کد خبر 620893
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۳۸

نام «جوانان» را تنها می‌توان در تابلوی سردر این وزارتخانه سراغ گرفت.

به گزارش مشرق، روزنامه وطن امروز در صفحه اجتماعی خود نوشت:
 
بیش از نیمی از جمعیت 80 میلیونی کشور را جوانان تشکیل می‌دهند. بدون شک برخورداری از این سرمایه عظیم، آرزوی هر مدیر و سیاستمدار میهن‌پرستی است که دل در گرو آبادانی و پیشرفت کشور خود دارد. این گنج بی‌پایان زمانی ارزشمند‌تر می‌شود که بدانیم بخش عظیمی از جوانان،  دارای تحصیلات دانشگاهی و آماده ورود به بازار کار هستند.
 
این روزها کشور ما در زمره 4 کشور برتر دنیا در زمینه تربیت نیروی متخصص فنی و مهندسی است، در سایر حوزه‌ها اعم از علوم طبیعی و انسانی و رشته‌های خدماتی هم کشور از نظر نیروی متخصص کاملا خودکفاست، به عبارتی ابزار لازم برای رشد و شکوفایی کشور مهیاست.
 
 یکی از نکات کلیدی اقتصاد مقاومتی که مورد تاکید و اصرار رهبر انقلاب است توجه به همین سرمایه‌های انسانی است اما در کمال تاسف، نوعی آشفتگی و بی‌برنامگی در سازمان‌ها و ارگان‌هایی که با جوانان سروکار دارند مشاهده می‌شود.
 
تا چندی پیش سازمان ملی جوانان متولی سیاست‌گذاری در حوزه جوانان بود و تلاش‌های در خوری هم در این حوزه انجام داد.
 
اگرچه نقدهایی هم به عملکرد این سازمان وارد بود اما با توجه به اعتبارات تخصیص یافته و جایگاه مشاوره‌ای و نه اجرایی این سازمان، کارهای انجام شده قابل دفاع بود. اقداماتی مانند تعریف جایگاه مشاوران جوان در حوزه‌های اجرایی، فعال شدن سازمان‌های مردم‌نهاد با چتر حمایتی سازمان ملی جوانان، تشکیل دفاتر استانی، حمایت‌های مالی و اختصاص وام‌های کم‌بهره و طولانی‌مدت به جوانان نخبه، همگی نمونه‌هایی از این اقدامات است اما شعارکوچک‌سازی و چابک‌سازی، این نهال نوپا را بی‌نصیب نگذاشت و با ادغام سازمان جوانان و سازمان تربیت بدنی، وزارت ورزش و جوانان متولد شد.
 
در ابتدا بسیاری از افراد  به وزارت ورزش و جوانان امید بسته بودند، به باور آنها با تشکیل این وزارتخانه موقعیتی فراهم می‌شد تا یک وزارتخانه با اعتبارات مشخص و شأن اجرایی متولی امور جوانان باشد و با ایجاد وحدت رویه و سیاست‌گذاری در حوزه حساس جوانان از موانع موجود بکاهد. اما هر چه گذشت آرزوها رنگ باخت و همان دستاوردهای سازمان ملی جوانان هم بر باد رفت! خیلی زود زرق و برق و حاشیه‌های بی‌انتهای حوزه ورزش چشم دولتی‌ها را گرفت و حوزه جوانان بدون متولی به امان خدا رها شد.
 
حالا دیگر نام جوانان را تنها می‌توان در تابلوی سردر این وزارتخانه سراغ گرفت! مدیران ریز و درشت وزارت ورزش و جوانان هم انگار  در هیاهو و حواشی ورزش آن هم از نوع قهرمانی‌اش گم شده‌اند. حتی رده‌های بالای این وزارتخانه ابایی ندارند که بگویند اولویت آنها ورزش است و نه جوانان!
 
برای نمونه «محمود گودرزی» وزیر ورزش چندی پیش به صراحت خاطرنشان کرد تلفیق ورزش و امور جوانان از اول اشتباه بوده و ورزش و جوانان 2 مقوله جداگانه هستند!
 
حالا شخصی از مدیران این وزارتخانه در تخصیص اعتبارات کلان به ورزش و بویژه فوتبال تردیدی به خود راه نمی‌دهد اما نوبت جوانان که می‌شود فریادها از نداری به آسمان است!
 
در حالی که بودجه حوزه جوانان طبق گفته دولتی‌ها تنها 7 میلیارد تومان است، برخی تیم‌های ورزشی و نورچشمی دولت برای جذب بازیکنان میلیاردی، کورس گذاشته‌اند. در سایر رشته‌های ورزشی هم روال همین است و  همه راه‌ها به وزارت ورزش ختم می‌شود.
 
از سویی وقتی نوبت به موضوعات و دغدغه‌های جوانان می‌رسد، اعتبارات آب می‌رود؛ انگار نه انگار که جوانان هم از وزارت ورزش و جوانان سهمی دارند، کسی هم نیست از مدیران بپرسد متولی امور میلیون‌ها جوان ایرانی کیست؟ چه سازمانی قرار است برای اشتغال، ازدواج، تحصیل، غنی‌سازی اوقات فراغت، حمایت از ایده‌های نو، مقابله با اعتیاد و تامین بهداشت روانی جوانان فکری کند؟
 
واقعیت‌های جامعه گویای چالش‌های متعددی است که جوانان با آنها دست به گریبانند اما مدیری برای تسهیل مشکلات پیشقدم نمی‌شود. همین موضوع ازدواج که این همه مورد تاکید و سفارش بزرگان است، برای بسیاری از جوان‌ها آرزویی دست‌نیافتنی شده،  آنها هم که دل به دریا می‌زنند و ازدواج می‌کنند شرح  مشکلات‌شان مثنوی هفتاد من است. در کشورهای دیگر که نهاد خانواده مثل کشور ما مقدس و واجد ارزش نیست، دولت‌ها انواع و اقسام بسته‌های حمایتی را به جوانان‌شان ارائه می‌کنند اما در کشور ما به دلیل کارشکنی بانک‌ها همین وام ناچیز ازدواج از جوان‌ها دریغ می‌شود یا با تاخیر و صف‌های انتظار طولانی پرداخت می‌شود!
 
درباره تهاجم فرهنگی غرب، شکاف نسل‌ها، ترویج ارزش‌های غربی به‌جای اسلامی و تغییر سبک زندگی، برنامه‌ریزی برای مقابله با جنگ نرم و حتی بهره‌مندی از ظرفیت‌های ورزشی برای غنی‌سازی اوقات فراغت و اشاعه روحیه نشاط در جامعه نیز نوعی رخوت و شانه خالی کردن از مسؤولیت‌ها به چشم می‌خورد.
 
مدیران وزارت ورزش و جوانان هم راه خوبی برای فرار از پاسخگویی پیدا کرده‌اند، آنها تصور می‌کنند با اشتباه خواندن تلفیق ورزش و جوانان می‌توانند از تکالیف قانونی طفره روند اما نمی‌دانند که مطالبات میلیون‌ها جوان ایرانی با لفاظی از بین نمی‌رود و حتی اگر دستگاه‌های نظارتی مانند مجلس با آنها همراهی کنند، افکار عمومی جامعه و خیل عظیم جوانان آنها را برای پذیرفتن مسؤولیت وزارتخانه‌ای که اعتقادی به آن ندارند، نخواهند بخشید.