پس از ورود به لوکیشن سریال برادر چیزی که بسیار نظر همگان را جلب می‌کند بنر عرض تسلیت حاج کاظم پهلوان با عکس حسن پورشیرازی است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- گزارش پشت صحنه سریال «برادر» با فاصله بسیار زیادی از زمان نگارشش منتشر شد و تنها یک دلیل داشت؛ آن هم لو نرفتن قصه بود؛ چون گروه در حال فیلمبرداری قسمت‌های پایانی کار بودند و ما زمانی به لوکیشن رفتیم که مدت زیادی از پخش سریال نگذشته بود. از خانه راهی لوکیشن سریال«برادر» می‌شویم که بسیار هم از ما دور است؛ خانه ای حوالی میدان دهکده المپیک نسبتا ویلایی و زیبا، در اطراف در ورودی آدمهای بسیاری هستند که توجه ما را جلب می‌کند گویا همگی جز این گروه فیلمبرداری هستند.

در بالای درب ورودی چیزی که بسیار نظر همگان را جلب می‌کند بنر عرض تسلیت حاج کاظم پهلوان با عکس حسن پورشیرازی است، حجله حاج کاظم و گل‌هایی بزرگ با اعلامیه‌های ترحیم حاج کاظم در ورودی، روی دیوار‌ها، روی حجله  و در خود منزل حاج کاظم به چشم می‌خورد. وارد خانه حاج کاظم که می‌شویم حیاط بسیار زیبایی را می بینیم که در قسمتی میم‌های انگور و در آن طرف حیاط باغچه‌های زیبا پر از گل و درخت‌های میوه به چشم می‌خورد.




وسایل و آکسسوار فیلمبرداری در گوشه و کنار حیاط دیده می‌شود ، کمی که به دور و اطراف که نگاه می‌کنیم یک چهره آشنا می‌بینیم جواد افشار است خودمان را معرفی  می‌کنیم و او با کمال احترام ما را به داخل ساختمان راهنمایی می‌کند؛ از درب اصلی به داخل که می‌رویم، خانه ای با کف پارکت، جلوی درب ورودی، راه پله ای با دستگیره‌های چوبی زیبا نظر مارا به شدت جلب می‌کنند؛ جلوتر که می‌رویم یک دست کاناپه قهوه ای می بینیم که در گوشه‌ای از نشیمن قرار گرفته اند؛ در جلوی این دست مبل تلویزیونی ال ای دی روی یک میز سیاه رنگ گذاشته شده است.

روی یکی از صندلی‌های ناهار خوری سوگل طهماسبی را می‌بینی که نشسته است و با موبایلش ور می‌رود؛ نزدیکش می شویم و سلامی می‌کنیم و عرض ارادت و خوش و بش، از او خواهش می‌کنیم که زمان کوتاهی به ما برای گفتگو بدهد؛ فضای داخلی خانه تقریبا همهمه است و هر کسی به کاری و صحبتی مشغول است. با او به حیاط می‌رویم در گوشه دنجی با او به گفتگو می‌نشینیم، بسیار آرام و متین سخن می‌گوید و با حوصله جواب تک تک سوال‌های ما را می‌دهد، من هنوز هم سر نمی‌آورم چگونه از پس نقش یک خبرنگار پر جنب و جوش در این کار بر آمده است، نقشی که بسیار از شخصیت اصلیش دور بود.

سهیلا رضوی وارد می‌شود و کمی بعد‌تر حسین یاری می‌آید شاید به جرات می‌توان گفت او جزو توانمند‌ترین بازیگران کشورمان است بسیار با احترام با ما صحبت می‌کند و در جواب خواهش ما برای گفتگو با احترام می‌گوید که چهل سال است گفتگو نکرده و نمی‌کند. کم کم همه می‌آیند بازیگران اصلی و فرعی.......همه به نوبت گریم شده و لباس می‌پوشند.




با جمعی دیگر از بازیگران کار گفتگو می‌کنیم، همه به جلوی درب اصلی ساختمان می‌روند گویا فیلمبرداری قرار است از آنجا آغاز شود؛در این پلان سوگل طهماسبی، سهیلا رضوی، حسین یاری، مژگان بیات و حنانه شاهرخی بازی دارند. تبلیغات یکی از برنج‌های واراداتی به شکلی کاملا ملموس تحت عنوان عرض تسلیت برای فوت حاج کاظم پهلوان جلوی درب جای گرفته است گویا این بحث اسپانسر در کارهای تلویزیونی حالا حالاها قرار است سبک ساخت برنامه‌های ما را تحت و شعاع قرار دهد.

با شمارش باقری دستیارکارگردان تمرین آغاز می‌شود می‌خواهند زاویه دوربین‌ها را چک کنند، تمرین با موفقیت به اتمام می‌رسد همه خود را برای ضبط آماده می‌کنند. ضبط این پلان با فرمان صدا دوربین حرکت از سوی افشار آغاز می‌شود، مسعود (حسین یاری) همراه با مادر، خواهر و دوست خواهرش با اتومبیل حاج کاظم به جلوی در خانه می‌رسند، مسعود پیاده می‌شود و در را برای مادرش باز می‌کند خانم‌ها به اتفاق پیاده می‌شوند.مریم دست مادرش را گرفته است و همه با هم به داخل ساختمان می‌روند.در این حین عطیه به همراه مادر و دخترش در جلوی در ورودی منزل حاج کاظم با مسعود برخورد می کنند، مادر عطیه به داخل ساختمان می‌رود و یاری می‌نشیند تا با دختر عطیه چند کلمه ای صحبت کند ظاهرا زاویه نشستن مسعود باعث شده تا در تصویر دیده نشده و کات می‌دهند.

کار به خوبی پیش می‌رود تا اینکه اتومبیل پدر شوهر سابق عطیه باید در این سکانس وارد شده و مانع ورود عطیه و دخترش به داخل ساختمان شود، این بار اشتباه از پدر شوهر عطیه است و به موقع وارد کادر نمی‌شود، دوباره کات می‌دهند. این بار ضبط از لحظه ورود قمیشی پی گرفته می‌شود در این پلان باید دخترعطیه به سمت ماشین پدر شوهرش رفته در را باز کرده و به داخل ماشین برود قمیشی نمی‌تواند قفل مرکزی ماشین را باز کند، باز هم اشتباه و کات. کم کم ترافیک می‌شود کوچه ای پرت در اطراف میدان دهکده المپیک تبدیل به یک اتوبان شلوغ می‌شود و ضبت به خاطر عبور و مرور ماشین‌ها چند دقیقه ای متوقف می‌شود.

در این پلان شهاب، مش رجب همراه با جمعی از اهالی بازار قرار است وارد منزل حاج کاظم شوند، گویا شهاب گریم کبودی پای چشمش انجام نشده است و گریمور کار را به اتمام می‌رساند.باز هم کات می‌دهند و اشتباه پشت اشتباه ...یا ماشینی می‌خواهد از کوچه عبور کند یا مشکل نور و جای ایست بازیگران در تصویر گروه مدام کلافه و درگیرند انگار قرار نیست همه چیز در قاب افشار میزان از آب در بیاید؛ کم کم ضبت جلوی در به اتمام می‌رسد و گروه خود را برای پلان داخلی آماده می‌کنند.




پلان بعدی داخل منزل حاج کاظم است همه به داخل ساختمان می‌روند، بازیگران و هنروران در گوشه و کنار خانه در حال استراحتند افشار با یاری و سهیلا رضوی در حال گفتگو است، دستیاران صحنه در حال نصب ابزار فیلمبرداری در اتاق خانه هستند. در این حین با مژگان بیات و کاوه خداشناس در آشپزخانه ساده و دلنشین منزل حاج کاظم به گفت‌وگو می نشینیم تا اینکه ضبط مجددا آغاز می‌شود.

با ضبط مجدد این پلان گروه برای افطار آماده می‌شوند، کمی آن طرف تر سوگل طهماسبی در حال سلفی گرفتن است تا عکسی همراه با سفره افطار را در صفحه مجازی خود منتشر کند. او یکی فعالان در فضای مجازی است. میزهایی داخل حیاط می‌چینند و وسایل پذیرایی برای گروه را مهیا می‌کنند در آنطرف حیاط آرش قادری نویسنده کار را می‌بینیم و از او می‌خواهیم به چند سوال ما پاسخ دهد؛ به ما وعده بعد از افطار را می‌دهد. یاری، صالحی و چند نفر دیگر از بازیگران کار در نشیمن ساختمان بعد از اذان نماز می‌خوانند. در همین حین پوریا پورسرخ وارد می‌شود و روی دسته مبلی که جواد افشار نشسته می‌نشیند، پخش کار تمام می‌شود و پورسرخ به اتاق گریم می‌رود که هر چه سریع‌تر ضبط را آغاز کنند.