کد خبر 594937
تاریخ انتشار: ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۰۵:۳۶

وقتی در می‌یابید منش روباه پیر اینچنین است که اگر نتواند خواسته‌هایش را محقق کند حتی در اتحادیه اروپایی هم نمی‌ماند، ببینید چه غنایم عظیمی در برجام به این کشور استثمارگر رسیده است که او همچنان پا به قرص در 1+5 مانده و هر روز برای ما دست تکان می‌دهد!

به گزارش مشرق، دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی پیامد یک فرهنگ نهادینه‌ شده در تفکر این جامعه- در جمع ملت و دولت- است که 15 سال پیش از این نیز توسط اقتصاددانان آگاه جهان پیش‌بینی شده بود.

همزمان با پایان امپراتوری استعماری بریتانیای به قول خودشان کبیر که منجر به استقلال نسبی بسیاری از کشورها از زیر سلطه استعمار انگلستان بود و با شکل گرفتن این نیمچه بریتانیایی که ما به حسب عادت آن را انگلستان می‌خوانیم، کشور انگلستان در قبال رها کردن اداره مستقیم مستعمراتش - غیر از ولز و ایرلند و اسکاتلند- به استراتژی دخالت در کشورها در قالب تأسیس اتحادیه و سازمان‌های جهانی روی آورد.

سابقه تأسیس اتحادیه‌های اینچنینی تا حد زیادی بازمی‌گردد به «پیمان ورسای» که سال 1919 بین دولت‌های پیروز در جنگ اول جهانی(انگلیس، روسیه، فرانسه و آمریکا) و متحدان شکست خورده (آلمان، عثمانی، ایتالیا و اتریش- مجارستان) به امضا رسید و رسماً به نخستین جنگ جهانی خاتمه داد. 

این پیمان که از همان آغاز شراکت انگلیس را در ذات خود داشت بعدها پایه‌ای برای تأسیس «مجمع اتفاق ملل» شد که این مجمع بعد‌تر با تکامل خود به «سازمان ملل متحد» تبدیل شد. سازمانی که در آن هر 4 کشور پیروز جنگ اول جهانی و صاحب نطفه در پیمان ورسای، در آن «حق وتو» گرفتند تا تثبیتی بر تفوق‌شان بر ملت‌های دنیا باشد. 

«پیمان ناتو» دیگر برنامه‌ای بود که با هدف استعمار نوین با ابزار نظامی توسط 12 کشور امضا شد که در این پیمان نیز انگلستان از بدو وقوع جزو طراحان و ذی‌نفعان حلقه اول آن بود. البته از این قبیل تشکیلات که انگلستان به عنوان حلقه اول موسس در آنها حضور داشته بسیار است که از موارد معروف آن می‌توان به «سازمان توسعه و همکاری اقتصادی» OECD، گروه 8، گروه ۲۰ و سازمان تجارت جهانی اشاره کرد که در همگی آنها انگلستان جزو موسسان آن بوده و الگوی آنها از ابتدا طوری طراحی شده تا منافع طراحان آن در امنیت قرار گیرد.

در این میان- در دوران تاسیس این قبیل سازمان‌ها- اما «اتحادیه اقتصادی اروپا» تنها سازمانی بود که به قول خود انگلیسی‌ها در زمان تاسیسش از دست‌شان در رفت و با زیرکی فرانسه و همکاری بلژیک، ایتالیا، لوکزامبورگ، هلند و آلمان غربی و بدون دخالت دادن نطفه انگلیسی، سال 1957 در اروپا تأسیس شد تا روابط اقتصادی بین این 6 کشور را تسهیل کند.

بازماندن از دخالت در «اتحادیه اقتصادی اروپا» آنقدر برای انگلستان جگرسوز بود که تا قبل از ورود خودش به میان آنها از هیچ تلاشی برای سخیف کردن این اتحادیه دریغ نکرد. اصطلاح «بازار مشترک!» که به زیرکی برای هر محصول بی‌کیفیت در اذهان ما جا افتاده است، حاصل تلاش همین روباه پیر در به لجن کشیدن اتحادیه‌ای بود که خودش از آن، جا مانده بود!

اگرچه انگلستان بعدها در سال 1973 به این اتحادیه ملحق شد و تمام تلاش خود را کرد تا اصلاحات مدنظرش را در ساختار این سازمان اعمال کند اما این سازمان حتی در سال 1993 که اصلاح ساختار جدی پیدا کرد و به «اتحادیه اروپا»یی فعلی تغییر نام داد، باز هم آن چیزی که باب میل انگلیسی‌ها باشد، نشد که نشد!

عقده سرکوب شده انگلستان در قضیه اتحادیه اروپایی بارها و بارها از زبان اقتصاددانان انگلیسی و رفتار سیاستمدارانش، شنیده و دیده شده است. از غرولندهای مکرر انگلستان در اجلاس‌های این سازمان بگیرید تا عدم پیوستن انگلستان به پول مشترک «یورو» در سال 1999 میلادی!

دقیقا در ادامه همان خوی عمیق روباه پیر بود که سال 1999 به‌رغم تصویب اتحادیه اروپایی برای تأسیس پول مشترک یورو بین اعضای اتحادیه، انگلستان بار دیگر ناز کرد و با پافشاری بر حفظ پوند برای خود، اجازه ورود رسمی یورو به مبادلات کشورش را نداد. این رفتار بزرگ‌ترین سیگنال انگلستان به شرکایش بود که نشان می‌داد انگلستان در هر همکاری بین‌المللی- از سازمان ملل با 193 عضو گرفته تا 1+5!- اگر منافعش حداکثر نباشد و در طراحی سازوکار آن مجموعه، ایده‌های استعماری خود را پیاده نکند در آن گروه نخواهد ماند!

امروز انگلستان پس از دوشیدن آنچه از اتحادیه اروپایی می‌توانست بگیرد، در حالی عزم به خروج از این گروه دارد که 17 سال پیش با نپذیرفتن پول مشترک یورو برای خود، این روبَه‌مزاجی را چاوشی کرده بود!

این اتفاق برای آینده سیاسی و اقتصادی ایران دارای 6 پیام است.

یک- رای به خروج انگلستان از اتحادیه اروپایی به نوعی جدیدترین تلاش مردم انگلستان برای پایان دادن به وجهه پوشالی بریتانیای کبیر و برهم زدن جایگاه خیالی انگلستان در سطح بین‌الملل است.

دو- خروج انگلستان از این اتحادیه جلوه‌ای از آینده‌ تار سیاست «تجارت جهانی» است. همان سیاست خطرناکی که هنوز در داخل کشور عده‌ای بی‌خبر از  عواقب آن، رویای عضویت در سازمان تجارت جهانی را در سر می‌پرورانند!

سه- با توجه به بحران‌های پیشین یونان و اسپانیا، انگلستان نسبت به آینده این اتحادیه بوی خوشی را استشمام نکرده است و خروج انگلستان از این اتحادیه، این آینده را مخدوش‌تر خواهد کرد.

چهار- با خروج انگلستان از اتحادیه اروپایی جذابیت سرمایه‌‌‌گذاری خارجی در انگلیس و سپس اتحادیه اروپایی کم خواهد شد. در نتیجه تقاضا برای پوند و یورو پایین آمده و این دو ارز تضعیف خواهند شد و احتمالاً تقاضا برای دلار بیشتر خواهد شد. این یک هشدار دلسوزانه است! ضمن اینکه باید دولت محترم توجه کند که معمولاً با افزایش ارزش دلار قیمت نفت افت می‌کند.

پنج- در «کوتاه‌مدت» ما شاهد بی‌ثباتی در اقتصاد جهانی خواهیم بود که بالا رفتن قیمت طلا یکی از علائم فعلی آن است. اکنون داغ شدن بازار طلا برای دولتی که نقدینگی را- تنها طی 3 سال- از حدود 460 هزار میلیارد تومان به 1000 تریلیون تومان رسانده است و نرخ سود بانکی را هم کاهش داده است، بسیار خطرناک بوده و مستلزم هوشمندی بسیار در کنترل این نقدینگی است.

شش و از همه مهم‌تر- وقتی در می‌یابید منش روباه پیر اینچنین است که اگر نتواند خواسته‌هایش  را محقق کند حتی در اتحادیه اروپایی هم نمی‌ماند، ببینید چه غنایم عظیمی در برجام به این کشور استثمارگر رسیده است که او همچنان پا به قرص در 1+5 مانده و هر روز برای ما دست تکان می‌دهد!