کد خبر 596542
تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۶

دقت کردم ، دیدم بله، خودش باید باشد. عین برادر شهیدش بود! صورت او به قول خارجی‌ها Babyface بود و خیلی جوان بنظر میرسید. خلاصه تا سالها هر وقت او را در جایی میدیدم یاد ان زمان می‌افتادیم و لبخندی میزدیم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، فردین اردوانی در فضای مجازی نوشت: سال ۶۲ در قرار گاه خاتم الانبیا اولین روز آشنایی من با محمد باقری بود. یکی از فرماندهان ارشد به من گفت برای موضوعی با او جلسه‌ای بگذارم. قرارگاه خاتم الانبیاء در راه اهواز - طلائیه در زیر زمین قرار داشت.

اطاق او را پیدا کردم. در اطاقهای فرماندهان معمولاً دو قسمت بود ، یک قسمت با میزی کوچک در جلو که منشی ای می‌نشست ، و یک بخش هم در پشت او که در حقیقت دفتر کار آن فرمانده بود. وارد که شدم جوانی پشت میز بود ، به او گفتم که با برادر باقری کار دارم . گفت بفرمایید. گفتم با خودشان کار دارم ، با ایشان هماهنگ شده و منتظر من هستند. باز گفت امرتان را بفرمائید! باز هم گفتم که فقط با خودشان میتوانم صحبت کنم. خلاصه خیلی تحویلش نگرفتم، تا بیچاره به زبان آمد و گفت که من خودم محمد باقری هستم!

 دقت کردم ، دیدم بله، خودش باید باشد. عین برادر شهیدش بود! صورت او به قول خارجی‌ها Babyface بود و خیلی جوان بنظر میرسید. خلاصه تا سالها هر وقت او را در جایی میدیدم یاد ان زمان می‌افتادیم و لبخندی میزدیم.

امروز، قرار گرفتن او در چنین منصب خطیری مایه خوشحالی است.