 1- گناهکاران؛ 2- بیتفاوتان در برابر هنجارشکنان و گناهکاران. از این آیات به دست میآید که واکنش بیخیالی در برابر هنجارشکنی نه تنها جایز نیست، بلکه شخص را جزو هنجارشکنان قرار داده و همان عذاب مسخ به میمون بر سر ایشان نیز میآید. اینگونه است که هنجارشکنان و بیخیالان مجازات میشوند.
از انکار قلبی تا اظهار زبانی
براساس همین آیات بالا به خوبی روشن میشود که تنها آمران به معروف و ناهیان از منکر کسانی هستند که نجات مییابند. در حقیقت واکنش نسبت به هنجارشکنی و تقابل با آن، تنها راه نجات از خشم و عذاب الهی نسبت به هنجارشکنی و حرمتشکنی به ویژه نسبت به شعائر الهی است. خداوند تنها آمران و ناهیان را از بحران عذاب دنیوی و اخروی نجات میدهد و بیخیالی در قالب اینکه ما مکلف به بردن مردم به بهشت نیستیم، نمیتواند واکنش و روشی قرآنی تلقی شود، بلکه اگر مجبور نیستیم که مردم را به بهشت ببریم، مجبوریم تا خودمان را از دوزخ دور نگه داریم.
به سخن دیگر، اگر تکلیف واجبی نداریم تا دیگران را به بهشت ببریم و تنها باید انذار کرد و بشارت داد و ابلاغ رسالات الهی را انجام داد، اما یک تکلیفی نسبت به خودمان داریم که خداوند در این آیه و آیاتی دیگر بیان کرده است. آن تکلیفی که نسبت به خودمان داریم آن است که خودمان را از عذاب الهی دور نگه داریم. خداوند به صراحت میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گمارده شدهاند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند. (تحریم، آیه6)
در این آیه صریحاً بیان شده که بر هر شخص است تا خانواده خویش را از آتش دوزخ نگه دارد که در قالب امر به معروف و نهی از منکر انجام میگیرد.
اصولاً امر به معروف و نهی از منکر در اسلام اولا راهی برای نجات خود شخص از عذاب الهی است سپس راهی برای دور داشتن دیگران از عذاب. از اینرو خداوند در سوره عصر بیان میکند که انسانها همگی در خسران هستند مگر آنکه چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و توصیه دیگران به حق و صبر را انجام دهند. پس برای رهایی خود باید اجازه نداد دیگران گناه کنند و دست کم در قالب امر به معروف و نهی از منکر واکنش نشان داده و به مقابله با هنجارشکنی رفت. بنابراین برای نجات خودمان از دوزخ و عذاب الهی باید امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم هرچند وظیفه ما بردن دیگران به بهشت نباشد.
این واکنش میتواند از انکار قلبی شروع و با انکار زبانی و توصیه به معروف و نهی از منکر تا ممانعت عملی و رفتاری از سوی مؤمنان و جامعه انجام گیرد. در آیات سوره اعراف که درباره اصحاب سبت بود، این انکار از قلبی به زبانی رسیده بود و مومنان با زبان، امر به معروف و نهی از منکر میکردند.
مقابله با اظهار گناه، تکلیف شرعی
از نظر آموزههای اسلام و قرآن، مقابله با هنجارشکنی یک تکلیف شرعی بر هر مسلمانی است. خداوند در آیات قرآن به فریضه امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرده و خواهان اجرا آن میشود.
البته انکار قلبی که کمترین حد امر به معروف و نهی از منکر است، به ما این اجازه را میدهد که خود از محیط آلوده و هنجارشکنی دور شویم. ماندن در محیط هنجارشکنی جایز نیست و باید با دور شدن نشان دهیم که قلباً ازاین رفتار ناخشنود هستیم. این واکنش که در قالب اجتناب و گریز انجام میشود راهکاری مناسب در شرایطی است که یا قدرت انجام اظهار زبانی و انکار زبانی را نداریم یا دست ما کوتاه است و قدرت اعمال قانون را نداریم و نمیتوانیم کاری برای جلوگیری از هنجارشکنی انجام دهیم یا اساساً با دیگران رودربایستی داریم.
خداوند درباره اصل امر به معروف و نهی از منکر میفرماید: و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند و نماز را برپا میکنند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمان میبرند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، که خدا توانا و حکیم است. (توبه، آیه71)
البته اگر کسی این عمل را انجام دهد، خداوند بهشت را جایگاه او قرار میدهد (توبه، آیه72) اما اگر سکوت کند و با بیتفاوتی ضد ارزشی بخواهد عبور کند باید خود را برای دوزخ و عذاب الهی آماده کند. بدترین مردم در جامعه کسانی هستند که با زبان و عمل و رفتار و روزنامه و تبلیغات و مانند آنها به حمایت از هنجارشکنان اقدام میکنند و به سخن قرآن، منافقانه نهی از معروف و امر به منکر میکنند: مردان و زنان دو چهره، همانند یکدیگرند. به کار ناپسند وا میدارند و از کار پسندیده باز میدارند و دستهای خود را از انفاق فرو میبندند. خدا را فراموش کردند، پس خدا هم فراموششان کرد. در حقیقت، این منافقانند که فاسقند. (توبه، آیه67)
به هرحال، تکلیف شرعی این است که با هنجارشکنان روزهخواری علنی مقابله شود و این مقابله با توجه به شرایط امر به معروف و نهی از منکر یک تکلیف شرعی فراگیر برای همه مؤمنان است و اختصاص به برخی همچون نیروی انتظامی و مانند آن ندارد.
مقابله با اظهار گناه، تکلیف قانونی
از نظر قرآن برخی از گناهان افزون بر اینکه گناه محسوب میشود، جرم نیز به شمار میرود و راهکارهای قانونی برای آن در نظر گرفته شده است. از جمله اموری که جرم است تشییع فاحشه و تشویق به هنجارشکنی و یا اظهار گناه همانند اظهار روزهخواری است.
در این موارد باید گروهی که به عنوان نهاد آمران به معروف و ناهیان در جامعه فعالیت میکنند، برخورد قانونی را انجام دهند. خداوند در قرآن به این بخش از سازمان امر به معروف اشاره داشته و میفرماید: و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما، گروهی، مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستکارانند. (آلعمران، آیه104)
در این آیه بیان شده که گروهی از امت باید به عنوان یک تکلیف قانونی به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بپردازند. این افراد همان کسانی هستند که میتوانند در مرتبه بالاتر از انکار زبانی به اقدام عملی دست بزنند و شخص هنجارشکن را تنبیه و مجازات و یا بازداشت کنند.
همانطوری که جامعه یک قوانینی دارد که شکستن آن هنجارشکنی است همانند عبور از چراغ قرمز، روزهخواری علنی نیز به معنای عبور از چراغ قرمز قانون است. در این موارد قانون مجازاتی را در نظر گرفته که باید مراعات شود. پس هنجارشکنان که با روزهخواری علنی قانونشکنی میکنند طبق قوانین اسلام باید بازداشت و مجازات شوند.
تازیانه تعزیر، مجازات اظهار
براساس قوانین اسلامی، کسانی که هنجارشکنی میکنند به مجازات قانونی تعزیر میشوند. تعزیر برای بازدارندگی و بهداشت روانی جامعه و امنیت اجتماعی انجام میشود. براساس قوانین اسلامی، کسانی که هنجارشکنی میکنند باید متحمل مجازاتی شوند که از 25 تا 75 ضربه تازیانه را شامل میشود.
بنابراین، روزهخواری علنی و اظهار روزهخواری به عنوان یک هنجارشکنی و دهنکجی به قوانین جامعه محسوب میشود و مجازاتی را درپی دارد که همان تازیانه است. این نوع مجازات قابل خریداری یا تبدیل به مجازات زندان و حبس نیست و باید اجرا شود؛ زیرا برای تنبیه شخص خاطی و قانونشکن و عبرت دیگران انجام میشود.
اصولاً در هر جامعهای اموری به عنوان هنجارها مطرح است که باید از سوی همگان مراعات شود. در کشورهای غربی نیز مراقبت و مواظبت بر هنجارها تأکید شده و هنجارشکنان مواخذه و مجازات می شوند. در برخی از مجامع بشری کشیدن سیگار در اماکن عمومی یک نابهنجاری تلقی میشود و مجازات قانونی به همراه دارد. همانطوری که عبور از چراغ قرمز و خط عابر پیاده بدون مراعات شرایط قانونی مجازات دارد، شکستن حرمت ماه مبارک رمضان و اظهار روزهخواری علنی نیز به عنوان هنجارشکنی جرم بوده و مجازات قانونی به همراه دارد.
از نظر آموزههای قرآن و اسلام، گناه و انجام و ارتکاب آن یک جرم و اظهار آن به شکلی که موجب ترویج و گسترش ناهنجاری شود، جرمی دیگر است. کسی که روزهخواری علنی میکند هر چند که مجوز شرعی داشته باشد، مجوز شرعی برای اظهار آن ندارد. پس کسی که روزهخواری علنی را بدون مجوز شرعی آن انجام میدهد دو گناه میکند:
1- گناه روزهخواری بدون مجوز؛
2- گناه اظهار روزهخواری.
خداوند در قرآن، گناه را بد میداند ولی اظهار وترویج آن را بدتر میشمارد: کسانی که دوست دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود و خداست که میداند و شما نمیدانید. (نور، آیه19)
انواع مقابلهها با اظهار روزهخواری
از آنجا که اظهار روزهخواری حتی برای کسانی که مجوز روزهخواری دارند، حرام و بلکه از خود خوردن روزه، بدتر و گناهی بدتر است، جامعه نسبت به چنین حرمتشکنیها و هنجارشکنیها میتواند مقابلههای گوناگونی را در پیش گیرد. در اینجا به چند روش مقابله با هنجارشکنی روزهخواری علنی و اظهار روزهخواری در جامعه و مجامع عمومی اشاره میشود:
بیتفاوتی ضد ارزشی در برابر اظهار
یک نوع از واکنشها که شخص یا جامعه نسبت به هنجارشکنان میتواند داشته باشد، واکنش بیخیالی و بیتفاوتی ضد ارزشی است. به این معنا که کاری به هنجارشکنان نداشته باشد و اجازه دهد که این عمل هنجارشکنی انجام گیرد. از نظر قرآن، اتخاذ چنین روشی در تقابل با هنجارشکنی نه تنها جایز نیست بلکه برای کسانی که خود را به بیخیالی میزنند و واکنشی نشان نمیدهند، گناه است.
خداوند در آیاتی از جمله 163 تا 166 سوره اعراف با اشاره به کنشها و واکنشهای اصحابسبت و جامعه یهودی نسبت به هنجارشکنی، دو روش را مطرح میکند که از سوی افراد جامعه در پیش گرفته شده بود. یکی از این دو روش که جامعه در برابر هنجارشکنان در پیش گرفته بود، بیخیالی نسبت به هنجارشکنان بود.
خداوند میفرماید: از اهالی آن شهری که کنار دریا بود، جویا شو: آنگاه که به حکم روز شنبه تجاوز میکردند؛ آنگاه که روز شنبه، ماهیهایشان روی آب میآمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمیآمدند. اینگونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند: «برای چه قومی را که خدا هلاککننده ایشان است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند میدهید؟» گفتند: «تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند.» پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از کار بد باز میداشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، به سزای آنکه نافرمانی میکردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم و چون از آنچه از آن نهی شده بودند سرپیچی کردند، به آنان گفتیم: «بوزینگانی رانده شده باشید.»
در این آیات بیان شده که خداوند دو گروه از افراد جامعه را مجازات کرده و به میمون مسخ نموده است: 1- گناهکاران؛ 2- بیتفاوتان در برابر هنجارشکنان و گناهکاران. از این آیات به دست میآید که واکنش بیخیالی در برابر هنجارشکنی نه تنها جایز نیست، بلکه شخص را جزو هنجارشکنان قرار داده و همان عذاب مسخ به میمون بر سر ایشان نیز میآید. اینگونه است که هنجارشکنان و بیخیالان مجازات میشوند.
از انکار قلبی تا اظهار زبانی
براساس همین آیات بالا به خوبی روشن میشود که تنها آمران به معروف و ناهیان از منکر کسانی هستند که نجات مییابند. در حقیقت واکنش نسبت به هنجارشکنی و تقابل با آن، تنها راه نجات از خشم و عذاب الهی نسبت به هنجارشکنی و حرمتشکنی به ویژه نسبت به شعائر الهی است. خداوند تنها آمران و ناهیان را از بحران عذاب دنیوی و اخروی نجات میدهد و بیخیالی در قالب اینکه ما مکلف به بردن مردم به بهشت نیستیم، نمیتواند واکنش و روشی قرآنی تلقی شود، بلکه اگر مجبور نیستیم که مردم را به بهشت ببریم، مجبوریم تا خودمان را از دوزخ دور نگه داریم.
به سخن دیگر، اگر تکلیف واجبی نداریم تا دیگران را به بهشت ببریم و تنها باید انذار کرد و بشارت داد و ابلاغ رسالات الهی را انجام داد، اما یک تکلیفی نسبت به خودمان داریم که خداوند در این آیه و آیاتی دیگر بیان کرده است. آن تکلیفی که نسبت به خودمان داریم آن است که خودمان را از عذاب الهی دور نگه داریم. خداوند به صراحت میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گمارده شدهاند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند. (تحریم، آیه6)
در این آیه صریحاً بیان شده که بر هر شخص است تا خانواده خویش را از آتش دوزخ نگه دارد که در قالب امر به معروف و نهی از منکر انجام میگیرد.
اصولاً امر به معروف و نهی از منکر در اسلام اولا راهی برای نجات خود شخص از عذاب الهی است سپس راهی برای دور داشتن دیگران از عذاب. از اینرو خداوند در سوره عصر بیان میکند که انسانها همگی در خسران هستند مگر آنکه چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و توصیه دیگران به حق و صبر را انجام دهند. پس برای رهایی خود باید اجازه نداد دیگران گناه کنند و دست کم در قالب امر به معروف و نهی از منکر واکنش نشان داده و به مقابله با هنجارشکنی رفت. بنابراین برای نجات خودمان از دوزخ و عذاب الهی باید امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم هرچند وظیفه ما بردن دیگران به بهشت نباشد.
این واکنش میتواند از انکار قلبی شروع و با انکار زبانی و توصیه به معروف و نهی از منکر تا ممانعت عملی و رفتاری از سوی مؤمنان و جامعه انجام گیرد. در آیات سوره اعراف که درباره اصحاب سبت بود، این انکار از قلبی به زبانی رسیده بود و مومنان با زبان، امر به معروف و نهی از منکر میکردند.
مقابله با اظهار گناه، تکلیف شرعی
از نظر آموزههای اسلام و قرآن، مقابله با هنجارشکنی یک تکلیف شرعی بر هر مسلمانی است. خداوند در آیات قرآن به فریضه امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرده و خواهان اجرا آن میشود.
البته انکار قلبی که کمترین حد امر به معروف و نهی از منکر است، به ما این اجازه را میدهد که خود از محیط آلوده و هنجارشکنی دور شویم. ماندن در محیط هنجارشکنی جایز نیست و باید با دور شدن نشان دهیم که قلباً ازاین رفتار ناخشنود هستیم. این واکنش که در قالب اجتناب و گریز انجام میشود راهکاری مناسب در شرایطی است که یا قدرت انجام اظهار زبانی و انکار زبانی را نداریم یا دست ما کوتاه است و قدرت اعمال قانون را نداریم و نمیتوانیم کاری برای جلوگیری از هنجارشکنی انجام دهیم یا اساساً با دیگران رودربایستی داریم.
خداوند درباره اصل امر به معروف و نهی از منکر میفرماید: و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند و نماز را برپا میکنند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمان میبرند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، که خدا توانا و حکیم است. (توبه، آیه71)
البته اگر کسی این عمل را انجام دهد، خداوند بهشت را جایگاه او قرار میدهد (توبه، آیه72) اما اگر سکوت کند و با بیتفاوتی ضد ارزشی بخواهد عبور کند باید خود را برای دوزخ و عذاب الهی آماده کند. بدترین مردم در جامعه کسانی هستند که با زبان و عمل و رفتار و روزنامه و تبلیغات و مانند آنها به حمایت از هنجارشکنان اقدام میکنند و به سخن قرآن، منافقانه نهی از معروف و امر به منکر میکنند: مردان و زنان دو چهره، همانند یکدیگرند. به کار ناپسند وا میدارند و از کار پسندیده باز میدارند و دستهای خود را از انفاق فرو میبندند. خدا را فراموش کردند، پس خدا هم فراموششان کرد. در حقیقت، این منافقانند که فاسقند. (توبه، آیه67)
به هرحال، تکلیف شرعی این است که با هنجارشکنان روزهخواری علنی مقابله شود و این مقابله با توجه به شرایط امر به معروف و نهی از منکر یک تکلیف شرعی فراگیر برای همه مؤمنان است و اختصاص به برخی همچون نیروی انتظامی و مانند آن ندارد.
مقابله با اظهار گناه، تکلیف قانونی
از نظر قرآن برخی از گناهان افزون بر اینکه گناه محسوب میشود، جرم نیز به شمار میرود و راهکارهای قانونی برای آن در نظر گرفته شده است. از جمله اموری که جرم است تشییع فاحشه و تشویق به هنجارشکنی و یا اظهار گناه همانند اظهار روزهخواری است.
در این موارد باید گروهی که به عنوان نهاد آمران به معروف و ناهیان در جامعه فعالیت میکنند، برخورد قانونی را انجام دهند. خداوند در قرآن به این بخش از سازمان امر به معروف اشاره داشته و میفرماید: و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما، گروهی، مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستکارانند. (آلعمران، آیه104)
در این آیه بیان شده که گروهی از امت باید به عنوان یک تکلیف قانونی به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بپردازند. این افراد همان کسانی هستند که میتوانند در مرتبه بالاتر از انکار زبانی به اقدام عملی دست بزنند و شخص هنجارشکن را تنبیه و مجازات و یا بازداشت کنند.
همانطوری که جامعه یک قوانینی دارد که شکستن آن هنجارشکنی است همانند عبور از چراغ قرمز، روزهخواری علنی نیز به معنای عبور از چراغ قرمز قانون است. در این موارد قانون مجازاتی را در نظر گرفته که باید مراعات شود. پس هنجارشکنان که با روزهخواری علنی قانونشکنی میکنند طبق قوانین اسلام باید بازداشت و مجازات شوند.
تازیانه تعزیر، مجازات اظهار
براساس قوانین اسلامی، کسانی که هنجارشکنی میکنند به مجازات قانونی تعزیر میشوند. تعزیر برای بازدارندگی و بهداشت روانی جامعه و امنیت اجتماعی انجام میشود. براساس قوانین اسلامی، کسانی که هنجارشکنی میکنند باید متحمل مجازاتی شوند که از 25 تا 75 ضربه تازیانه را شامل میشود.
بنابراین، روزهخواری علنی و اظهار روزهخواری به عنوان یک هنجارشکنی و دهنکجی به قوانین جامعه محسوب میشود و مجازاتی را درپی دارد که همان تازیانه است. این نوع مجازات قابل خریداری یا تبدیل به مجازات زندان و حبس نیست و باید اجرا شود؛ زیرا برای تنبیه شخص خاطی و قانونشکن و عبرت دیگران انجام میشود.