بن گورین که در زمان انجام این مصاحبه 82 سال داشت و 5 سال از اتمام دوره نخست وزیری وی می گذشت، به مدت 6 ساعت درباره تاسیس دولت و امنیت آن و تلاش اسرائیل برای برخوداری از برتری روحی و اخلاقی و مشکلات آن پرداخت.
گوریون در این مصاحبه گفت: ممکن است اسرائیل در جنگ های زیادی پیروز شود اما تحمل حتی یک شکست را ندارد زیرا این شکست به معنای پایان اسرائیل خواهد بود.
وی افزود: می خواهم در مکانی زندگی کنم که من و دوستانم آن را ساخته ایم، اسرائیل ساخته ماست.
بن گوریون همچنین در پاسخ به سوالی درباره اینکه آیا نسبت به دولت خود احساس ترس دارد؟ گفت: « ترس دارم، تا الان دولتی وجود ندارد، این تنها آغاز راه است».
این اظهارات بن گورین در حالی بود که از تاسیس رژیم جعلی اسرائیل 20 سال گذشته بود.
نیویورک تایمز همچنین به نقل از «یاریف موزار» نویسنده صهیونیست و تهیه کننده فیلم های مستند که این مصاحبه بن گورین در سال 1968 نیز جزئی از فیلم های وی است، نوشت که بن گوریون در آن زمان حاضر بود از اراضی اشغال شده توسط اسرائیل در جنگ سال 1967 به استثنای ارتفاعات جولان، قدس و الخلیل در مقابل «صلح حقیقی» عقب نشینی کند و از دیدگاه وی «ایمان به حق اسرائیل در کل این سرزمین و چشم پوشی از برخی قسمت های آن منافاتی با هم نداشت».
آنچه که در سخنان بن گوریون به عنوان اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی جلب توجه می کند، این است که می گوید: ممکن است اسرائیل در جنگ های زیادی پیروز شود و اعراب نیز خسارت های زیادی متحمل شوند اما اسرائیل قادر به تحمل حتی یک جنگ نیست، آن یک جنگی که اسرائیل در آن شکست بخورد به معنای پایان اسرائیل خواهد بود.
دیوید بن گوریون موسس رژیم جعلی اسرائیل که بود؟
دیوید گروئن، در 16 اکتبر 1886 در منطقه پلونسک (Plonsk) لهستان، که در آن زمان تحت حکمرانی امپراطوری روسیه بود به دنیا آمد. پدرش، ویکتور گروئن از رهبران شاخه «عشاق صهیون» از یهودیان افراطی منطقه لهستان بود. دیوید در 14 سالگی به همراه دو تن از دوستان خود گروهی را به نام ازرا (Ezra) تشکیل دادند که در آن به آموزش زبان عبری و تشویق مردم به مهاجرت به سرزمین مقدس، یعنی فلسطین، میپرداختند.
این امر به خوبی نشان میدهد که بحث از مهاجرت به سرزمینهای فلسطین و استقرار در سرزمین مقدس، بسیار پیش از جنگ جهانی اول مطرح شد و از همان زمان یهودیان مستقر در نقاط مختلف اروپا، به ویژه لهستان، امپراطوری روسیه وقت، برای این هدف اقدامات گستردهای ترتیب داده بودند. دیوید گروئن، بعدها هنگامی که به سرزمینهای فلسطین وارد شد نام عبری بنگوریون را برای خود برگزید.
نوجوانی و جوانی؛ بنیانگذاری و رهبری احزاب صهیونی
در سال 1905 دیوید وارد دانشگاه ورشو شد و در این دانشگاه نیز فعالیتهای صهیونیستی خود را ادامه داده و به حزب سوسیال دموکرات کارگران یهودی (Poalei Zion) پیوست. یک سال پس از این وی به فلسطین رفت و در آنجا فعالیتهای خود را ادامه داد.
همانطور که گفته شد دیوید فرزند "ویکتور گروئن" از رهبران شاخه «عشاق صهیون» از یهودیان افراطی منطقه لهستان بود. این جنبش یهودیان را به مهاجرت به فلسطین برای اشغال آینده این کشور ترغیب میکردند و دیوید نیز در نوجوانی به این جنبش پیوست. فعالیت در همین جنبش او را متقاعد ساخت که بهترین راه برای ایجاد یک حکومت صهیونی در فلسطین مهاجرت به این کشور و خرید زمین به بهانه کشاورزی در سرزمینهای آن است. لذا در سال 1906، در سن 20 سالگی به سرزمینهای فلسطین قدم نهاد و در سواحل شهر جلیل واقع در قسمتهای شمالی فلسطین، فعالیتهای خود را آغاز کرد. در همین سالها بود که نام مستعار بنگوریون را برای خود برگزید. در سال 1907 در تعقیب جاهطلبیهایی که در نوجوانی به او القا شده بود، حزب «کارگران صهیون» را بنا نهاد و در بیانیه حزب، هدف آن را اینچنین اعلان کرد: «حزب کارگران صهیون میکوشد تا استقلال سیاسی را برای مردم یهودی در این سرزمین به ارمغان بیاورد.»
با آغاز جنگ جهانی اول، حاکمان ترک فلسطین به فعالیتهای او مشکوک شده و او را از این سرزمین اخراج کردند. وی در سالهای اوج جنگ جهانی اول، در نیویورک پناه گرفت و در آنجا با یک دختر روسی الاصل به نام پائولین مانویس (Pauline Munweis) ازدواج کرد. به دنبال انتشار اعلامیه بالفور توسط انگلیس که با حمایت ثروت هنگفت جامعه یهودی آمریکا محقق شد، بنگوریون در هنگ یهودیان ارتش انگلیس ثبت نام کرد و بار دیگر به سرزمینهای فلسطین بازگشت.
استقرار اتحادیه هیستادروت و تشدید فعالیتهای سیاسی ـ نظامی
بن گوریون برای تحقق بخشیدن به رؤیای شوم استقلال سیاسی صهیونیستها، تمام تلاش خود را به کار بست تا به مهاجرت یهودیان به سرزمینهای فلسطین سرعت بخشد. در همین راستا تصمیم گرفت یک هسته مرکزی یهودی ایجاد کند که بستری شود برای استقرار دولت صهیونیستی. از این رو در همان دوران قیمومت انگلیس (1917-1948) بر فلسطین، یک اتحادیه کارگری به نام هیستادروت (Histadrut) را بنیان نهاد. این اتحادیه بیش از آن که یک اتحادیه کارگری باشد یک حزب سیاسی و در واقع یک دولت در سایه بود که بخشهای امنیتی، سیاسی، نظامی و ... را در بر میگرفت. این دولت در سایه به یهودیان صهیونیست امکان فعالیت جدی برای اشغال فلسطین از ساکنان اصلی آن یعنی فلسطینیان را میداد.
ده سال پس از تأسیس هیستادروت، در سال 1930، شماری از اتحادیههای کارگری یهودی در سرزمینهای فلسطین، حزب کارگران اسرائیلی (Mapai) را بنیان نهادند و بنگوریون را به ریاست آن گماشتند. در سال 1935 وی به رهبری هیئت اجرایی صهیونیست (Zionist Executive)، بزرگترین انجمن صهیونیستی دنیا، و سرپرستی آژانس یهودیان (Jewish Agency )، شاخه اجرایی این هیئت، برگزیده شد.
دسترسی وی به پول و امکانات بیشتر این فرصت را فراهم آورد تا فعالیتهای هیستادروت را گسترش دهد. این سازمان که در ظاهر اتحادیه کارگری بود و در واقع یک دولت در سایه، به زودی مجهز به یک گروهک تروریستی خاص خود به نام هاگانا شد. این گروهک که بعدها شهرت آن از سازمان اصلی تشکیل دهنده آن نیز فراتر رفت یکی از شاخههای اصلی شکل دهنده به ارتش فعلی اسرائیل نیز هست. هدف اصلی از تشکیل این سازمانهای مخفی و تروریستی آن بود که فلسطین به مرور تحت اشغال صهیونیستها درآید.
چشم طمع به فلسطین
بن گوریون در سال 1937 در نامه ای به فرزند خود عاموس خاطر نشان ساخت که راهی که از نظر او و دیگر رهبران صهیونیسم برای آینده در دست ایجاد است آن است که باید عربها را از سرزمین فلسطین بیرون بریزند و جای آنها را بگیرند.
ایان پاپه یک نویسنده اسرائیلی که از فلسطین اشغالی به انگلستان مهاجرت کرده است در کتاب خود "پاکسازی نژادی در اسرائیل" نشان داده است که برنامه پاکسازی سرزمین فلسطین از عربها، از سالها قبل از 1948 در دستور کار سران جنبش صهیونیسم بوده است و آنان خود را برای این امر آماده میکردهاند. مطابق آمارهایی که در این کتاب مطرح شده است فقط در سال 1948، 720 هزار نفر از مجموع کل 900 هزار عرب ساکن در مناطقی که به دست اسرائیلیها افتاد، از خانه و کاشانه خود به زور اخراج و مجبور به مهاجرت شدهاند. این در حالی است که سران رژیم صهونیستی از جمله بن گوریون در آن زمان در تبلیغات خود چنین مدعی شده بودند که سرزمین بدون ملت را برای ملت بدون سرزمین انتخاب کرده اند.
اولین نخست وزیر رژیم غاصب
او اولین نخست وزیر رژیم غاصب صهیونیستی و یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در تشکیل این رژیم بود که دو دوره مختلف را در مهمترین پست اجرایی این رژیم پشت سر گذاشت. وی از سال 1948 تا 1953 و از سال 1955 تا 1963 نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود. درمیان این دو دوره برای مدت کمتر از دو سال موشه شارت (Moshe Sharett) نخست وزیر رژیم صهیونیستی شد. بنگوریون، در همان دو دوره، وزارت جنگ رژیم صهیونیستی را نیز اداره میکرد. در سال 1963 از نخست وزیری استعفا داد و از فعالیت سیاسی کناره گیری کرد.
بن گوریون؛ شخصیت سیاسی- نظامی- تروریستی
بن گوریون را به عنوان یک شخصیت سیاسی _ نظامی _ تروریستی باید شناخت. در سالهای طولانی تلاش او برای کشتار، مهاجرت اجباری، ایجاد رعب و ترس و نیز سرکوب فلسطینیان بیش از آن که بتوان شمرد جنایت رخ داده است. بخش قابل توجهی از سیاستهای اشغالگری رژیم صهیونیستی و کشتار زنان و کودکان فلسطینی در دوران رهبری غیر رسمی و سپس رسمی او بر فعالیتهای صهیونیستها رخ داده است. او علاوه بر فعالیتهای سیاسی و کسب مشاغل رسمی در انجام کارهای مخفیانه تروریستی نیز فعال بوده است. تاسیس گروه تروریستی نیمه مخفی هاگانا یکی از مهمترین فعالیتهای او در این زمینه محسوب می شود.