سرویس سیاست مشرق - رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر قشرهای مختلفی از مردم درباره نقض عهد آمریکا فرمودند: امروز حتی مسئولان دیپلماسی و کسانی که در مذاکرات حضور داشتهاند، این واقعیت را تکرار میکنند که آمریکا نقض عهد میکند و در ورای زبان چرب و نرم خود، به مانع تراشی و تخریب روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها مشغول است.
ایشان در بخش دیگری نیز با ورد به مسائل جاری منطقه گوشزد کردند: در این مسائل نیز پای آمریکا در میان است. طی سی و هشت سال گذشته تخاصم ایران در آمریکا موافقان و مخالفانی داشته که پیوسته غلبه با خیل عظیم موافقان بوده تا آنجا که «شعار مرگ بر آمریکا» اصلیترین شاخص رویکرد ملی ایرانیان به واژه آمریکا به عنوان یک واحد سیاسی بوده است. در طول این سالها در داخل و خارج مخالفان دشمنی ایران با آمریکا بسیار تلاش کردند که این باور ریشه دار و قدرتمند ملی را که شاخههای بلند و قوی نیز در خارج دارد، دچار انعطاف و تردید و تزلزل کنند و شاید در مواردی در بخش ریزشهای انقلاب (رویشهای انقلاب فراموش نشوند) اندک دستاوردی نیز داشتهاند اما این باور تنومند بسیار قدرتمندتر از آن است که چنین ریزشهایی آن را مخدوش کند؛ در هر صورت وضعیت حاضر یعنی رفتار آمریکا در قضیه «برجام» و نقش آفرینیاش در تحولات منطقه فرصت دوبارهای برای سنجش رفتار آمریکا و افزایش کینه جویی مردم ایران نسبت به «شیطان بزرگ» است.
آمریکا دریک توافق رسمی و قانونی بین المللی به نام «برجام» متعهد شد در قبال انجام تعهدات ایران، اقدامات روشن و مفیدی را انجام دهد که اینگونه نشد و به بهانههای مختلف از انجام تعهداتش سرباز زد و عملا پیمانشکنی کرد. این پیمانشکنی آنچنان وقیحانه است که صدای متحدان غربیاش را نیز بلند کرده است. بهانهجوییهای آمریکا برای این پیمان شکنی، مسائل مرتبط با امنیت ملی ایران است؛ یعنی آزمایش موشکهای ایرانی و اقدامات پیشگیرانه ایران در منطقه برای مقابله با تهدیدات فزاینده تروریستها که عملا با هدایت آمریکا و در راستای منافع آن و کشورهای وابسته به آمریکا عمل میکنند. بر فرض محال، بهانههای آمریکا وجاهت هم داشته باشد اما به هیچ وجه نمیتواند عاملی برای نقض یک توافق قانونی و بین المللی باشد کما اینکه ایران نیز به بهانههای بیشتری میتوانست از انجام تعهداتش شانه خالی کند لکن به سبب پایبندی اعتقادی و قانونی به تعهداتش عمل کرد.
آمریکاییها برای گسترش سلطه و فراگیرتر ساختن حوزه نفوذشان در نقاط مختلف دنیا با صرف هزینههای گزاف با قرائت خودشان در عرصه گفتمان جهانی ارزشها و هنجارهایی را خلق کردند که با توسل به آن با چهرهای موجه و هزینهای کمتر سیاستهای خود را در نقاط هدف اجرا کنند به نحوی که در جابهجا کردن حکومتها هم با مشکل جدی مواجه نشوند. دو نمونه از این ارزشها که آمریکاییها سلطهگری خود را بسیار مدیون آن هستند؛ دموکراسی و حقوق بشر است.
رفتار امروز آمریکا در تحولات منطقه بیش از هر زمان دیگری در تعارض با این دو هنجار اساسی است که آمریکاییها سالها از آن دم زده و نان آن را خوردهاند. آمریکا در حالی در مسائل داخلی عراق سنگ اندازی و مانع تراشی میکند که حکومت عراق برآمده از خواست اکثریت مردم است و در حالی که مردم سوریه بارها به حکومت بشار اسد اعلام وفاداری کردهاند، آمریکا جانب تروریستها را گرفته و در یمن هم در کنار منصور هادی ایستاده که مردم یمن وی را طرد کردهاند و از انصارالله حمایت میکنند و همچنین در منطقه حامی جدی کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان است که در آنها هیچ نشانی از دمکراسی و حقوق بشر نیست.
در موضوع حقوق بشر نیز وضع روشنتر از آن است که نیاز به توضیح اضافی داشته باشد. از کشتار فلسطینیان بیگناه به وسیله رژیم صیونیستی گرفته تا جنایت عربستان در یمن و تروریستها در سوریه و عراق و حکومت بحرین علیه مردم این کشور و نظامیان نیجریه علیه شیخ زکزاکی و هوادارانش و ... در تمام این نمونهها آمریکا در جایی ایستاده که هنجارهای (ارزشها) ادعایی مورد نظرش مثله و تکه پاره میشوند و شیطان بزرگ با همه ادعایش به جای صیانت از آنها، خود نیز در آن جنایت فجیع مشارکت جدی دارد. آیا با وجود چنین رفتار شیطانی که سراسر آغشته به خون مظلومان و بیگناهان و همراه با باده نوشی و پایکوبی قسیترین و شقیترین ابناء بشر است، وجدان شریفی وجود دارد که میل به دشمنی با «شیطان بزرگ» را که منشأ همه این پلیدیها است، نداشته باشد؟ آیا نباید دشمنی با این شیطان را به اوج رساند؟ بشریت با امید و تکیه به این وجدانهای شریف، در انتظار افق روشن در حال دمیدن است.
*رضا گرمابدری