بنا بر مقدمه کتاب «بچههای حاج قاسم»، حسین معروفی در نوجوانی لباس سپاه را به تن کرد و به جبهههای حق علیه باطل شتافت و هفت سال تمام جنگید و بارها مجروح شد. حاج قاسم سلیمانی از او به عنوان کمسن و سالترین فرمانده گردان لشگر 41 ثارالله یاد میکند. معروفی چهار روز پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت در سال 1367 در شلمچه به اسارت نیروهای عراقی درآمد و یک فصل از کتاب «بچههای حاج قاسم» به دوران اسارت وی میپردازد.
پرماجرا بودن یکی از ویژگیهای این کتاب است. راوی کتاب، ماجراهای مختلفی را از زندگی شخصی و کاری خود بیان کرده است و نشان میدهد که یک رزمنده نوجوان چگونه در هفت سال نبرد به مقام فرماندهی میرسد.
اولین حضور معروفی در جبهه در 15 سالگی بود. از آن سال با حضور در مناطق مختلف جنگی و عملیاتی کم کم به مراحل بالاتر و در نهایت به فرماندهی لشگر ثارالله میرسد. اتفاقی که تقریبا همه فرماندهان ما در دوران دفاع مقدس آن را تجربه کردهاند.
در صفحه 257 کتاب «حاج قاسم» میخوانیم: «بعد از دیدن صحنهی شهادت محمدرضا، حالم گرفته شده بود؛ اما چارهای نبود و باید به راه خود ادامه میدادیم. تقریبا حول و حوش ظهر بود که به پایین شیار وشکناو رسیدیم. بچهها در محلی که یک سهراهی مالرو بود مستقر شدند. اطراف آنجا را هم نگهبان گذاشتیم تا خطری تهدیدمان نکند. هوا خیلی سرد بود. غروب شد. بچهها نماز خواندند و شام خوردند و توی کیسههای خواب در اطراف سنگها و درهها به استراحت پرداختند. در آن شب سرد، کیسهی خواب یکی از بچهها به نام سید محمدعلی وزیری از بالای ارتفاع به دره پرت شده بود. زنده ماندن در آن هوای نامساعد و خشن، آن هم بدون کیسهی خواب تقریبا غیر ممکن بود.
کتاب «حاج قاسم» را انتشارات فاتحان با شمارگان سههزار نسخه، در قطع رقعی، 528 صفحه و به بهای 250 هزار ریال به چاپ دوم رسانده است.