فقیهان شیعه در دوران غیبت نائبان عام امام زمان(عج) هستند و از این رو خمس را باید به آنها سپرد تا در مصارفی که اطمینان دارند که امام(ع) به آن خشنود است، هزینه کنند، امروزه به گونههای مختلف در این باره شبههپراکنی میشود تا از اعتقاد مؤمنان کاسته شده و دست حوزههای علمیه از این منبع مالی کوتاه شود. در نوشتار حاضر به یکی از شبهاتی که در این خصوص مطرح میشود توجه کرده و به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.
*چکیده شبهه
خمس در شریعت اسلامی تنها به غنائم جنگی تعلق میگیرد و سرایت حکم آن به دیگر موضوعات نادرست است، فقیهان شیعی با توسعه موضوع خمس آن را به موارد دیگری هم مربوط کردند که ریشهای در شریعت ندارد، روایاتی که در بحث خمس به آن استناد میکنند، به نوعی جعلی و نامعتبر است.
*مقدمه
خمس یکی از فروع دین اسلام است. ریشه اصلی وجوب خمس در قرآن کریم قرار دارد. روایات بسیاری هم از طریق شیعه و سنی برای تبیین چگونگی، مصارف و متعلقات آن وارد شده است، در اصل وجوب آن تردید و اختلافی نیست، اما در اینکه به چه چیزهایی خمس تعلق میگیرد و آن را چگونه و توسط چه کسی باید هزینه کرد میان سنی و شیعه و نیز میان فقیهان شیعی اختلاف نظر وجود دارد، سنیان خمس را تنها در غنائم جنگی واجب میدانند، اما فقیهان شیعه با استناد به معنای لغوی غنیمت و نیز انبوهی از روایات صحیح السند معصومان(ع) معتقدند که خمس علاوه بر غنائم جنگی به چیزهای دیگری هم تعلق میگیرد.
*مفهومشناسی خمس و متعلقات آن
خداوند متعال در آیه 41 سورهی انفال میفرماید: «بدانید همانا هر چیز که به چنگ میآورید، پس یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و نزدیکان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است؛ اگر به خداوند و به آنچه بر بنده ما در روز روبهرویی دو گروه نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خدا بر هر چیز تواناست»، اختلاف نظر فقیهان شیعه و سنی در معنای غنمتم (به چنگ آوردهاید) است، فقیهان سنی آن را مخصوص غنائم جنگی میدانند، اما فقیهان شیعه بر مبنای معنای لغوی غنیمت و نیز با استناد به احادیث معتبری که از پیامبر(ص) و امامان اهل بیت(ع) رسیده است، خمس را به موارد دیگری هم متعلق میدانند.
*معنای لغتی غنیمت
در القاموس: «الفَوْزُ بالشَّیْءِ بلا مَشَقَّةٍ»؛(1) دستیانی به مالی بدون مشقت.
در العین: «الفوز بالشیء فی غیرمشقة»؛(2) دستیانی به مالی بدون مشقت.
در مجمع البحرین: «الْغَنِیمَةُ فی الأصل هی الفائدة المکتسبة، ولکن اصطلح جماعة على أن ما أخذ من الکفار، إن کان من غیر قتال فهو فیء، و إن کان مع القتال فهو غَنِیمَة»؛(3) غنیمت را در اصل مطلق اموال مکتسبه است. ولی اهل سنت این طور معنا میکنند که آنچه از کفار به دست میآید، اگر همراه با جنگ و خونریزی نباشد «فیء» و اگر همراه با جنگ باشد، «غنیمت» است.
در المقاییس: «إفادة شىءٍ لم یُملَک من قبل، ثم یختصّ به ما أُخِذ من مال المشرکین بقَهْرٍ و غَلَبة»؛(4) دستیابی به مالی که قبلاً در اختیار نبوده است. بعدها اختصاص پیدا کرد به آنچه از مال مشرکان که به زور و غلبه به دست میآید(غنیمت جنگی).
همان طور که ملاحظه شد، غنیمت در لغت به مطلق فایده گفته میشود که بدون زحمت به دست آید.
*معنای غنیمت در قرآن
حال ببینیم غنیمت در آیه مورد نظر به چه معناست؟ گفتیم که غنیمت در لغت به مطلق فایده گفته میشود که بدون زحمت به دست آید. پس اگر قرار است معنای این لغت را در آیه، منحصر در غنائم جنگی بدانیم، نیاز به قرائن اضافی داریم حال آنکه چنین قرینهای در آیه وجود ندارد.
«فخر رازی» مفسر معروف اهلسنت در تفسیر خود مینویسد: «الغنم الفوز بالشی»؛ غنیمت آن است که انسان به چیزی دست یابد. معنای شرعی غنیمت(به عقیده فقهای اهلسنت) همان غنائم جنگی است.(5)
رشید رضا دیگر مفسر اهل تسنن در تفسیر «المنار» غنیمت را اعم از غنایم جنگی ذکر کرده است، وی بعد از ذکر این معنا مینویسد: معنای آیه که اعم و وسیعتر از غنایم جنگی و غیر آن است، به خاطر قید شرعی، مقید به غنائم جنگی شد(6)، آلوسی در تفسیر «روح المعانی» مینویسد: غنیمت در اصل به معنای هرگونه سود و منفعت است.(7)
همان طور که ملاحظه شد، حتی مفسران اهل تسنن نیز به معنای لغوی عام غنیمت در آیه مذکور معترفند و علت انحصار معنای آن را قرائن شرعی خارج از آیه میدانند. در حالی که در آیه دیگر قرآن نیز غنیمت به معنای عام آن استعمال شده است.(8)
*معنای غنیمت در روایات
در روایات سنی و شیعه نیز غنیمت به معنای مطلق فایده استعمال شده است. ما تنها به ذکر سه نمونه بسنده میکنیم:
پیامبر اعظم(ص) فرمود: آدم عاقل وقتی بخواهد حرف بزند اول فکر میکند، اگر دید حرف خوبی است، میگوید، پس سود میبرد و اگر دید بد است، نمیگوید و سالم میماند،(9) همچنین فرمودند: بهره مجالس یاد خدا، بهشت است،(10) امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمودند: امروز غنیمت است، فردا را نمیدانیم از اهلش هستیم یا نه.(11)
*متعلقهای خمس در روایات
به علاوه مطابق منابع شیعه و سنی، هم در سنت رسول خدا و هم در روایات اهل بیت(ع)، خمس به اموالی اعم از غنائم جنگی تعلق گرفته است. به عنوان نمونه:
« ... پیامبر(ص) به شرحبیل بن عبدکلال، حارث بن عبدکلال و نعیم بن عبدکلال، صاحبان قبیله ذىرعین، معافر و همدان نوشت: اما بعد، فرستاده شما برگشت و یکپنجم خمس خدا را از غنائم پرداختید. این در حالی است که آنها جنگی نداشتند که غنیمت جنگی داشته باشند».(12)
در سنن بیهقی از ابوهریره نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود :در «رکاز» خمس واجب است. پرسیده شد یا رسول الله رکاز چیست؟ فرمود: معادن طلا و نقره که خداوند در زمین از روز نخست آفریده است.(13)
در عقد الفرید آمده است که رسول خدا(ص) به وائل بن حجر نوشت: «و فی السیوب الخمس»؛ در سیوب (گنج) خمس واجب است.(14)
به امام جواد(ع) نوشتند: آیا خمس بر همه چیزهایى است که کسى بهره مىبرد، کم باشد یا زیاد؟ از همه انواع درآمد و بر صنعتگران هم هست؟ و چگونه است؟ امام(ع) نوشت: «خمس پس از مؤونه و مخارج است.»(15)
با توجه به آنچه بیان شد، انحصار خمس به غنائم جنگی مخالف قرآن و سنت است.
*مصارف خمس
اما در مورد مصرف خمس؛ مطابق متن قرآن(16) نیمی از خمس سهم خدا و رسول و امام است که در زمان پیامبر(ص) در اختیار او و در زمان امام در اختیار امام و در زمان غیبت در اختیار نائب عام امام زمان یعنی مراجع معظم تقلید است، در عصر غیبت که به امام معصوم دسترسی نیست، بهترین کار آن است که این سهم را در مسیری مصرف کنیم که اطمینان داریم مورد رضایت امام زمان(عج) است؛ آن مسیر گسترش فرهنگ تشیع (از طریق کمک به حوزههای علمیه) است. از سوی دیگر چنان که گفتیم مطابق احادیث فراوان، در عصر غیبت، فقیهان، وکلای عام امام زمان(عج) هستند.(17)
*منابع روایی شیعه و روایات جعلی
وجود روایات جعلی امری قطعی است، اما شیعه با هدایت ائمه(ع) از ابتدا نظامی دقیق، منسجم و سختگیرانه را برای پالایش و تصویه روایات طراحی و اجرا کرد. پس از رحلت پیامبر(ص) زمانی که نقل روایت حضرت رسول(ص) ممنوع شد، شیعیان به جمعآوری و دستهبندی روایات روی آوردند. پس از آن نیز با اشاره اهل بیت(ع) همواره عدهای از شیعیان مسئول جمعآوری، نقل و کتابت روایات بودند، ائمه(ع) نیز بارها اسامی افراد معتمد و افراد کذاب در این باره را به دیگران اعلام کردند تا بدین وسیله از نقل و اشاعه روایات جعلی پیش گیری کرده باشند.
در عصر غیبت نیز تسویه احادیث از امور مورد توجه علمای شیعه بوده است، عالمان شیعی برای بازشناسی روایات صحیح از ناصحیح ملاکهایی را مطرح کردهاند: مخالف بودن روایت با صریح قرآن، مخالف بودن آن با دیگر روایاتی که مورد عمل تمامى فقهاست، مخالفت آن با ضروریات مکتب شیعه و یا با بدیهیات عقلى که مورد اتفاق تمامى عقلاً است، وجود غلطهایی از لحاظ قواعد ادبی در متن حدیث، یا رکیک بودن معنا، مخالفت مفاد و معنای حدیث با حس و مشاهده، به گونهای که تأویل آن ممکن نباشد، افراط در ثواب فراوان بر عمل کوچک، مخالفت مضمون حدیث با مقصد و هدف شارع و ... از ملاکهای تشخیص جعلی بودن روایات یا طرح آن در نزد علمای شیعه است.(18)
از سوی دیگر علم رجال، یعنی علم شناخت راویان حدیث، سدی دیگر برای جلوگیری از ورود احادیث جعلی به منابع شیعه است. در این علم مجتهد به بررسی افرادی میپردازد که در سلسله راویان حدیث وجود دارند و میزان موثق بودن تک تک آنها را دقیقاً بررسی میکند. کتابهای رجالی نیز به کتابهایی گفته میشود که به زندگی نامه و میزان وثاقت راویان حدیث پرداخته است. بر اساس این علوم، احادیث به دستههای مختلف تقسیم میشوند:
صحیح: «خبری است که سلسله سند آن تا به معصوم متصل و تمامی راویان آن در همه طبقات امامی و عادل باشند.»(19) بدین ترتیب قید اتصال سند، امامی بودن راویان و عدالت آنها ارکان سه گانه حدیث صحیح را تشکیل میدهد. حدیث صحیح خود به سه قسم «صحیح اعلی، اوسط و ادنی» تقسیم میشود.(20)
حسن: «روایتی است که واجد تمام شرایط روایت صحیح است به جز آنکه در میان سلسله راویان نسبت به یک یا چند راوی در منابع رجالی تصریح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستایش او اکتفا شده باشد»،(21) بنابر این اتصال سند، امامی بودن و ممدوح بودن (و عدم تصریح به عدالت برخی راویان) ارکان روایت حسن است.
موثق: «روایتی است که به رغم برخورداری از اتصال سند به معصوم و نیز عدالت یا وثاقتِ راویان در تمام طبقات، یک یا چند راوی آن غیرامامی باشند»،(22) مثلاً علی بن فضال گرچه امامی نیست، ولی در رجال شیعه توثیق شده است.
ضعیف: «روایتی است که هیچ یک از شرایط تعاریف پیش گفته درباره حدیث صحیح، حسن و موثق را نداشته باشد»،(23) مانند اینکه راویان آن به کذب، جعل، کثرت خطا، غفلت، فسق، و مانند آن متهم باشند یا سند آن از اتصال به معصوم برخوردار به نباشد. خود احادیث ضیف به دستههایی چون: مجهول، مُهمَل، موضوع، مشترک، شاذ، مُختلِط، مُنکَر، متروک، مطروح، مُعَلَّل، مُضطَرِب، مَقلوب، مُصَحَّف، مؤتلف، مختلف، مُدَلَّس، مُدَرَّج، مُعضَل و مشکل تقسیم میشوند.(24)
اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنی راههایی است که امروزه علما و مجتهدان برای قبول یا ردّ یک روایت به کار میگیرند که بیان همه آنها نیاز به کتابی مفصل دارد،(25) بنابراین ادعای اینکه اغلب روایات شیعه در یک باب خاص مثل خمس، یا دیگر ابواب فقهی، جعلی یا ضعیف است، ادعایی بسیار غلط و واهی است.
یادداشت از: حجتالاسلام محمدمهدی عرب پویان، کارشناس مرکز مطالعات و پاسخگویی به حوزه علمیه قم
*پینوشتها:
1-فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط،ج4،ص123.
2-خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین،ج4،ص426.
3-طریحى، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین،ج6،ص129.
4-احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه،ج4،ص397.
5-تفسیر فخر رازی،ج 15،ص 164.
6-تفسیر المنار،ج 10،صص7 ـ 3.
7-تفسیر روح المعانی،ج 10،ص2.
8-النساء 94، «فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کَثِیرَة».
9-ابن شعبه حرانى،تحف العقول،ص 28.« صِفَةُ الْعَاقِلِ .... إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَإِنْ کَانَ خَیْراً تَکَلَّمَ فَغَنِم َ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً سَکَتَ فَسَلِم».
10-مسند احمد بن حنبل،ج 2،ص 177.«غنیمه مجالس الذکر الجنه».
11-ابن شعبه حرانی،تحف العقول،ص220.«الْیَوْمَ غَنِیمَةٌ وَ غَدٌ لَا تَدْرِی مَنْ أَهْلُه».
12-حمید الله، محمد، الوثائق السیاسیه للعهد النبوی و الخلافه الراشده، ناشر: دارالنفائس، بیروت،1407،ص227.
13-مسند احمد بن حنبل،ج 2،ص 128،سنن بیهقی،ج 4،ص 155،«و فی الرکاز الخمس قیل و ما الرکاز یا رسول الله؟ قال الذهب و الفضه الذی خلقه الله فی الارض یوم خلقت»
14-سنن بیهقی،ج 4،صص156 و 157.
15-شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه،ج 6،باب 8 از ابواب خمس،حدیث 1.
16-«وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»،انفال 41.
17-«و أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه حدیثنا، فانّهم حجّتی علیکم و أنا حجّه الله علیهم»،الغیبه، ص394؛ کتاب الاربعین(شیخ ماحوزی)، ص 229؛ منتهی الآمال، ج2، ص 508؛ تاج الموالید، ص145.
18-کاظم مدیر شانهچی،علم الحدیث، قم،دفتر انتشارات اسلامی، ص80.
19-زینالدین بن علی بن احمد الجبعی العاملی(شهیدثانی)،1390، الرعایه فی علم الدرایه،قم،کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ص30.
20-مودب، رضا، 1383،درسنامه علم الدرایه،قم، نشر مرکز جهانی علوم اسلامی، ص62 - 63.
21-مامقانی،عبدالله،1368،مقباس الهدایه،قم،انتشارات دلیل ما،ج 1،صص160 و 161.
(22-مامقانی،عبدالله،1368،مقباس الهدایه،قم،انتشارات دلیل ما،ج 1،ص168.
(23-مامقانی،عبدالله،1368،مقباس الهدایه،قم،انتشارات دلیل ما،ج 1،ص177.
24-سبحانی،جعفر،اصول الحدیث و احکامه،ص96.
25-جهت مطالعه بیشتر میتوان به این کتب مراجعه کرد: «حدیثشناسی» علی نصیری، «اصول الحدیث و احکامه» جعفر سبحانی،«الرعایه فی علم الدرایه» شهیدثانی، «علم الحدیث» کاظم مدیر شانهچی، «مقیاس الرّوایة فی علم الدرایة» علیاکبر سیفی مازندارانی، «کلیات فی علم الرجال» جعفر سبحانی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج21.