کد خبر 61477
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۹

اگر مشروطه مي خواست تكرار شود، ما ديگر ملت 9دي نبوديم. مي شديم همان چند نفر آشوب گر عاشورا. اگر كوفه مي خواست تكرار شود، ما فدائيان رهبر نبوديم. مشروطه حتما تكرار مي شد، اگر كه خامنه اي، خميني ديگر نبود.

به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق حسين قدياني در آخرین مطلب خود در وبلاگ قطعه 26 نوشت: صداقت، سيادت دارد بر سياست. حتي صريح بودن هم كافي نيست، اگر كه صادق نباشي. صدق، مقدمه صفاست. مردم خوب مي فهمند چه كساني صفا ندارند. وفا ندارند. اهل كوفه اند. اهل تكرار مشروطه اند. مردم بيش از زبان بعضي ها، نگاه به زمان شان مي كنند. اينكه چگونه است حال فعلي شان. مردم براساس ملاك، عمل مي كنند. مي بينند كه خواص در كدام جبهه ايستاده اند. موضع شان چه مي كند با دل دوست. با دل دشمن. چه محكم محك مي زنند مردم، آنان را كه بايد. با اين مردم، اول بايد اهل ذكر بود. تذكر دادن كار راحتي است. شامه نفوس، به خوبي مي سنجد درجه خلوص را.

اخلاص بايد داشت حتي در سياست ورزي. به خصوص در سياست ورزي. اصراري اگر بر كار حزبي هست، «خلوص جمعي» مي طلبد. اصراري اگر بر تذكر هست، بايد گاهي به خودمان تذكر بدهيم. گاهي لازم است بابت خيلي چيزها، شجاعت، صراحت، صداقت و اخلاص عذرخواهي داشته باشيم. عذر بخواهيم از ملت، اگر كه برنتافتيم راي شان را. اگر كه «سرگشاده» نامه نوشتيم. ما كه خود، سالار نفس مان نبوديم، چه كار داريم كه نمره باقرخان در عصر مشروطه چه بود؟! مشروط شده هاي فتنه را چه به مشروطه؟! مگر مي توان مشروطه تاريخ را قبول داشت، اما راي مردم زمان خود را نه؟! مانده ام چرا عده اي راي مردم زمان مشروطه را قبول دارند و بلدند از اين راي بر سر مخالفين خود چماق بلند كنند، اما تمكين نمي كنند به راي مردم زمان خودشان؟! جز راي مردم و قانون و عدالت براساس شرع، مشروطه مگر حرف ديگري هم داشت؟! مشروطه اگر بايد مشروعه باشد، مخالفت با نظر ولي فقيه ديگر چه صيغه اي است؟! چطور تحصن تاريخ در سفارت انگليس كار خوبي نيست، اما اشكالي ندارد BBC از موضع ما خوشحال شود؟! آري! صداقت بر سياست، سيادت دارد، و غير از اين باشد، مي شود مثل همين روزها. مثل نيمه نخست هر ماه مردادي در هر سالي، كه بعضي ها تذكر مي دهند تا مبادا تكرار شود تاريخ مشروطه. ملتي كه كوفه را تكرار نمي كند، بعضي ها نگران تكرار مشروطه اش نباشند. مشروطه كه از كوفه بدتر نبود. اگر ما اهل كوفه نيستيم، پس سطح كلاس ما بالاتر است از اين تذكرات.

اگر مشروطه مي خواست تكرار شود، ما ديگر ملت 9دي نبوديم. مي شديم همان چند نفر آشوب گر عاشورا. اگر كوفه مي خواست تكرار شود، ما فدائيان رهبر نبوديم. مشروطه حتما تكرار مي شد، اگر كه خامنه اي، خميني ديگر نبود. كوفه حتماً تكرار مي شد اگر «سيدعلي» از سلاله «علي» نبود. تكرار مشروطه في المثل يكي هم منوط به اين بود كه ما مي خواستيم بر همان اساس عمل كنيم كه بعضي ها قبلاً تذكر داده بودند؛ دائمي شود رياست جمهوري شان! كمي تا قسمتي، جمهوري اسلامي دست بردارد از آرمان هاي خود! در برابر تحريم، دست از «مقاومت اقتصادي» بردارد و در مقابل تهديد، دست از «مقاومت سياسي» بشويد! هضم شود در اقتصاد جهاني! ايمان بياورد به حاكميت دلار! بپذيرد ديكتاتوري دلار را! كار چنداني به ملل منطقه نداشته باشد! ملك عبدالله را از اعراب بيشتر دوست داشته باشد! حسني مبارك را از اخوان المسلمين! شرم الشيخ را از خالد! مرحوم عرفات را از شهيد شقاقي! رابطه با آمريكا را از خالد مشعل! به جاي جنگ فقر و غنا، غرق شود در روزمرگي هاي ديپلماسي! لبنان خوب است، اما مقاومت حزب الله هزينه دارد! قدس، شريف است، اما نه اندازه توسعه! قبه الصخره بايد آزاد شود، اما قبلش سياست درهاي باز! به جاي اوامر ولي امر، اگر عمل به اين تذكرات كرده بوديم، الان به جاي مشروطه، كوفه تكرار شده بود. خامنه اي اگر در فتنه 88 پاي آراي 40 ميليوني ملت، نيز راي اكثريت نمي ايستاد، مشروطه تكرار نمي شد، گمانم كوفه تكرار مي شد. خامنه اي اما آن مرد نيست كه طوفان خم كند قامتش را. ماهي است كه آرامش مي دهد به ستاره ها در ساحل آسمان. شب شكني مي كند، با رمز بصيرت. ما اگر در همه اين فتن رنگارنگ، مردتر از پدران مان، پاي بيعت مان با جانشين روح الله نمي ايستاديم، مشروطه كجاست؟!… كوفه تكرار مي شد. مشروطه چيست؟!…

مگر ما مرده ايم كوفه تكرار شود؟! مشروطه براي ما فصلي از تاريخ است، اما همه هستي ما و همه تاريخ ما و همه عقل و عشق ما تاريخ درخشان جمهوري اسلامي است. جمهوري اسلامي، يعني يك نظام مردم سالار ديني، كه آرزوي دوردست، رويايي و شايد هم دست نيافتني خوبان عصر مشروطه بود. به ايستادگي ملت ما پاي بيرق ولايت فقيه، حتماً درود مي فرستد آن شيخ شهيد. ما به مشروطه نگاه نداريم، مشروطه به ما نگاه دارد. بخواهيم يا نخواهيم، موضع ما برتر است. مشروطه، آن قسمت خوبش، از جمله فروعات انقلاب اسلامي است. قسم بدي هم دارد اما مشروطه. مشروطه بي مشروعه. مشروطه بي اسلام. مشروطه نامه هاي بي سلام. مشروطه لندن نشينان. مشروطه مواضع دشمن شادكن. مشروطه اختلاف افكني. هم بذر اختلاف بيافكني و هم دعوت كني به وحدت! هم داريوش همايون را از خود خشنودسازي و هم بيم دهي از جريان ضد روحانيت! هم عليه راي پابرهنه ها دست به آشوب و اغتشاش بزني و هم ادعا كني كه غمگين اوضاع معيشتي مردمي! هم سفر استاني قوه مجريه را بكوبي و هم مدعي سختي معيشت مردم باشي! هم اين و هم آن! هم خر و هم خرما! نمي دانم چرا بعضي ها فقط مشروطه تاريخ را قبول دارند، اما راي مردم زمان خود را شرط نمي دانند و تقلب مي خوانند؟! البته كه دولت مستقر، لااقل در زمينه اقتصاد مردم، از دول سازندگي و اصلاحات بهتر عمل كرده است. خوشبختانه يا متأسفانه و حداقل در زمينه خدمت رساني، حتماً محمود احمدي نژاد از آقايان هاشمي و خاتمي، كارنامه بسيار بهتري دارد. علي لاريجاني به نسبت شيخ اصلاحات، حتماً رئيس مجلس بهتري است. قاليباف حتماً در مقام مقايسه با شهرداران دول سازندگي و اصلاحات، كارنامه بهتري دارد. مگر قابل مقايسه است كارنامه اصلاح طلبي با اصولگرايي؟! كدام جريان و كدام دولت و كدام قوه مجريه و كدام قوه مقننه جرئت كرد كه اجرا كند طرح هدفمندي يارانه ها را؟! ما كه به خاطر خوبي هاي رئيس قوه مجريه، نمي توانيم منتقدش باشيم! حتي مي خواهم بگويم؛ بي بصيرت ترين نمايندگان مجلس كنوني، حتما از متحصنين مجلس ششم با آبروترند. تحصن شرم آوري كه در سفارت روباه پير نبود؛ رسما در آغوش دشمن بود. حال مضحك و خنده دار نيست كه شخصي از همان جماعت، در فلان روزنامه بيم دارد مي دهد جامعه را كه مبادا تكرار شود مشروطه؟! همين شخص ادعا كرده حزب منحله مشاركت، اپوزيسيون نجيب است! (پيش بيني من: خنده ممتد شما خوانندگان عزيز!!) البته من فقط به يك معني قبول مي كنم اين ادعا را، چرا كه سال ها پيش از اين، يكي از خودهاشان برداشت نوشت كه اصلاح طلبان مثل اسب هاي درشكه مي مانند كه در سربالايي، همديگر را گاز مي گيرند و به هم لگد مي زنند! اين فرد البته در وصف دوستان خود، اشاره به ديگر صفت اسب، يعني نجابت، نكرده بود!! الحمدلله اين «لگدپراني نجيبانه» را خودشان به خودشان گفتند؛ من نگفتم كه مصداق بي بصيرتي باشد!! علي ايحال گذشت دوره اسب و درشكه و صد البته الاغ لقي به نام «تروا» كه هر چه منتظر مانديم، بالاي برج آزادي ننشست تا بفهميم ميزان نجابتش را! الان دوره جمهوري اسلامي است. الان دوره انرژي هسته اي است. الان دوره نانوتكنولوژي است. نه دوره اسب است و نه زمان اسب بخار. الان دوره «سجيل» و «شهاب» و «اميد» است.

الان اسرائيل مثل سگ از جمهوري اسلامي مي ترسد. الان اسراييل بايد به جاي كودكان غزه، ننه مرده هاي اشغالگر را در خيابان هاي تل آويو آرام كند. آقاي نتانياهو! نخواستيم جمهوري اسلامي را سرنگون كني، مراقب باش سرنگون تر از اين نشوي! الان آمريكا بايد بدون پشتوانه دلار بزند و خاك عالم بر سر آن فتنه گري كه در فتنه88 به پشتوانه يك پول بدون پشتوانه مي خواست عرض خود برد و زحمتي هم به ما ندهد! الان دوره سقوط ديكتاتورهاي اقتصادي مثل دلار و قفس نشيني ديكتاتورهاي سياسي همچون حسني مبارك است. الان دوره بيداري اسلامي است. الان دوره نتيجه دادن مقاومت است. الان محبوب ترين فرد جهان اسلام، افتخار مي كند كه دست بوس رهبر ماست.

الان اخوان به خامنه اي ما مي گويد «امام خامنه اي». الان «امام» در مفهوم «خامنه اي» مستتر است. خامنه اي يعني امام. يعني خميني. الان بيداري اسلامي دارد نان حكومت حكيمانه ماه پاره علوي تبار ما را مي خورد. الان عباس نگهدار است خامنه اي. اين كه مشروطه نبايد تكرار شود، تذكر خوبي است، اما كلاس كار ملت ما، ولايت فقيه ما، ولي فقيه ما، خون شهداي ما، بسيج ما و سپاه ما، بسي بالاتر از اين تذكرات است. وقتي «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند»، انحراف مشروطه غلط كرده بخواهد تكرار شود! اگر بخواهد تكرار شود، مثل يوم الله 9 دي مي خوابانيم در گوشش! ما چنين اخلاقي داريم؛ بعضي ها نگران نباشند!