پیشینه مناسبات رژیم صهیونیستی با آفریقا
رژیم صهیونیستی با تکیه بر مواضع دیرینهای که استعمار در کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته برجای گذاشته بود و نیز به کمک همین استعمار، از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی در این کشورها نفوذ کرد. استعمار توانست پوششی برای کارکرد رژیم صهیونیستی در آفریقا، به عنوان کارگزار استعمار و با تدوین نظریه دوایر سه گانه، ایجاد کند: این نظریه می گوید که اسرائیل باید با توجه به سلسله دشمنیهای کشورهای عربی، پیوندی استوار با کشورهایی که دارای مصالح استوار با اسرائیل (یعنی با کشورهای اردوگاه امپریالیستی) دارند ایجاد کند.
مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای آفریقایی به اوایل دهه 50 قرن گذشته میلادی بازمی گردد. این مناسبات البته در گذشته دستخوش نوسانات گسترده بود و در برخی مواقع با رشد و توسعه همراه شده و گاهی نیز در نتیجه سیاست های منطقهای و بین المللی متوقف شده است.
بعد از سقوط نظام استعماری در اکثر کشورهای آفریقایی در نتیجه اتحاد و همبستگی جنبش آزادیبخش ملی و نائل شدن کشورهای آفریقایی به استقلال و خودسازی، رژیم اشغالگر قدس خود را به این شکل به آفریقاییها معرفی کرد که جزء جدایی ناپذیر از کشورهای جهان سوم است و میل به پیشرفت، استقلال و ترقی دارد. همچنین وانمود کرد توانسته است در بین کشورهای در حال رشد نمونه تمام عیاری در زمینه صنعت و کشاورزی باشد و به عنوان یک کشور مترقی قادر است تجارب و طرحهای خود را عرضه نماید و هرگز به غرب استعمارگر که آفریقا را در دوران استقلال تحت فشارها و ظلمهای بی حد و حصر قرار داد ، وابسته نمی باشد . این همه تلاش رژیم صهیونیستی به این خاطر بود که با ایجاد پیوندهایی با آفریقاییها، منافع دو طرف را تحقق بخشد.
رهبری رژیم صهیونیستی برای این که نظر موافق آفریقاییها را برای حضور سیاسی و اقتصادی صهیونیستها در قاره آفریقا جلب کند، موضوعی را مطرح ساخت بدین مضمون که ملت یهود و ملتهای آفریقایی مصیبتهای مشترکی را در طول تاریخ متحمل شده اند و هر دوی آنها با رنجها و محنتهایی مواجه بوده ، آفریقاییها به خاطر نژاد و یهودیان به خاطر مذهب ، تحت ظلم و فشار قرار گرفتند و بالاخره هر دوی آنها فرزندانی را در طول تاریخ از دست داده اند.
سیاستهای رژیم صهیونیستی در آفریقا که پوشش جنبش رهایی بخش ملی به خود گرفته بود، توانست موفقیتهای نمایانی به دست آورد که نمونه آن برقراری روابط دیپلماتیک با بیش از بیست کشور آفریقایی و استقبال بازارهای آفریقایی از اغلب صادرات اسرائیلی است. رژیم صهیونیستی، مؤسسه هایی را که نقشی استعماری ایفاء می کردند و همان کارکرد را داشتند و به نیابت از استعمار، برخی مواضع آن را اشغال می کردند، ایجاد کرد.
اسرائیل همچنین خود را کلید جادویی خزانه های آمریکا معرفی کرد که به برکت نفوذ خود در کنگره و بانکهای جهانی می تواند نیاز کشورهای آفریقایی هم پیمان خود را از هر جهت تأمین کند. برخی از حوادث و رویدادها صحت این ادعا را ثابت نموده است. به طور مثال واشنگتن قبلاً حاضر نشد "موبوتو" رئیس جمهور زئیر را مورد استقبال قرار دهد، ولی بعد از برقراری روابط زئیر با اسرائیل در ماه مه 1982 از رئیس جمهور این کشور به نحو شایانی استقبال کرد و وعده داد که دولت آمریکا کمکهای لازم را در اختیار کشور او قرار دهد.
به این ترتیب بنیانگذاران رژیم صهیونیستی، قاره آفریقا را به منزله مرکز استراتژیکی، اقتصادی و سیاسی رژیم خود درنظر گرفتند و با استفاده از تجارب تکنولوژیکی و مؤسسات مالی و کادرهای فنی خود و سود جستن از فقر و عقب ماندگی آفریقا که استعمار سالیان سال بر آنها تحمیل کرده بود ، در صدد بسط قدرت خود در سرتاسر قاره برآمدند.
دوران طلایی نفوذ اسرائیل در آفتاب دهه 60 قرن گذشته میلادی باز می گردد، البته این دوره با آغاز جنگ اکتبر سال 73 به بن بست رسید. تجاوز رژیم اسرائیل به بخشی از آفریقا شامل مصر بعلاوه کشورهای سوریه و اردن وجهه اسرائیل را در نزد افکار عمومی آفریقایی ها تغییر داده و آن را به دولتی تجاوز طلب تبدیل کرد. در آن زمان آفریقایی ها مناسبات دیپلماتیک خود با اسرائیل را قطع کردند. سازمان وحدت آفریقایی نیز در نشست خود که در نوامبر سال 1973 برگزار شد، مصوبه قطع مناسبات دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی را مطرح کرده و از اسرائیل خواست از اراضی اشغال شده عربی عقب نشینی کرده و به فلسطینیان حق تعیین سرنوشت خودشان را بدهد. تمامی کشورهای آفریقایی به استثنای آفریقای جنوبی با این مصوبه موافقت کردند.
صلح مصر با اسرائیل اما در قالب قرارداد کمپ دیوید باعث شد تا اسرائیل بر تلاشهای خود برای تجدید روابط گذشته بیفزاید. این تلاشها در نهایت سبب گردید تا اکتبر سال 1991، اسرائیل با 30 کشور آفریقایی و در مرحله بعد تا سال 1997 با 48 کشور آفریقایی روابط دیپلماتیک برقرار نماید.
دیپلماسی رژیم صهیونیستی در سال های بعد موفق شد بار دیگر کانال های ارتباط با آفریقا را بازسازی کند. این کانال ها به صورت ویژه در سال های 1980 و 1981 احیا شد. تل آویو بار دیگر سعی کرد قدم های خود در منطقه خاورمیانه را در ابعاد مختلف از جمله در زمینه کشاورزی و پروژه های توسعهای محکم کند.
اسرائیل در تعامل با دولت های شرق آفریقا به کمک های نظامی در زمینه آموزش نیروهای پلیس و نظامیان گارد ریاست جمهوری برای تعدادی از این کشورها از جمله اوگاندا و کنیا تکیه کرده است. تل آویو این کمک ها را در اتیوپی و کشورهای دیگر منطقه نیز فعال کرده است.
رژیم صهیونیستی در ابعاد اطلاعاتی نیز فعالیت های خود را در سال 1976 گسترش داده بود. در پی انفجار سفارت آمریکا در نایروبی و دارالسلام در سال 1998، سرویس جاسوسی موساد به بهانه مبارزه با تروریسم نفوذ خود در میان کشورهای منطقه را افزایش داد. این رژیم عملیات امنیتی خود در آفریقا را با مرکزیت کنیا اداره می کند.
در ابعاد اقتصادی و تجاری، هزاران تن از صهیونیست های وابسته به اسرائیل مراکز اقتصادی مهم در منطقه شرق آفریقا را تحت کنترل خود گرفتند. این مراکز به ویژه در زمینه تجارت، مدیریت مزارع و پروژه های خدماتی فعالیت می کنند. شرکت های اسرائیلی بیشتر فعالیت های اقتصادی در کنیا، اوگاندا و اتیوپی را تحت انحصار خود گرفتند. بسیاری از شرکت های صهیونیستی از جمله شرکت سولیل بنیه که در زمینه ساخت و ساز و احداث فرودگاه و بندر و ایجاد ساختمان های مسکونی و دولتی فعالیت می کنند یا شرکت "اجرید آپ" که در زمینه کشاورزی مشغول فعالیت است یا شرکت "کور" به عنوان تولید کننده تجهیزات الکترونیک و برقی فعال است در این کشورها حضور گسترده دارند.
از دهه 60 قرن گذشته میلادی اسرائیل شرق آفریقا را به یکی از مهمترین بازارها برای قاچاقچیان سلاح در سرزمین های اشغالی تبدیل کرده است. درگیری های فرقه ای و طایفه ای و دینی که عمدتاً در پشت پرده از طریق رژیم صهیونیستی مدیریت می شود، باعث داغ شدن فروش تسلیحاتی رژیم اسرائیل به گروه های مختلف آفریقایی شده است. این رژیم بدون در نظر گرفتن ممنوعیت های ناشی از فروش تسلیحات به گروه های تروریستی، بسیاری از این گروه ها را زیر چتر خود گرفته و سلاح و کمک های نظامی برای آن ها ارسال می کند. بروز جنگ بین اریتره و یمن ، ایجاد جنگ داخلی بین بخش های شمالی و جنوبی سودان که منجر به تجزیه این کشور شد، از جمله این اقدامات است.
اهداف نتانیاهو از گسترش تعاملات با آفریقا
تحرکات اخیر رژیم صهیونیستی در شرق آفریقا مجموعهای از اهداف را دنبال می کند که شامل اهداف سیاسی، نظامی - امنیتی و اهداف اقتصادی است. مجموعه این اهداف را می توان در موارد زیر تقسیم کرد:
الف: اهداف استراتژیک و سیاسی
دولت های شرق آفریقا برای اسرائیل اهمیتی استراتژیک دارند، چرا که این مناطق گذرگاه ها و منافذ دریایی حیاتی مسلط به اقیانوس هند و دریای سرخ دارند که برای منافع تجاری و استراتژیک رژیم صهیونیستی حائز اهمیت فوق العاده ای است. 20% از تجارت رژیم صهیونیستی از مقابل سواحل شاخ آفریقا و تنگه باب المندب عبور می کند و اسرائیل در تجارت با آفریقا و آسیا و استرالیا و برقراری مناسبات دیپلماتیک با بسیاری از کشورهای آفریقایی از این گذرگاه استفاده می کند.
اسرائیل به منظور خروج از بن بست انزوا و از بین بردن حصار تحریمهای اعراب که طی چندین دهه خود را با آن مواجه می بیند ، همواره سعی می کند حمایت این کشورها را به سیاست خود جلب نماید تا این که بعد از مدتها تلاش، گمشده خود را در کشورهای آفریقایی پیدا کند خصوصا که این کشورها زیر سلطه استعمار بوده اند و با مسائل داخلی و مشکلات سیاسی و اقتصادیشان که استعمار در ایجاد آن سهم بسزایی داشته دست به گریبان بودند. از طرفی بسیاری از آنها اطلاعات دقیقی در مورد اسرائیل و ماهیت رژیم آن نداشتند از سوی دیگر اسرائیل خود را نزد آفریقاییها به عنوان رژیمی مشابه دولتهای آنها معرفی نمود. دیگر این که کشورهای آفریقایی برای گسترش کشاورزی، بنای اقتصاد و تقویت ارتش خود نیاز مبرمی به تجارب تکنولوژیکی اسرائیل داشتند. به این ترتیب تلاقی مصالح اسرائیل با شرایط حال کشورهای آفریقایی این رابطه را به وجود آورد ولی سودی که اسرائیل از جنبه سیاسی عاید خود ساخت به مراتب بیشتر از بهرهای است که کشورهای آفریقایی در راستای تأمین نیازهای خود از خلال تأیید سیاست اسرائیل به دست آوردند.
اسرائیل توانست حمایت آنها را از سیاست خود در مجامع بین الملل جلب نماید. آفریقاییها 31 درصد از آراء مجامع بین المللی را تشکیل می دهد و این امر باعث شد اسرائیل تا حدی از انزوای خود در سطح عربی، بیرون آید.
ب: اهداف اقتصادی
عقب ماندگی کشورهای آفریقایی در عرصه های گوناگون در عین برخورداری از معادن و ذخایر عظیم طبیعی به موازات بهره مندی اسرائیل از پیشرفتهای تکنولوژیک در صنایع گوناگون (به ویژه صنایع کشاورزی و معدنی)، از دیگر اهرمهای نفوذ و عوامل تعیین کننده اهمیت جایگاه قاره آفریقا در استراتژی روابط خارجی اسرائیل به شمار می رود.
چون آفریقا انبار عظیم مواد اولیه و بازار پررونقی برای فروش کالاها و تولیدات مختلف به شمار می رفت اسرائیل درصد برآمد از وجود این منبع مناسب مواد اولیه و محیط مساعد سرمایه گذاری و بازارهای پررونق جهان برای فروش صنایع و تولیدات خود بهره برداری کند و به تدریج چرخ اقتصاد اسرائیل را که در نتیجه تحریم اقتصادی اعراب متوقف شده بود به حرکت درآورد.
گذشته از آن، بهره برداری از سرمایه های اسرائیل در آفریقا در اجرای طرحهای مشترک نوعی طرز تفکر و روش زندگی در ذهن ملتهای آن به وجود آورد و اسرائیل از طریق برخورد سالم با ساکنین، نوعی وجهه تبلیغاتی برای خود کسب می کند.
طبق آمارهای وزارت صنایع و بازرگانی رژیم صهیونیستی، این رژیم در موازنه بازرگانی خود با آفریقا از برتری برجسته ای برخوردار است. این رژیم انواع گوناگون محصولات کشاورزی، کود شیمیایی، مواد شیمیایی، فراورده های پزشکی و صنعتی و ابزارهای الکترونیکی را به قاره آفریقا صادر می کند.
جدول صادرات اسرائیل به مهمترین کشورهای آفریقایی که با آنها روابط برقرار نموده است افزایش روزافزون حجم صادرات را به خوبی نشان می دهد. بهای صادرات در سال 1957 بالغ بر 3/5 میلیون دلار بود و در سال 1967 به 4/7 میلیون دلار افزایش یافت و در سال 1971 به دو برابر رسید. گرچه بعد از وقوع جنگ اکتبر 1973 موقعیتی که رژیم صهیونیستی بدان دست یافته بود در نتیجه خیزش جنبش رهایی بخش ملی آفریقا در معرض تهدید قرار گرفت و میزان صادرات اسرائیل به آفریقا کاهش یافت، اما چند سالی از رکود روابط بازرگانی رژیم صهیونیستی نگذشت که مجددا صادرات اسرائیل به قاره آفریقا افزایش یافت و به حدود 4 برابر افزایش یافت.
در جریان سفر اخیر نتانیاهو، اتیوپی و رژیم صهیونیستی توافقنامه های همکاری و یادداشت تفاهم در زمینه کشاورزی، گردشگری و سرمایه گذاری به امضا رساندند. همچنین رژیم صهیونیستی توافقنامه هایی با کنیا در زمینه بهداشت و مهاجرت به امضا رسانده است. دو طرف در فوریه گذشته نیز توافق نامه هایی در زمینه کشاورزی و آب رسانی امضا کردند. علاوه بر اینها شورای وزیران رژیم صهیونیستی پیشنهاد افتتاح دفتر آژانس توسعه اسرائیل در این چهار کشور را مطرح کرده و 13 میلیون دلار برای تقویت مناسبات اقتصادی و همکاری با این کشورها اختصاص داده است.
این در حالی است که حضور و سرمایه گذاری رژیم صهیونیستی در بازارهای اتیوپی به ویژه در صنایع زراعی با سرعت سرسام آوری در حال افزایش است. بر اساس اعلام هیئت سرمایه گذاری جدید، مجموع پروژه های اسرائیل در اتیوپی بالغ بر 187 پروژه است که بیش از 58 میلیون دلار ارزش مالی دارد.
وزارت کشاورزی رواندا نیز قراردادی را با شرکت صهیونیستی ایبونی در زمینه احداث خطوط اصلی آب رسان در این کشور به امضا رسانده است. این قرارداد در روز 29 ژانویه 2007 بین دو طرف منعقد شد.
اسرائیل همچنین به همراه آلمان در پروژه سه جانبه تصفیه آب دریاچه ویکتوریا در کنیا حضور دارد، دریاچهای که مساحت آن بالغ بر 69 هزار کیلومترمربع بوده و منبع اصلی آبریز رود نیل به شمار می رود. این توافق نامه در آگوست 2012 در نایروبی به امضا رسیده است. دریاچه مذکور بزرگ ترین منبع آب شرب در آفریقا به شمار می رود که حضور رژیم صهیونیستی در این پروژه با وجود ناتوانی در پذیرش انفرادی آن نشان از اهمیت پروژه مذکور برای اسرائیل در مرحله آینده است.
به این ترتیب می توان گفت سفر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به چهار کشور آفریقایی برگرفته از آرمان گرایی های اقتصادی گسترده رژیم صهیونیستی در تقویت مناسبات تجاری و سرمایه گذاری با دولت های آفریقا جهت نفوذ بیشتر در این کشورها است. در همین راستا بود که هیئتی متشکل از 80 تن از بازرگانان ارشد اسرائیلی به نمایندگی از 50 شرکت صهیونیستی با هدف حمایت از مناسبات اقتصادی طرفین در این سفر حضور داشتند.
علاوه بر اینها رژیم اسرائیل به دنبال متنوع سازی مشارکت اقتصادی خود و جلوگیری از تکیه مفرط بر بازارهای اروپا و آمریکا است. اسرائیل در همین چارچوب مناسبات خود با دولت های شرق آفریقا را در ابعاد تجاری و سرمایه گذاری و همکاری های مشترک توسعه داده و دفاتر و شرکت های تجاری اسرائیل در این کشورها مستقر شدند. به همین علت هم صادرات رژیم صهیونیستی و دولت های منطقه شرق آفریقا طی پنج سال گذشته به کشورهای آفریقایی افزایش پیدا کرده است.
صادرات اسرائیل به اتیوپی در سال 2008 میلادی 18 میلیون دلار بود، این در حالی است که واردات تل آویو از این رژیم بالغ بر 46 میلیون دلار بود. رژیم صهیونیستی به اتیوپی مواد شیمیایی و خودروهای صنعتی و نرم افزار می فروشد و از آنجا تولیدات کشاورزی و تنباکو وارد می کند. واردات اسرائیل نیز از 1.9 به 5.8 میلیون دلار در سال رسیده است. صادرات اسرائیل به کنیا نیز در سال 2007 میلادی بالغ بر 97 میلیون دلار بود، میزان صادرات کنیا به اسرائیل در این سال 22 میلیون دلار بوده است.
ج: اهداف امنیتی و نظامی
اهداف امنیتی و استراتژیک اسرائیل از تعامل با کشورهایی آفریقایی به روشهای زیر جامه عمل می پوشد.
1- محاصره کشورهای عربی ، محروم ساختن آنها از هرگونه نفوذ در داخل قاره آفریقا ، استفاده از برخی اختلافات عربی با کشورهای آفریقایی و دامن زدن به آن تا حد درگیری رویارو.
2- تهدید امنیت غذایی و اجتماعی کشورهای عربی متکی به آبهای رود نیل از طریق گسترش نفوذ خود در کشورهای حاکم بر منابع این رود همراه با تهیه پروژه های کشاورزی مبتنی بر کشیدن آب از دریاچه ویکتوریا با استفاده از اختلافات تاریخی بین اتیوپی و اعراب و تأثیر گذاشتن بر سیاست اوگاندا و بالاخره تشویق و حمایت کامل جدایی طلبان جنوب سودان.
3- تأمین امنیت گذرگاههای دریای سرخ منتهی به اسرائیل از طریق حضور نیروهای خود در اتیوپی و در برخی از جزایر اجاره ای خود، و استقرار نیروهایش در برخی از کشورهای مشرف بر دریای سرخ و بهره برداری از تسهیلات اعطایی به ایالات متحد آمریکا در منطقه و قرارداد همکاری استراتژیکی بین اسرائیل و آمریکا.
4- ایجاد جو ضد اسلامی در آفریقا به منظور محدود ساختن نفوذ اسلام در این قاره و ایجاد درگیریهایی بین مسلمانان و کشورهای آفریقایی مجاور برای دور نگه داشتن کشورهای اسلامی از خط مقابله با دشمن حقیقی شان یعنی اسرائیل.
5- یکی از ابعاد سفر بنیامین نتانیاهو به آفریقا، تهدیداتی است که منافع اسرائیل در منطقه را هدف قرار داده است، این ترتیب تل آویو به دنبال توسعه مناسبات خود با دولت های شرق آفریقا است تا از یک سو بتواند در برابر تهدیدات فرارو بایستد و سوی دیگر از تهدید شدن منافعش در منطقه جلوگیری کند. در همین چارچوب نتانیاهو در جریان سفر اخیر خود مدعی شد که اسرائیل و دولت های منطقه آفریقا با یکدیگر در مسیر مبارزه با تروریسم تلاش خواهند کرد، همچنین مذاکرات نتانیاهو با سران آفریقایی در جریان این دیدار بر مسائل امنیتی و تقویت همکاری های امنیتی متمرکز شده بود. این روند نشان می دهد که تهدیدات مذکور مشوق بزرگی برای اسرائیل جهت توسعه مناسبات با دولت های آفریقایی است.
د: تأثیرگذاری بر دولتهای حاشیه رود نیل و تسلط بر منابع آب شیرین
بررسی های اسرائیلی ها نشان می دهد، این رژیم در آینده با مشکل عمده تامین آب شیرین مواجه خواهد بود و بنابراین باید منابع مطمئنی از واردات آب شیرین برای خود فراهم کند. یکی از عوامل اصلی حضور رژیم صهیونیستی در کشورهای آفریقایی دسترسی آسان به آب رود نیل است، به همین علت است که عمده نفوذ این رژیم در آفریقا مربوط به کشورهای سرچشمه و حاشیه رود نیل است؛ در همین راستا چندین دیدار بین مقامات این کشورها با سران تل آویو انجام شده و در سال 2009 نیز توافقنامه ای مربوط به آب ها میان این کشورها با رژیم صهیونیستی با حضور آویگدور لیبرمن به امضا رسیده است.
اسرائیل از نفوذ خود در کشورهای سرچشمه و حاشیه نیل به دنبال دست یابی به میزان ثابت آب این رود است که از مصر می گذرد، این نیاز بویژه در سالهای اخیر که بی ثباتی در مصر به اوج خود رسیده، ملموس تر از قبل شد، بویژه اینکه سران صهیونیسم جنگ آینده را جنگ بر سرمنابع آبی می دانند. این سیاست البته مربوط به سالهای اخیر نیست و در عمق اندیشه های صهیونیسم ریشه دارد، به گونه ای که تئودور هرتصل از موسسان جنبش صهیونیسم در طرحی که درسال 1903 به انگلیس ارائه کرده، موضوع تشکیل دولت یهودی در شبه جزیره سینا را مطرح کرد تا این رژیم به منابع کافی آب های زیر زمینی و سطحی از رود نیل دسترسی داشته باشد. اسرائیل در نیم قرن گذشته نیز تلاش های فراوانی به کار بسته تا بتواند حداقل بر یک درصد از آب های روزد نیل مسلط شود و آن را به سرزمین های اشغالی هدایت کند، این موضوع در امضای معاهده سازش میان این رژیم با مصر تا حدی محقق شد.
هر 4 کشوری که نتانیاهو در سفر اخیر خود به آنها رفته است، دولت های حاشیه رود نیل هستند که با سهم مصر و سودان از رود نیل مخالفت می کنند، به این ترتیب می توان گفت انجام این سفر در چارچوب تلاش اسرائیل برای تحریک بر ضد دولت های منبع رود نیل بویژه مصر و سودان صورت می کیرد. تل آویو با تغذیه این اختلافات و دامن زدن به آنها، نفوذ خود را در دولت هایی که سهمی از آب نیل دارند، افزایش داده و پروژه های کشاورزی خود را در این کشورها تقویت کرده است.
همچنین سفر نتانیاهو را می توان در راستای حمایت های مخفیانه اسرائیل از آدیس آبابا دانست، به ویژه اینکه این سفر هم زمان با آغاز آب گیری سد النهضة انجام شد که بدون موافقت مصر و در سایه شکست مذاکرات صورت گرفته است. این تحولات نشان دهنده چالش های جدی در برابر قاهره است و نشان می دهد مشکلات موجود در زمینه سهمیه ها به کشورهای حاشیه رود نیل تنها مشکلات فنی نیست، بلکه اهداف سیاسی و منطقه ای گسترده ای را شامل می شود. رژیم صهیونیستی در سایه این تحریکات به دنبال تضمین امنیت آبی خود و دستیابی به سهم ثابتی از آب رود نیل است.
وعده های بنیامین نتانیاهو در چارچوب کمک به اتیوپی برای استفاده از منابع آبی این کشور در زمینه توسعه کشاورزی و به کارگیری تکنولوژی اسرائیل در آن را نیز می توان در نتیجه اهداف بلندمدت رژیم اسرائیل برای تسلط بر منابع آبی قاره سیاه ارزیابی کرد.
پنجم: دور زدن مناقشه اعراب و اسرائیل
افزایش مناسبات اقتصادی با دولت های شرق آفریقا در چارچوب تحولی ملموس دنبال می شود که بر اساس آن استراتژی رژیم صهیونیستی از مدت ها پیش به دنبال دور زدن کشورهای عربی منطقه خاورمیانه بوده و تنفر نسبت به عرب ها را در خود پرورش می دهد. اسرائیل در همین چارچوب سعی دارد مناسبات خود را با دولت های غیر عربی اطراف تقویت کرده تا از پتانسیل این روابط بر ضد درگیری های اعراب و اسرائیل استفاده کند.
بنابراین می توان گفت رویکرد اخیر اسرائیل به سمت دولت های آفریقای شرقی بخشی از درگیری اعراب و اسرائیل و جزئی جدایی ناپذیر از نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی مبتنی بر ایجاد مشروعیت و تسلط بر منطقه و دور زدن کشورهای عربی اطراف خود است.
به موازات متغیر منازعه اعراب و اسرائیل، عامل جایگاه آفریقا در نظام بین الملل نیز برای توسعه روابط اسرائیل با این کشورها موجد اهمیت بوده است. این مشخصه عمدتا از تعداد اعضای آفریقایی سازمان ملل نشأت می گیرد. نقش کشورهای آفریقایی در تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1975 دال بر برابری صهیونیسم و نژادپرستی و متعاقبا نقش آنها در لغو قطعنامه مذکور در سال 1991 به عنوان یک اقدام بی سابقه در این سازمان ، بیانگر اهمیت عامل فوق الذکر می باشد. بن گوریون نخست وزیر اسبق اسرائیل بر این نکته تأکید داشت که کشورهای آفریقایی (در سطح جهانی) غنی نیستند، ولی آراء آنها در محافل و سازمانهای بین المللی از نظر ارزش، برابر با دولتهایی است که بسیار نیرومندتر از آنها می باشد.
موقعیت جغرافیایی اسرائیل از دیگر مؤلفه های افزایش اهمیت جایگاه آفریقا در روابط خارجی اسرائیل می باشد. اسرائیل علی رغم برخورداری از سواحل مدیترانه، برای ارتباط دریایی با کشورهای آسیایی و شرق و جنوب آفریقا نیازمند به استفاده از بندر ایلات می باشد. بهره گیری مناسب از این بندر، منوط به وجود امنیت در دریای سرخ و رفت و آمد مطمئن کشتیها و تجهیزات دریایی اسرائیل از تنگه باب المندب می باشد. این تنگه از یک سو به دولت یمن و از سوی دیگر به کشورهای شاخ آفریقا (به ویژه سومالی و اریتره) مربوط می شود.
وجود اقلیتهای یهودی موجود در آفریقا (بومیان و مهاجرین) از دیگر اهرمهای نفوذ و انگیزه گسترش روابط فیمابین به شمار می رود که در این رابطه حضور یهودیان فلاشه در اتیوپی و مهاجرت یهودیان اروپایی و آمریکایی به همراه تهاجم اروپاییان در اوایل قرن 19 به آفریقا قابل ذکر است.
راهکارها و عوامل تسریع نفوذ تل آویو در قاره سیاه
1- راهکارها
اسرائیل که بعد از تجاوز سه جانبه (انگلیس - فرانسه و اسرائیل) علیه مصر در 1956 توجه خاصی به قاره آفریقا نمود و ماهیت واقعی خود را به عنوان یک رژیم اشغالگر مرتبط با مصالح فرانسه و انگلیس به دنیا نشان داد، سعی کرد چهره خود را زیبا جلوه دهد و بر اساس این تصمیم، کمکهایی را ضمن استراتژی معین خود که در سه بند زیر خلاصه می شود در اختیار کشورهای آفریقایی قرارداد:
الف: تعیین کارشناسان صهیونیستی برای ارائه خدمات به رژیمهای آفریقایی.
ب: تنظیم دوره های آموزشی برای آفریقاییان در اسرائیل.
ج: تهیه پروژه های اقتصادی مشترک بین اسرائیلیان و آفریقاییان.
این کمکها ماهیت نظامی استراتژیکی داشتند و کارشناسان اسرائیلی که رژیم صهیونیستی آنها را برای خدمت به کشورهای آفریقایی گسیل می داشت، غالبا کارشناسان نظامی بودند و پستهای مهمی را به عهده داشتند.
برنامه های آموزشی که اسرائیل برای دانشجویان، کارکنان و نظامیان آفریقایی تنظیم می کرد، کوتاه و فشرده و دارای ماهیت ایدئولوژیکی بود.در این زمینه مجتمع صنعتی "تومان" صهیونیستی بعد از انعقاد قرارداد مشترک با دولت زئیر در ماه دسامبر 1984 مبلغ 400میلیون دلار در این کشور سرمایه گذاری کرد به موجب این قرارداد، مجتمع مذکور در سرمایه سه شرکت زئیریایی وابسته به دولت یعنی شرکت هواپیمایی ملی زئیر ، شرکت کشتیرانی زئیر و شرکتی که در زمینه بهداشت و تولید دارو فعالیت می کند سهیم شد.
اسرائیل از طریق جذب بسیاری از دانشجویان آفریقایی و اعطای بورسهای تحصیلی به آنها و برگزاری دوره های تحصیلی فشرده برای آنها در دانشکده ها و انستیتوها به قاره آفریقا قدم گذاشت . تعداد هنرجویان آفریقایی در اسرائیل در فاصله بین سالهای 1972 - 1958 حدود نفر بوده و متجاوز از 2 هزار متخصص اسرائیلی مأموریتهای تکنیکی را در آفریقا انجام دادند و در سال 1972 تعداد دانشجویان آفریقایی در دانشگاههای اسرائیلی به 500 دانشجو بالغ گردید که این رقم در مقایسه با حضور دانشجویان آفریقایی در آمریکا و یا شوروی سابق رقم بالایی بود.
اسرائیل در راه تقویت نفوذ خود در قاره آفریقا از حمایت جنبشهای نژادپرست و جدایی طلب دریغ نورزید و شاید حوادث کنگو در فاصله بین 1960 - 1965 و رخدادهای نیجریه در فاصله بین سالهای 1967 - 1970 گویای مشارکت رژیم صهیونیستی در ایجاد ناآرامیها، حمایت از جنبشهای جدایی طلب و توطئه علیه وحدت ملی کشورهای آفریقایی باشد.
2- بسترها
بدون شک اسرائیل در تسریع نفوذ خود در آفریقا از برخی شرایط و عوامل بهره برد. قرارداد کمپ دیوید که به برقراری روابط دیپلماتیک بین مصر و اسرائیل منجر شد و اسرائیل از این طریق اینگونه وانمود کرد که رژیمی خواهان صلح و آشتی است و واقعیت درگیری اعراب و اسرائیل درگیری مرزهاست نه درگیری موجودیت.
نیاز کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته برای تجاربی در زمینه کشورداری و سیاست ازجمله عواملی بود که اسرائیل از آنها بهره برداری کرد و زمینه را برای مداخله تحت عنوان کمک به بازسازی کشورهای تازه استقلال یافته مناسب تشخیص داد و برخی از آفریقاییان که تحت تأثیر تبلیغات اسرائیلی غربی قرار گرفته بودند این نقش را پذیرا شدند.
ازجمله عوامل دیگری که به تحکیم روابط اسرائیل با برخی از کشورهای آفریقایی کمک مؤثری نمود، موفقیت عناصر نظامی آفریقایی بود که دوره های آموزشی شان را در اسرائیل گذرانده بودند و زمام امور را در کشورهایشان به دست گرفتند.
حجم نفوذ امنیتی- تجاری صهیونیستها در آفریقا
اهمیت روابط اسرائیل با کشورهای آفریقایی از خلال توجه به ثروتهای این کشورها آشکار می شود. مثلاً کشور آفریقای مرکزی دارای الماس و اورانیوم است. رژیم صهیونیستی دارای پیوندی ناگسستنی با این کشور است. شرکتهای انحصاری، به نفت کشف شده در گابون نیز توجه فراوان دارند.
سرویس جاسوسی موساد شبکه های مخفی و علنی خود را در این قاره دایر نموده است. این موسسه اطلاعاتی کارگران و جوانان آفریقایی را با شیوه های همکاری کشاورزی آشنا نموده است و علاوه براین، اقدام به آموزش سربازان و افسران آفریقایی در اردوگاههای ارتش اسرائیل کرده است تا از طریق آنها به ترویج و اشاعه عقاید و افکار صهیونیستی در قاره آفریقا بپردازد. فعالیتهای نظامی رژیم صهیونیستی در آفریقا بعد از انعقاد قرارداد استراتژیکی بین ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی روبه افزایش گذاشته است. به موجب این قرارداد اسرائیل کمکهای نظامی خود را در اختیار آن دسته از کشورهایی می گذارد که سیاستشان با سیاست طرفین قرارداد تطابق داشته باشد.
این نفوذ روزبه روز دامنه گستردهای به خود گرفته و به حد همکاری هسته ای با جنوب آفریقا رسیده است. مهمترین کشورهای آفریقایی که با اسرائیل مناسبات تجاری دارند عبارتند از: آفریقای جنوبی، اتیوپی، غنا، لیبریا، تانزانیا، اوگاندا، کنیا، نیجریه، ساحل عاج و گابون. کشورهای مذکور 75 درصد کل صادرات اسرائیل به کشورهای آفریقایی را به خود اختصاص دادهاند. لازم به تذکر است که روابط اقتصادی کشورهای آفریقایی و رژیم صهیونیستی حتی در شرایط قطع روابط دیپلماتیک به قوت خود باقی بود تا آنجا که میزان صادرات از 7/42 میلیون دلار در سال 1973 به 9/78 میلیون دلار در سال 1975 افزایش یافت.
شمار کارکنان اسرائیلی و مشاوران اقتصادی و کارشناسان شرکتهای غیراسرائیلی در آفریقا بسیار زیاد است و به 3 هزار کارشناس اسرائیلی در زئیر، 5 هزار نفر در جنوب آفریقا و 4 هزار کارشناس دیگر در 20 کشور آفریقایی در اجرای طرحهای ساختمانی، فروش تجهیزات کشاورزی، دارو و مواد شیمیایی با همکاری ایالات متحده آمریکا فعالیت می کنند.
اسرائیل اولین قرارداد تجاری خود را در سال 1958 با غنا منعقد کرد و مقرر شد که میزان مبادله تجاری بین آنها تعیین گردد و این توافقنامه هرسال به طور اتوماتیک تجدید شود. در سال 1962 یک قرارداد همکاری تجاری و تکنولوژیکی بین این دو رژیم منعقد گردید در ماه مه 1968 رو به توسعه گذاشت.
اسرائیل ضمن انعقاد قراردادی با ساحل عاج توافق نمود که به خاطر گسترش حجم مبادلات بازرگانی از میزان مالیاتهای گمرکی بین دوطرف به میزان 50% کاسته شود. اسرائیل قبلاً در سال 1967 قراردادهای مشابهی با توگو - کنیا - رواندا - نامیبیا - زئیر و غنا منعقد کرده بود.
اسرائیل همچنین در سال 1962 قراردادی با کامرون منعقد نمود و به موجب این قرارداد مقرر شد که امتیازات بیشتری به اسرائیل داده شود . همچنین قرار بر این شد که کامرون کالاها و موادی از جمله کاکائو - چوب - روغن - پنبه - آلومینیوم - پوست و مواد معدنی مختلف به اسرائیل صادر و در مقابل مصالح ساختمانی - رنگرزی - ابزارها - مواد غذایی - کود شیمیایی و دارو از اسرائیل وارد نماید. در کنار این قراردادها اسرائیل دفاتر تجاری اسرائیلی - آفریقایی را در این کشورها افتتاح کرد ونمایشگاههایی ترتیب داد.
صهیونیست ها در کنیا کارخانه چوب بری را با سرمایه مشترک و با مدیریت کارشناسان اسرائیلی دایر کردند و به دنبال آن کارخانه کنسروسازی و کفش دوزی را برای تأمین نیاز کشورهای شرق آفریقا احداث نمود.
اسرائیل در مالاگاش و جمهوری آفریقای مرکزی کار استخراج معادن را برعهده گرفت و در این جمهوری کارخانه تولید لوازم برقی و مونتاژ رادیو و تلویزیون را احداث نمود.
در سنگال کارخانه مونتاژ تلویزیون و وسایل الکترونیکی را دایر کرد و همچنین در سیرالئون پالایشگاهی برای تصفیه نفت ساخت. شهر " فری تاون " را با مدیریت کارشناسان اسرائیلی و علی رغم مشارکت ژاپن احداث نمود. علاوه برآن یک باب کارخانه سیمان در منطقه صنعتی "ولینگتن" در نزدیکی "فری تاون" برپا ساخت و شرکت سازنده اسرائیلی 47 درصد سرمایه را به خود اختصاص داد.
همچنین یک شرکت ساختمانی با سرمایه گذاری مشترک 60% دولت سیرالئون و 40% شرکت " سولیل بونیه " در سال 1960 تأسیس گردید که توسط آن کار احداث سد "کونجا" و "ثبت فناقا" در فری تاون به پایان رسید و ساختمان نخست وزیری ساختمان اداره پست، دانشکده ادبیات نیز ساخته شد و طرحهای متعددی به اجرا درآمد.
در غنا کارخانه آلومینیم سازی و در ساحل عاج کارخانه تولید ابزارهای کشاورزی ایجاد شد و در تانزانیا شرکت پلاستیک سازی اسرائیلی "امجات" یک کارخانه پلاستیک سازی با مشارکت دولت تانزانیا احداث نمود.
در اوگاندا کارخانه تولید کنسرو، حشره کش و مواد شیمیایی دایر گردید.
در نیجریه شرکت تجاری "دیزنجوف" اسرائیلی با همکاری شرکت داروسازی اسرائیلی آسیا، یک کارخانه تولید دارو در منطقه "آباو" و منطقه "آیو" احداث نمود، علاوه بر این چندین طرح آبرسانی با هزینهای در حدود 10 میلیون دلار توسط شرکت طرح و برنامه های آبرسانی اسرائیلی و با همکاری دولت نیجریه به اجرا درآمد. شرکت مشترک دیگری طرحهای مشابهی را در شرق نیجریه با هزینهای حدود 50میلیون دلار به اجرا گذاشت.
در لیبریا شرکت ساختمانی جدید اسرائیلی منشعب از دو شرکت اسرائیلی "سولیل بونیه و مایراخوان" تأسیس گردید و علاوه بر این کاخ ریاست جمهوری، ساختمان وزارت دارایی، شهرداری، اطلاعات و هتل عظیمی ساخته شد و راههای متعددی احداث گردید.