گروه فرهنگ و هنر مشرق- آلفرد هیچکاک سال 1899 در انگلستان به دنیا آمد و بهار 1980 در کالیفرنیای آمریکا از دنیا رفت اما در این 80 سال زندگی، هیچکاک فقط فیلمساز و کارگردان نبود؛ مثل همه مردم عادی عادتهای عجیب و ترسهای غریبی داشت که اگر بدانید، انگشت به دهان میمانید. کمربندهاتان را ببندید، از اینجا به بعد وارد فاز افشاگری میشویم. فقط لطفاً جو گیر نشوید و کاری به کار تصویر اسطورهواری که از کارگردان محبوب به جا مانده، نداشته باشید. اینها یک مشت اطاعات زندگینامهای است، صرفاً جهت تفریح!
*پرخوری عصبی با چاشنی نفرت
کارگردان شاهکارهای ماندگاری مثل «ربکا» و «طلسم شده» بیشتر سالهای عمرش با مشکل اضافه وزن جدی دست به گریبان بود و با قد 172 سانتیمتر، هیبت 165 کیلوییاش را از این ور به آن ور میبرد. یک شام معمولی هیچکاک شامل مرغ سوخاری، یک همبرگر کوچک، چند تا سیب زمینی، دو نوع سبزیجات، نان، نوشیدنی، سالاد، دسر و باز هم نوشیدنی بود. معروف است که ولع شدید او نسبت به بستنی معمولا حوالی عصر برطرف میشد. در کنار لذتی که از غذا خوردن میبرد، هیچکاک در یکی از گفت و گوهایش اعتراف کرده بود که حالش از تخم مرغ به هم میخورد: «من از تخم مرغ وحشت دارم، بدتر از حس وحشتزدگی این است که حالم را به هم میزند. آن موجود سفید گرد را که میبینم، احوالم دگرگون میشود، با آن زردی نفرت انگیزش. اصلا چیزی از این حال به هم زنتر وجود دارد؟»
*ماجرای وحشت از مقامات و مجازات پدر
هیچکاک به شدت از مقامات دولت و به ویژه مأموران پلیس وحشت داشت. خودش گفته دلیل این وحشت غیرمنطقی به تجربه بدی که در شش سالگی داشته برمیگردد. پدرش او را با یک ورق یادداشت به ایستگاه پلیس محلی میفرستد. مأموری که آنجا بوده، یادداشت را میخواند و او را چند دقیقهای در یکی از سلولها حبس میکند. بعد رو میکند به آلفرد شش ساله و میگوید: «این کاریه که ما با پسر بچههای بد انجام میدیم» چند دهه بعد، وقتی از هیچکاک میپرسند، دلت میخواهد روی سنگ قبرت چی بنویسند، جواب میدهد: «این کاریه که ما با پسر بچههای بد انجام میدیم» اما چنین نوشتهای روی سنگ قبر هیچکاک وجود ندارد چون اصلا سنگ قبری در کار نیست. جسد نابغهی سینما را سوزاندند و خاکسترش را به باد سپردند!
*شوخیهای مسخره و سادیستی
هیچکاک پنج بار نامزد جایزهی اسکار بهترین کارگردان شد اما هیچ وقت رأی دهندگان آکادمی حاضر نشدند تندیس طلایی را تقدیم استاد مسلم فیلمسازی کنند. معروف است که هیچکاک شدیداً اهل شوخی بود اما نه از نوع لفظیاش! بعضیهایشان بامزه بودند و بعضیهایشان ظالمانه. او یک بار به معتبرترین خیاط لندن سفارش داد برای پیتر لوری، بازیگر فیلمهای «کازابلانکا» و «جنایت و مکافات» یک دست کت و شلوار بدوزد. حتما با خودتان فکر میکنید عجب مرد بزرگوار و دست و دلبازی بوده! محض اطلاع بدانید کت و شلوار معروف به دست لوری رسید اما اندازهاش قد یک بچه بود. بهتر است از خیر اشاره به باقی شوخیهایش هم بگذریم، عاقبت ندارد.
*بی محلی به اسپیلبرگ
باورتان میشود استیون اسپیلبرگ که یکی از غولهای حال حاضر سینمای دنیاست، روزی روزگاری با کم محلی هیچکاک روبهرو شده است؟ بروس درن، بازیگر آمریکایی که در فیلم «مارنی» هیچکاک بازی کرده، در زندگینامهی خود نوشتش تعریف میکند که چطور سعی داشت هیچکاک را مجاب کند با اسپیلبرگ جوان دیدار کوتاهی داشته باشد: «گفتم: ببین، تو براش بت هستی. فقط میخواد پنج دقیقه بشینه کنارت و باهات گپ بزنه» اما هیچکاک قبول نمیکند و در عوض جواب میدهد: «این همون پسره نیست که فیلم ماهیها(اشاره به فیلم «آروارهها») رو ساخته؟ ... اصلا امکان نداره بتونم بشینم کنارش و باهاش حرف بزنم ... چون بهش که نگاه میکنم، احساس میکنم داره ازم سوءاستفاده میشه»
کارگردان شاهکارهای ماندگاری مثل «ربکا» و «طلسم شده» بیشتر سالهای عمرش با مشکل اضافه وزن جدی دست به گریبان بود و با قد 172 سانتیمتر، هیبت 165 کیلوییاش را از این ور به آن ور میبرد. یک شام معمولی هیچکاک شامل مرغ سوخاری، یک همبرگر کوچک، چند تا سیب زمینی، دو نوع سبزیجات، نان، نوشیدنی، سالاد، دسر و باز هم نوشیدنی بود. معروف است که ولع شدید او نسبت به بستنی معمولا حوالی عصر برطرف میشد. در کنار لذتی که از غذا خوردن میبرد، هیچکاک در یکی از گفت و گوهایش اعتراف کرده بود که حالش از تخم مرغ به هم میخورد: «من از تخم مرغ وحشت دارم، بدتر از حس وحشتزدگی این است که حالم را به هم میزند. آن موجود سفید گرد را که میبینم، احوالم دگرگون میشود، با آن زردی نفرت انگیزش. اصلا چیزی از این حال به هم زنتر وجود دارد؟»
*ماجرای وحشت از مقامات و مجازات پدر
هیچکاک به شدت از مقامات دولت و به ویژه مأموران پلیس وحشت داشت. خودش گفته دلیل این وحشت غیرمنطقی به تجربه بدی که در شش سالگی داشته برمیگردد. پدرش او را با یک ورق یادداشت به ایستگاه پلیس محلی میفرستد. مأموری که آنجا بوده، یادداشت را میخواند و او را چند دقیقهای در یکی از سلولها حبس میکند. بعد رو میکند به آلفرد شش ساله و میگوید: «این کاریه که ما با پسر بچههای بد انجام میدیم» چند دهه بعد، وقتی از هیچکاک میپرسند، دلت میخواهد روی سنگ قبرت چی بنویسند، جواب میدهد: «این کاریه که ما با پسر بچههای بد انجام میدیم» اما چنین نوشتهای روی سنگ قبر هیچکاک وجود ندارد چون اصلا سنگ قبری در کار نیست. جسد نابغهی سینما را سوزاندند و خاکسترش را به باد سپردند!
هیچکاک پنج بار نامزد جایزهی اسکار بهترین کارگردان شد اما هیچ وقت رأی دهندگان آکادمی حاضر نشدند تندیس طلایی را تقدیم استاد مسلم فیلمسازی کنند. معروف است که هیچکاک شدیداً اهل شوخی بود اما نه از نوع لفظیاش! بعضیهایشان بامزه بودند و بعضیهایشان ظالمانه. او یک بار به معتبرترین خیاط لندن سفارش داد برای پیتر لوری، بازیگر فیلمهای «کازابلانکا» و «جنایت و مکافات» یک دست کت و شلوار بدوزد. حتما با خودتان فکر میکنید عجب مرد بزرگوار و دست و دلبازی بوده! محض اطلاع بدانید کت و شلوار معروف به دست لوری رسید اما اندازهاش قد یک بچه بود. بهتر است از خیر اشاره به باقی شوخیهایش هم بگذریم، عاقبت ندارد.
*بی محلی به اسپیلبرگ
باورتان میشود استیون اسپیلبرگ که یکی از غولهای حال حاضر سینمای دنیاست، روزی روزگاری با کم محلی هیچکاک روبهرو شده است؟ بروس درن، بازیگر آمریکایی که در فیلم «مارنی» هیچکاک بازی کرده، در زندگینامهی خود نوشتش تعریف میکند که چطور سعی داشت هیچکاک را مجاب کند با اسپیلبرگ جوان دیدار کوتاهی داشته باشد: «گفتم: ببین، تو براش بت هستی. فقط میخواد پنج دقیقه بشینه کنارت و باهات گپ بزنه» اما هیچکاک قبول نمیکند و در عوض جواب میدهد: «این همون پسره نیست که فیلم ماهیها(اشاره به فیلم «آروارهها») رو ساخته؟ ... اصلا امکان نداره بتونم بشینم کنارش و باهاش حرف بزنم ... چون بهش که نگاه میکنم، احساس میکنم داره ازم سوءاستفاده میشه»