«ادوارد کوریگان» می‌گوید آمریکا برای همراه کردن اروپا با جنگ‌طلبی‌های خود از انگلیس به عنوان مهره نفوذی استفاده می‌کرد.

سرویس جهان مشرق- روز پنج‌شنبه (3 تیر 95) مردم انگلیس در همه‌پرسی خروج کشورشان از اتحادیه اروپا موسوم به «برگزیت» شرکت کردند و به این خروج رأی مثبت دادند. نتیجه این همه‌پرسی نقطه عطفی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود و اگر به تأیید پارلمان برسد و نهایتاً انگلیس واقعاً از اتحادیه اروپا بیرون بیاید، نه تنها انگلیس و اروپا، بلکه آمریکا نیز از پیامدهای این اتفاق تاریخی تأثیر خواهند پذیرفت.


مقامات اروپایی در اقدامی که به انتقام‌گیری شبیه است، خواستار
خروج هرچه سریع‌تر انگلیس از اتحادیه اروپا هستند

انگلیس مهم‌ترین متحد آمریکا در اروپا و اهرم نفوذ واشنگتن در اتحادیه اروپا محسوب می‌شود و اگر اکنون این اتحادیه را ترک کند، روابط آمریکا، هم با انگلیس و هم با اتحادیه اروپا دست‌خوش تغییرات جدی خواهد شد. هرچند هنوز برای پیش‌بینی اتفاقاتی که در آینده رخ خواهد داد، زود است، اما کارشناسان نظریه‌های مختلفی را در این‌باره مطرح کرده‌اند. برخی معتقدند احتمال خروج انگلیس از اتحادیه اروپا به‌رغم رأی عمومی مردم، تقریباً صفر است. برخی دیگر هم این خروج را قطعی می‌دانند و معتقدند منافع آمریکا در اروپا با جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا به شدت در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

سرویس جهان مشرق پیش‌تر با یکی از کارشناسانی که معتقد است انگلیس برنامه‌ای عملی برای خروج از اتحادیه اروپا ندارد، گفت‌وگو کرده است(اینجا). اکنون و برای پوشش دادن هر دو دیدگاه نسبت به برگزیت، نوبت به گفت‌وگو با کارشناس دیگری رسیده که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را قطعی می‌داند.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، مصاحبه خبرنگار سرویس جهان مشرق با «ادوارد کوریگان» نویسنده، خبرنگار و کارشناس مسائل بین‌الملل مستقر در شهر «لندن» ایالت آنتاریو در کاناداست. کوریگان که وکیل حوزه مهاجرت است، می‌گوید اگرچه همه‌پرسی انگلیس الزام‌آور نبوده، اما پارلمان به این رأی احترام خواهد گذاشت و استعفای دیوید کامرون نیز عملاً به معنای تأیید برگزیت است.

رأی مردم انگلیس در همه‌پرسی جدایی از اتحادیه اروپا غیرالزام‌آور بوده است. چه‌قدر احتمال دارد که پارلمان این کشور به عنوان تصمیم‌گیرنده نهایی، حکمی خلاف رأی عمومی مردم صادر کند؟

در این‌باره اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. عده‌ای معتقدند که باید به نتایج این همه‌پرسی تن داد و مطابق آن عمل کرد. عده دیگری معتقدند باید همه‌پرسی دیگری برگزار شود و نتیجه متفاوتی داشته باشد. با این حال، به عقیده من نتیجه‌ای که از همه‌پرسی حاصل شده، معتبر و نهایی است. اکثریت مردم انگلیس رأی به خروج از اتحادیه اروپا داده‌اند.

البته خروج از اتحادیه اروپا سازوکار خاص خود را هم دارد. شما دو سال قبل از آن‌که بخواهید از اتحادیه خارج شوید، باید این مسئله را اعلام کنید. از آن لحظه به بعد، حق رأی یا اقدام در چارچوب اتحادیه اروپا را نخواهید داشت و طی این مدت دو سال باید مراحل خروج را طی کنید.

در این صورت رأی پارلمان هم خروج از اتحادیه اروپا خواهد بود و باید از این به بعد انگلیس را کشوری مستقل از اتحادیه اروپا تصور کنیم.

در حال حاضر افراد مختلفی در این‌باره صحبت می‌کنند. جرمی کوربین گفته که به رأی مردم احترام خواهد گذاشت. دیوید کامرون هم گفته استعفا می‌دهد، چون او هم تمام حیثیت سیاسی خود را در کمپین ماندن در اتحادیه اروپا سرمایه‌گذاری کرده بود. از آن‌طرف تونی بلر دارد می‌گوید یک همه‌پرسی دیگر برگزار کنید.

«[به اتحادیه اروپا] بگویید نه: به بریتانیا اعتقاد داشته باشید»

تنها هم نباید انگلیس را در نظر گرفت. «نیکولا استرجن» وزیر اول و رئیس حزب ملی اسکاتلند هم گفته که این کشور به ماندن در اتحادیه اروپا رأی داده و ممکن است [رأی انگلیس را] وتو کند. ایرلند شمالی هم رأی به ادامه عضویت در اتحادیه اروپا داده است. صرفاً مردم در انگلیس و ولز هستند که آن هم با فاصله اندک، خواستار خروج از اتحادیه اروپا شده‌اند. بنابراین نظرات مختلفی الآن وجود دارد و بعید است هیچ‌کس بتواند به طور قطعی پیش‌بینی کند که چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد.

درباره جرمی کوربین صحبت کردید. به فاصله چند ساعت بعد از اعلام نتایج همه‌پرسی برگزیت، کابینه سایه به نوعی منحل شد. چه اتفاقاتی درون حزب کارگر انگلیس دارد رخ می‌دهد؟

کوربین سیاستمدار ترقی‌خواهی است و رهبری حزب کارگر را هم با اکثریت مطلق به دست آورد، اما عضو هسته مرکزی و راست‌گراهای حزب کارگر یعنی اطرافیان تونی بلر محسوب نمی‌شود. به عنوان مثال، در حالی‌که بلر و اطرافیانش از حمله به عراق، بمباران لیبی و دخالت در سوریه حمایت می‌کردند، کوربین با همه این‌ها مخالف بود.

کوربین به خاطر حمایت‌هایش از فلسطین از مدت‌ها قبل مورد هجمه قرار گرفته و او را به یهودستیزی متهم می‌کنند، که البته کاملاً مضحک است. تنش‌های به وجود آمده بعد از همه‌پرسی برگزیت هم بهانه دیگری شد تا به او فشار بیاورند تا از ریاست حزب کارگر کناره‌گیری کند. نکته‌ای که درباره کوربین وجود دارد این است که او یک «محافظه‌کار در لباس کارگر» نیست، بلکه یک «حزب کارگری واقعی» است که مواضع ترقی‌خواهانه دارد و بیش‌تر متمایل به روی‌کرد سوسیالیستی برای حل مسائل است [بروزرسانی: جرمی کوربین اکنون از رهبری حزب کارگر کنار گذاشته شده است].


برخی رسانه‌های انگلیسی از جمله روزنامه «مترو» مخاطبان خود را
به رأی به «ماندن» تشویق کرده بودند

بعد از استعفای دیوید کامرون، تکلیف رهبری حزب محافظه‌کار و نخست‌وزیری انگلیس چه می‌شود؟ آیا از همین الآن باید نخست‌وزیر بعدی انگلیس را بوریس جانسون بدانیم؟

وضعیت حزب محافظه‌کار در انگلیس اصلاً خوب نیست. بخشی از این حزب طرف‌دار ماندن در اتحادیه اروپا بود و بخش دیگر خواهان خروج از این اتحادیه. گفتیم که دیوید کامرون تمام‌قد از کمپین ماندن در اتحادیه دفاع می‌کرد. در مقابل، بوریس جانسون که تا همین مدتی پیش شهردار لندن هم بود، به نوعی سخن‌گوی اصلی کمپین ترک اتحادیه اروپا محسوب می‌شود. این رقابت میان کامرون و جانسون از سال‌ها پیش وجود داشته و اکنون به نظر می‌رسد جانسون در آستانه تبدیل شدن به رهبر بعدی حزب محافظه‌کار است [بروزرسانی: بوریس جانسون اعلام کرده که نامزد نخست‌وزیری انگلیس نخواهد شد]. البته این احتمال هم وجود دارد که فرد دیگری مطرح شود، اما در شرایط کنونی به نظر می‌رسد، جانسون در صورت شرکت در انتخابات، به راحتی نخست‌وزیر بعدی انگلیس خواهد شد.

ناگفته نماند که حزب کارگر هم وضعیت بهتری ندارد. تونی بلر با سیاست‌های خود اعضا و حامیان این حزب را متفرق کرده است. اکنون هم که می‌خواهند بودجه‌ای ریاضتی در انگلیس تصویب کنند و از آن‌طرف سرمایه کشور را در عراق و افغانستان و سوریه و کشورهای دیگر خرج کنند، به جای آن‌که این پول را صرف بهبود وضعیت خدمات درمانی و حل مشکلات کشور خودشان کنند.


بوریس جانسون که شباهتش به دونالد ترامپ خبرساز هم شده،
از مهم‌ترین حامیان کمپین خروج از اتحادیه اروپا بود

عده از کارشناسان می‌گویند اتحادیه اروپا را آمریکا و به طور خاص سیا ایجاد کردند. به نظر شما بعد از خروج انگلیس از این اتحادیه، روابط آمریکا با اتحادیه اروپا از یک سو و انگلیس از سوی دیگر چگونه می‌شود؟

من فکر می‌کنم که سیا ممکن است از تشکیل این اتحادیه استقبال و کشورهای اروپایی را در این‌باره تشویق کرده باشد، اما نباید ایجاد اتحادیه اروپا را کار سیا بدانیم، چون بعد از جنگ‌های جهانی اول و دوم، بسیاری از کشورهای اروپایی خودشان به این نتیجه رسیده بودند که بهتر است برای حل مشکلاتشان با هم هم‌کاری کنند تا قدرت خود را افزایش دهند.

البته آمریکا هم از انگلیس به عنوان راهی برای جلب حمایت سایر کشورهای اروپایی و تأسیس پایگاه‌های نظامی [زمینی] و دریایی در این قاره استفاده کرد. بنابراین آمریکایی‌ها قطعاً منافعی از تشکیل اتحادیه اروپا بردند، اما فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها هم به تشکیل اتحادیه اروپا علاقه داشتند و بنابراین نمی‌توان صرفاً سیا را عامل یا مقصر در تشکیل این اتحادیه دانست. نیروهای مختلفی درون خود اروپا هم در این کار دخالت داشتند، چراکه تشکیل این اتحادیه از جنبه‌های زیادی هم ایده بسیار خوبی بود.

با این حال، تشکیل اتحادیه با واکنش‌های منفی هم مواجه شد، مثلاً از سوی بسیاری از گروه‌های کوچک‌تر راست‌گرا که خود را ملت‌های کوچک‌تر می‌دانند و نگران هجوم پناهندگان هستند و می‌بینند که اسلام‌هراسی هم یکی از پیامدهای تشکیل این اتحادیه بوده است. در کنار این‌ها، ملاحظات [و مشکلات] اقتصادی واقعی هم وجود دارد. به عنوان مثال، در انگلیس بخش عمده‌ای از طبقه کارگر به خاطر هجوم کارگران مهاجر از لهستان و سایر نقاط اروپا، با کم‌بود شغل و کاهش دست‌مزدهایشان مواجه شدند. بخشی از دلیل این‌که بسیاری از مردم در قشر کارگر انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند هم همین بود.


«اتحادیه اروپا را ترک کنید؛ پایان کار جانوران موذی لهستانی» (چپ)
«تفاله‌های لهستانی به خانه بروید»؛ شعارهای نژادپرستانه
علیه مهاجران لهستانی در انگلیس

مشکل بزرگ دیگر این بود که برخی می‌گفتند انگلیس [با حضور در اتحادیه] دارد دارایی‌های خود را صرف کمک به اتحادیه اروپا می‌کند، به علاوه این‌که اختیارات خود را هم به بروکسل و نهادهای اروپایی داده است. واقعاً هم مشکل است. چگونه می‌توان در یک اتحادیه [مانند اتحادیه اروپا] عضو بود، اما حق و حقوق گروه‌های ملی را زیر پا نگذاشت. برخی از این گروه‌ها مثلاً در اتریش بسیار قوی هستند و به شدت با معضل پناه‌جویان مقابله می‌کنند، بدون آن‌که متوجه باشند حملات خود اروپایی‌ها هم‌راه با آمریکا به کشورهایی مانند لیبی و عراق و سوریه بود که این معضل را به وجود آورد. همین الآن هم در سوریه به دنبال تغییر حکومت هستند، اما حاضر نیستند تبعات آن را بپذیرند.

به نظر شما بعد از آن‌که انگلیس از اتحادیه اروپا خارج شد، در صورت بروز تقابل میان این دو، آمریکا طرف کدام‌یک را خواهد گرفت؟

آمریکا دستورکار و منافع خودش را دارد. همان‌طور که گفتم، آمریکایی‌ها از انگلیس برای نفوذ در اتحادیه اروپا و تأمین منافعش از جمله [دریافت کمک از اروپایی‌ها برای] حمله به کشورهای دیگر استفاده کرد. بنابراین انگلیس همیشه متحدی نزدیک و ابزاری بسیار مفید برای آمریکایی‌ها بوده است. خروج این کشور از اتحادیه اروپا، این ابزار را از دست آمریکایی‌ها خواهد گرفت.

زمانی که عده‌ای در فرانسه و آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی به شدت به یک سری اقدامات آمریکایی‌ها اعتراض می‌کردند، انگلیس همیشه حامی آمریکا بود و واشنگتن هم از طریق انگلیس اتحادیه اروپا را با خود هم‌راه می‌کرد. به عنوان مثال، وزیر خارجه آلمان چند روز پیش اظهارات به شدت انتقادآمیزی نسبت به اقدامات آمریکا برای تحریک دشمنی [میان اروپا با] روسیه مطرح کرد. فرانسه هم همیشه کشوری مستقل بوده است و در جاهای مختلف با آمریکایی‌ها مخالفت کرده است.


اعتراض حامیان ماندن در اتحادیه اروپا به نتیجه همه‌پرسی

هم‌چنین بسیاری از کشورهای اروپایی با فلسطینی‌ها هم‌دردی بسیار بیش‌تری دارند، در حالی که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها حامیان سرسخت اسرائیل هستند. البته در خود انگلیس هم اختلاف‌نظر در این‌باره زیاد است. بسیاری از مردم حامی حقوق بشر فلسطینی‌ها هستند، اما اکثر افراد در حکومت و آن‌هایی که نهادهای قدرت و ثروت را در اختیار دارند، کاملاً حامی اسرائیل هستند.

همان‌طور که شما هم گفتید، انگلیس همیشه متحد اصلی آمریکا درون اتحادیه اروپا بوده است. با خروج این کشور از اتحادیه، به نظر شما کدام کشور می‌تواند جای این کشور را به عنوان عضو نفوذی آمریکا پر کند؟

پیش‌بینی آینده بسیار خطرناک است. در حال حاضر [اتحادیه اروپا] مملو از بی‌ثباتی و گروه‌های راست‌گرا در کشورهای مختلف است که خواهان برگزاری همه‌پرسی برای استقلال و خروج کشورهایشان از اتحادیه اروپا هستند، چون معتقدند حق حاکمیت و هویت آن‌ها با هجوم پناهندگان، مورد حمله واقع شده است. اخیراً شاهد موارد زیادی از نژادپرستی بوده‌ایم که این هم منحصر به مسلمانان نیست. لهستانی‌ها در انگلیس هم بارها مورد حمله قرار گرفته‌اند.

به هر حال، نمی‌توان آینده را پیش‌بینی کرد. حزب‌های راست‌گرا آرای خود را در اسپانیا افزایش دادند، هرچند نتوانستند اکثریت را به دست آورند. هم‌چنین ایتالیا همیشه متفرق بوده است. در حال حاضر آلمان به نظر می‌رسد باثبات‌ترین [کشور در اتحادیه اروپا] باشد، مواضعی می‌گیرد که متضاد با خواسته‌های آمریکاست، و می‌خواهد رویکرد خود را به کشورهای دیگر هم تحمیل کند.


«به خروج رأی بدهید»؛ عده‌ای از حامیان کمپین خروج از اتحادیه اروپا

بنابراین به نظر می‌رسد آلمان اکنون هم نیروگاه اقتصادی و هم نیروگاه سیاسی اتحادیه اروپا شده است. هرچند که آلمان هم عملاً یک کشور مستعمره است. نیروها و پایگاه‌های آمریکایی در این کشور وجود دارد و عملاً آمریکایی‌ها آلمان را کنترل می‌کنند. با این وجود، این کشور در ظاهر مواضع بسیار مستقلی را اتخاذ کرده است، از جمله انتقاد شدید از سیاست‌های آمریکا و ناتو در قبال روسیه و اوکراین، که این مسئله بسیار مهم است.

نمی‌توان گفت که کدام کشور جایگزین انگلیس می‌شود، چون گروه‌های چپ‌گرای زیادی هم در اروپا فعال هستند و یا دارند روی کار می‌آیند. شما وضعیت فرانسه را ببینید. دولت این کشور که بیش‌تر متمایل به جناح راست است، اکنون به خاطر تظاهرات‌های گسترده کارگری، در آستانه سقوط قرار گرفته و به نظر می‌رسد گروه‌های چپ‌گرا و کارگری ممکن است حتی دولت این کشور را سرنگون کنند و به جای آن بر کرسی قدرت بنشینند. این اتفاق می‌تواند نتایج مثبتی داشته باشد و چه بسا حتی فرانسه را به دوران استقلال خود در زمان «شارل دوگل» «میشلن» برگردانند، زمانی که مواضع فرانسه کاملاً با آمریکایی‌ها متفاوت بود.

«مارتین شولتس» رئیس پارلمان اروپا گفته که نگرانی‌ای بابت خروج سایر کشورها از اتحادیه اروپا ندارد. آیا اوضاع این اتحادیه واقعاً امن است یا اظهارات شولتس، بلوف سیاسی است؟

به عقیده من این اظهارات، ژست‌گیری سیاسی است. درون اتحادیه، حمایت‌های زیادی [از اتحادیه] وجود دارد، اما بحران پناهندگان و مشکلات اقتصادی هم وجود دارد از جمله این‌که بانک‌های اروپایی تریلیون‌ها دلار از ارزش خود را از دست داده‌اند. بعید می‌دانم کسی بتواند آینده را به طور قطعی پیش‌بینی کند، اما این آینده قطعاً آسیب‌پذیر است و باید ببینیم چه اتفاقاتی خواهد افتاد.


«بیایید پیش هم بمانیم»؛ دیوید کامرون تمام حیثیت سیاسی خود را
روی حمایت از کمپین ماندن در اتحادیه اروپا گذاشته بود

آیا کشورهای دیگر به فکر خروج از اتحادیه اروپا نیستند؟ به عنوان مثال، یونانی‌ها اگر ببینند انگلیسی‌ها خارج از اتحادیه اروپا زندگی راحت‌تری دارند، ممکن نیست که آن‌ها هم به فکر ترک اتحادیه بیفتند؟

یونان خیلی احتمال دارد اتحادیه اروپا را ترک کند. برنامه ریاضتی‌ای که اخیراً به آن‌ها تحمیل شد، به مردم این کشور فشار آورده و موجب بی‌ثباتی کشور و مخالفت‌های شدید با دولت شده است، در حالی که دولت این کشور هم با این ریاضت‌ها موافق نبود، اما نهایتاً مجبور شد به آن‌ها تن بدهد. یونانی‌ها در مذاکره با اتحادیه اروپا امتیازات زیادی را دادند که ضرر همه آن‌ها به مردم این کشور وارد می‌شود، بنابراین به نظر من، یونان به راحتی ممکن است به کشور بعدی تبدیل شود که از اتحادیه اروپا خارج خواهد شد.