کد خبر 60165
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۷:۴۶

جوان امروز ما ، وقتی شغلی ندارد تا امرار معاش کند ، وقتی محدودیت های روا و ناروا ، عرصه را بر او تنگ می کنند ، وقتی اماکن تفریحی مانند ورزشگاه ها ، کلوپ های بازی ، استخرها ، سینماها و تئاترها ، کنسرت ها ، انجمن های جوانان و ... یا وجود نداشته باشند ، یا محدود باشند و یا گران و تکراری ، چه کند؟

به گزارش مشرق عصرایران نوشت، درباره ماجرای آب بازی دختران و پسران جوان در پارک آب و آتش ، حرف و حدیث های زیادی گفته شده است : از این که «مگر اشکالی داشته کار این جوانان؟» تا « این کار طرح دشمن بوده برای از بین بردن حیا در جامعه » .

این که کدام یک از باورهای فوق ، مقرون به واقع است و کدامشان نادرست ، موضوع این بحث نیست و در جامعه ای که تکثر فکری در آن یک واقعیت است ، چنین تضادهایی قابل تصور است.
موضوع بحث حاضر ، خود ماجرای پیش آمده و نقد دیدگاه های موافقان یا مخالفان آن نیست ، بلکه ریشه یابی این ماجرا دغدغه اصلی این نوشتار است ، موضوعی که نه رسانه های دل کباب برای ارزش ها بدان پرداختند ، نه مسوولانی که همه چیز ، حتی باریدن و نباریدن باران را توطئه دشمن می دانند و نه آنانی که گفتند "مگه چیه؟!" .

واقعیت انکار ناپذیر این است که جامعه جوان ایرانی ، با کمبود شدید و جدی "تفریح" و "دلخوشی" روبروست. شور و انرژی جوانی در جوانان ایرانی ، کمتر فرصت تخلیه در مسیرهای صحیح می یابد و این انرژی متراکم یا «در درون جوانان به توده ای از اندوه و افسردگی و ناامیدی  تبدیل می شود» ، یا «در مسیر تبهکاری هایی هرز می رود که هر روز اخبارش را در صفحات حوادث روزنامه ها می خوانیم » ، یا « به شکل رفتارهای هنجارشکنانه ای مانند رانندگی های خطرناک در معابر عمومی و به خطر انداختن جان مردم نمود می یابد» ، یا «در بیهودگی های روزمره مانند ایستادن در سرکوچه ها و گز کردن خیابان ها و پارک ها سپری می شود» یا «ناگزیر در فرار از دنیای واقعی به فضای مجازی و وبگردی های سرگردان طی می شود» و نظایر این ها.

البته این بدان معنا نیست که همه جوانان این گونه اند چه آن که جوانان زیادی هم داریم که انرژی جوانی شان را در مسیر علم و هنر و ورزش و کار و تولید و ... صرف می کنند و منشأ اثر و خدمت و افتخار می شوند ؛ اما نباید به این جوانان بسنده کرد و میلیون ها جوان پرانرژی ، بی برنامه و سرخورده را فراموش کرد.

جوان امروز ما ، وقتی شغلی ندارد تا امرار معاش کند ، وقتی محدودیت های روا و ناروا ، عرصه را بر او تنگ می کنند ، وقتی اماکن تفریحی مانند ورزشگاه ها ، کلوپ های بازی ، استخرها ، سینماها و تئاترها ، کنسرت ها ، انجمن های جوانان و ... یا وجود نداشته باشند ، یا محدود باشند و یا گران و تکراری ، چه کند؟

الان در قرن 21 ، صدها شهر در کشور ما وجود دارند که حتی یک سالن سینما هم ندارند و حتی یک بار هم یک کنسرت موسیقی در آنها اجرا نشده است!
اماکن تفریحی و ورزشی هم که بسیار محدودند و غالباً گران و خارج از توان مالی خیلی از جوان ها . حتی خیلی از شهرهایمان پارک درست و حسابی هم ندارند و اگر هم داشته باشند ، اگر دو تا جوان بخواهند قدمی در آن بزنند هیچ بعید نیست که مورد استنطاق قرار بگیرند که "اینجا چه غلطی می کنید؟"

تازه ، این ها مشکلات عمومی جوانان در حوزه تفریح و سرگرمی است و الا اگر نگاه نزدیک تری به موضوع داشته باشیم درخواهیم یافت که اوضاع دختران جوان در جامعه ایران به مراتب بدتر است ؛ دخترانی که بر خلاف برادران خودشان ، حتی اجازه رفتن تا سرکوچه را هم ندارند و خیلی هایشان افسردگی و بیماری های مفاصل و دردهای ناشی ار بی تحرکی گرفته اند ، دخترانی که آنقدر در اجتماع غایب بوده اند که وقتی به هر دلیلی مانند ازدواج ، قبولی در دانشگاه ، مرگ پدر و ... از بند قیدهای ناروا می رهند ، دچار افراط می شوند ،اعتمادهای نابجا می کنند ، فریب می خورند و به همان اندازه که از کنج نشینی آسیب دیده اند و بلکه بیشتر ، از حضور در جامعه ضرر می کنند و حتی گاه ضرر می رسانند.
 
جوان چه کند؟ از صبح تا شب چگونه وقت خود را پر کند؟ همه اش را کار کند؟ لم بدهد و تلویزیون نگاه کند؟ خیابان ها را متر کند و آمار درختان پارک ها را دربیاورد؟ پی الواطی برود؟ واقعاً چه کند وقتی مدیران جامعه ، برای اوقات فراغت او و برای هدایت انرژی متراکم جوانی اش ، هیچ فکری نکرده اند. همه اش که نمی شود با هیات و مسجد و اعتکاف و مانند این ها به انبوه نیازهای متنوع جوانان پاسخ داد و در تلویزیون حضور جوانان در مجلس عزاداری محرم را پخش کرد و نتیجه گرفت که همه چیز بر وفق مراد است و نمونه اش همین حضور انبوه جوانان در مثلاً اعتکاف مسجد دانشگاه تهران.

شاید اگر نصف انرژی ای که آقایان مسوولان برای طرح هایی مانند "گشت ارشاد" گذاشته اند برای نشاط و تفریحات سالم جوانان می گذاشتند ، اساساً نیازی به چنان طرح هایی نبود.

در فضایی که جوان از یک سو ، با محدودیت امکانات مواجه است و از سوی دیگر انواع فشارها بر او تحمیل می شود و جایگزینی هم برای محدودیت ها عرضه نمی شود ، کاملاً قابل انتظار است که یک عده از همین جوانان ، با هم قرار بگذارند که یک روز بروند در پارک آب بازی کنند . اصلاً فرض کنیم آنهایی که می گویند این کار ، توطئه دشمنان بوده و طرحی بوده که جوانان را به بهانه آب بازی دور هم جمع کنند و اختلاط دختر و پسر را ایجاد نمایند و ... راست گفته اند ؛ در چنین حالتی باز هم برمی گردیم به مساله اصلی این بحث که لابد خلأیی در زمینه تفریح و تخلیه انرژی جوانان وجود دارد که توطئه گران می توانند بر روی آن حساب کنند!

اگر مسوولان به خود نیایند و جوانان و نیازهای آنان را به رسمیت نشناسند و بخشی از ثروت مملکت را صرف رفاه و تفریح و خنده و خوشی  جوانان نکنند ، هیچ تضمینی وجود ندارد که انرژی جوانی آنها در مسیر درست به کار برود ؛ این یک واقعیت جدی است و تعارفی هم در کار نیست.