به گزارش مشرق، مهدی فضائلی کارشناس مسایل سیاسی در یادداشتی با عنوان امام و داعشیهای دهه 60 نوشت:
کشور در شرایط حساس و خطیری بهسر میبرد. جبههها در شرایط ویژهای قرار گرفته. امام جام زهر نوشیده و قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است(۲۷ تیر ۶۷). صدام بهرغم پذیرش قطعنامه و از آنجایی که ایران را در موضع ضعف دیده همانند همه گرگها دوباره هوس حمله به سرش زده و برای اشغال خوزستان به جنوب حمله کرده و در حال جولان دادن است(۳۱ تیر ۶۷).
آیتالله خامنهای نه به عنوان رییسجمهور بلکه بهعنوان امام جمعه تهران با درک شرایط خطیر کشور علاوهبر دعوت ائمه جمعه به جبهه، خود با کسب اجازه از امام و همچون روزهای نخست جنگ رهسپار جبهههای جنوب شده تا با حضور در یگانهای رزم، عزم سست شده برخی رزمندگان را دوباره جزم کنند و روحیه رزمندگان را بالا ببرند(۲ مرداد ۶۷).
در این اثنا ناگهان اتفاق عجیب و غیر منتظرهای رخ میدهد.
عملیات «فروغ جاویدان» از سوی منافقین آغاز میشود. عملیاتی با پشتیبانی کامل عراق و غرب و به منظور فتح ۴۸ساعته تهران(۳ مرداد ۶۷). مسعود رجوی طی یک سخنرانی حماسی در جمع چندهزار نفری میلیشیا در پادگان اشرف ضمن اعلام عملیات و اهداف آن، توصیههایی به فرماندهان خود دارد. از جمله این توصیهها حمله به زندان شهرهای در مسیر تهران و خود تهران، آزاد کردن زندانیان و مسلح کردن آنان برای حمله به بقیه نقاط حساس شهرهاست.
در این سخنرانی متوهمانه، رجوی بهطور مشخص از برخی زندانها از جمله زندان دیزل آباد کرمانشاه و اوین تهران نام میبرد. تیپ فرشید مسوول حمله به زندان اوین در تهران میشود. قسمتی از سخنرانی مسعود رجوی بدین قرار است: «در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند...»
از طرف دیگر دو گروه از اعضای سازمان منافقین در زندان بهسر میبرند. گروه اکثریتی که در زندان به انحراف و جنایات سازمان پی بردهاند و از سازمان بریدهاند و اصطلاحاً «توابین» نامیده میشدند و گروه اقلیتی که همچنان دلبسته سازمان بودند و اصطلاحاً(سرموضع). این گروه تشکیلاتیترین و منسجمترین زندانیان بودند.
در همین ایام اخباری حاکی از برنامهریزی بهمنظور برپایی شورش در برخی زندانها توسط منافقین بهگوش میرسید. منافقینی که بهحق باید آنها را داعشیهای دهه ۶۰ نامید. نیروهای ددمنشی که در آن سالها حدود ۱۷ هزار نفر را در شهرهای مختلف کشور به شهادت رساندند. از شهید بهشتی و باهنر و رجایی تا سبزیفروش و بقال و مکانیک. توسط بمب یا تیغ موکتبری؛ یک مرتبه یا با شکنجه و زنده زنده سوزاندن یا کندن پوست سر و کوبیدن میخ در سر. منافقین در عملیات نظامی تا نزدیک کرمانشاه پیش آمده بودند و در مسیر خود جنایات زیادی از جمله حمله به بیمارستان اسلام آباد و کشتار فجیع در این شهر را به ثبت رسانده بودند. از شرطبندی برسر دختر یا پسر بودن جنین یک زن باردار و پاره کردن شکم او تا بریدن سر نوزاد و اعدام مادر.
در برابر عملیات منافقین، رزمندگان اسلام وارد عمل میشوند و «مرصاد» خلق میشود و منافقین در کمند نیروهای اسلام کشته، اسیر و متواری میشوند. فروغ جاویدان به کرمانشاه نرسیده خاموش میشود.
در وسایل بازمانده از منافقین اسناد و مدارکی دال بر هماهنگیهای انجام شده با برخی منافقین درون زندان کشف میشود لذا خطر همچنان باقی است. مجموع این شرایط و گزارشها پیش روی امام راحل بود و عمق نگرانی از تهدیداتی که امنیت کشور را هدف قرار داده بود. مسوولان امنیتی کشور نگران از تهدیدات بالقوه بودند و از امام برای دفع این تهدید درخواست داشتند. امام چه باید میکرد؟ دست روی دست میگذاشت و شاهد به ثمر نشستن حرکت یکی از جنایتکارترین و وحشیترین گروههای تروریستی میشد یا برای تأمین امنیت، پیش از گسترش بحران آنرا مدیریت میکرد؟نظریات پیشرفته علم مدیریت میگوید یکی از مهمترین اقدامات برای مدیریت بحران، پیشگیری از تسری و گسترش بحران به حوزههای دیگر و اصطلاحاً مهار بحران است.
امام با شجاعت برای مهار بحران و اجرای یک حکم الهی درباره اعضای مرتد و محارب منافقین، فتوایی تاریخی صادر کرد: «...کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند...» دقت کنید: «کسانی که... برسر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند.» معنی این عبارت یعنی کسانی که نه تنها از گذشته خود پشیمان نبودند بلکه از جنایات داعش گونه سازمان حمایت میکردند. کسانی که موافق و حامی حمله سازمان برای فتح تهران با پشتیبانی صدام و غرب بودند و بالاخره کسانی که آمادگی کامل داشتند تا دوباره به سازمان ملحق و علیه نظام به اقدامات جنایتکارانهای که پیشتر اشاره شد ادامه دهند.
منبع: صبح نو