مجید اخشابی از سال 1380 با خوانندگی در تیتراژ یکی از سریالهای تلویزیونی بنام گمگشته توانست قابلیتهای صدای خود را بشکلی جدی و فراگیر به مردم معرفی کرده و آن مجموعه با استقبال گستردهای از سوی مردم مواجه شد، پس از آن در سریالها و برنامههایی چون همراز، عروج، مهتاب، محله بنده نواز، مسافری از هند، یک وجب خاک، متهم گریخت، خانه به دوش، الفبای مهربانی، مدینه مهربانی، روزهای زیبا، دارا و ندار ماه دراومد، شب مهتاب، بوی خوش زندگی، مسابقه ستاره ها، جشن رمضان، شبهای شیدایی، خانه مهر، ماه محبوب، و فیلم سینمایی تلافی توانست قطعات زیبایی را به مخاطبان هدیه دهد.
آقای اخشابی مدتی است کار تازهای از شما نشنیدیم، چه خبر از آلبوم و کار تازه؟
اتفاقا سخت مشغول کار هستیم، دو قطعه تازه به مناسبت روز ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر آماده کردم.
خاطرم هست یک کار خیلی خوب هم منتشر کرده بودید با همین موضوع؟
بله، «سیب گلاب»نام داشت.
برخی معتقدند نوعی ولنگاری در حوزه موسیقی وجود دارد، نظر شما چیست؟
متاسفانه این موضوع قابل تایید است. دلیل هم دارد، هیچ مبنایی برای خط قرمز و زیبایی شناسی متاسفانه رعایت نمیشود.از یک طرف ما با هنری رو به رو هستیم که بی تردید یکی از دشوارترین هنرهاست، تولید موسیقی کارواقعا دشواریی است لذا در این عرصه اگر بخواهیم روی اصول ومبانی کار کنیم تا موسیقی ارزشمند و فاخرباشد حتما با توجه به ذائقه مردم باید تولید کنیم
متاسفانه این روزها یک موجی پدید آمده که هنر کشور و حتی فراتر از آن جهان را تبدیل به هنرمصرفی کرده و همراه خودش به ناکجاآباد میبرد.
بنظرم یک بخشی از این ماجرا هم به فضای مجازی در حوزه موسیقی بر میگردد؟
بله، فضای مجازی به تفریح، وقت گذرانی و فان تبدیل شده است که در هنر هم متاسفانه همین مسیر و نقش را پی میگیرد، حوصله افراد را در مورد مطالعه بلند یا مطلب جدی و با اهمیت از بین برده و مردم رغبت نمیکنند که به این سمت کشیده شوند مگر هیجانی، خبری، کوتاه یا تعجب انگیز و جذاب باشد.
در هنر هم همین اتفاق افتاده است یعنی طرف منتظر یک هیجان است و این هیجانهای لحظهای در تولید هنر به سمت و سوی خوبی نمیرود.
ریشه این ولنگاری را شما در کجا میبینید؟
گروههای مختلف نقش دارند، از خود تولیدکنندگان و هنرمندان شروع کنیم، وقتی گروهای اجتماعی، پزشکان، صنعتگران در باب وجدان کار مسئولیت دارند هنرمندان هم باید همینطور باشند ممکن است محصولی تولید کنیم که جذاب و با مخاطب بالا باشد ولی به چه قیمتی؟ مثلا من الان آوازی بخوانم که با کلمات و فحش مستحجن همراه باشد. همه هم گوش میکنند و راحت دست به دست میگردد چون بر مبنای تعجب هست و بهم میگویند این آهنگ را شنیدی همین شنیدی شنیدی ممکن است یک مزخرف باشد و همه هم گوش میکنند و اینجاست که هنرمندان باید دقت کنند محصولی که تولید میکنند ببینند بر مبنای چه چیزی است و تاثیرش قرار است چه باشد.
در حال حاضر خیلیها با سن کم که هنوز الفبای موسیقی را نمیداند در خانه خود با کمترین دانش و تجربه و سواد یک چیزی تولید کرده و همین را درفضای مجازی منتشر میکنند، خب این اسمش هنر است؟ اگر هنر است تعهد و مسئولیت پذیری اش کجاست؟
گروه دوم رسانهها هستند، من برای رسانه ملی در این زمینه نقش مهمی قائل هستم،نباید با این جریانها همراه شود، آنها را ترویج کند، جوانی که با موسیقی میخواهد مواجه پیدا کند از کجا بفهمد چه موسیقی مناسب است؟ آیا رسانهها نباید نقش آفرینی کنند؟
بخش سوم خود مردم هستند یعنی مخاطبان واقعی که متاسفانه توجه و تحقیقی در زمینه خرید ندارند مخصوصا در حوزه محصولات فرهنگی و هنری، هنوز این فرهنگ جا نیفتاده که تمام زوایا را در نظر بگیرند، مهمترین مشاوره در خرید محصولات فرهنگی الان سینه به سینه است، این فیلم خوبی ست دیدی؟ این موسیقی باحالی ست، شنیدی؟ خب این که نشد مشاوره! کسی کاری ندارد کارگردان و موضوع فیلم چیست، بلیت میخرد یا سی دی اش را میخرد میآورد خانه همه دور هم میبینند.
همین مسائل در حرفه موسیقی باعث شده است که موسیقیهای دست به دست شده توسط مردم خیلی عجیب به نظر برسد و بنظر من مردم برای خوراک ذهنی خودشان هم باید ارزش قائل شوند و به این قضیه خیلی بیشتر توجه کنند و اهیمت بدهند.