مبتنی بر همین تجربه تاریخی، روشنفکران در دهه 70 تلاش میکردند برای نهادینه کردن سکولاریسم در ایران از پروژه پروتستانتیسم اسلامی نام ببرند و گهگاه این و آن را به عنوان مارتین لوتر اسلام معرفی کنند اما امروز در میانه دهه 90 برای مقابله با انقلاب اسلامی و جهت مدرنیزه کردن جامعه ایران دیگر سخن از پروژه پروتستانتیسم اسلامی گفته نمیشود چراکه در منازعه فکری دههی 70 مبانی دینی جامعه ایران مستحکمتر از آن نشان داد که مبانی نظری مدرنیته بتواند آن را با چالش جدی مواجه کند و مشروعیتش را زیر سؤال برد.
از این رو در چند سال اخیر به جای پروژه پروتستانتیسم اسلامی از پروژه پراگماتیسم در ایران سخن به میان میآید و راهکار مدرنیزه و سکولاریزه کردن ایران ترویج عملگرایی دانسته میشود. اصالت فایدهگرایی و کنش معطوف به فایدهمندی اینجهانی در جامعه ایران از نظر این دسته از روشنفکران کلید سکولاریسم در ایران است.
علی دارابی پروژه پراگماتیسم در ایران را مورد تحلیل قرار میدهد و معتقد است برای مقابله با جمهوری اسلامی پروژه آستی اسلامی دموکراسی به پروژه آشتی اسلام سرمایهداری تبدیل شده به همین دلیل فلسفه پراگماتیسم که مدافع سرمایه داری است در ایران مورد توجه قرار گرفته است. در این پرونده دیگر اساتید و پژوهشگران به بررسی زوایای دیگر این موضوع نیز پرداختهاند.
همچنین پرونده «من بت من»، سوبژکتیویسم و اراده انسان مدرن برای خدابودگی را تبیین و علاقهمندان به چنین دسته بندیهای خودساخته انسانی را با سؤالاتی از جنس فلسفه علم روبرو میکند. ما در دوره جدید تمدن غرب با تلاشی روبهرو هستیم برای شکل دادن و سمتوسو بخشیدن به تفکر و اندیشه برای بهدست آوردن قدرت تسلط بر طبیعت. آنچه در متن این تلاش قرار داشت تصوری صلب و سخت از جهان خارج و نظم عالم بود و همین تصور علم مدرن را بر مدار دوگانه سوژه-ابژه رقم زد. درست است که ما ایرانیان و به طور کلی اهالی شرق در متن این حرکت نبودهایم اما سالهاست که در معرض آثار آن قرار داریم و دانسته و ندانسته به چالش کشیده میشویم.
غرب مدرن اکنون از جزئیت عقل خود در خویش میپیچد و از آنجا که این عقل چیزی جز قدرت نمیشناسد اگر آن را جهان سخت از او دریغ کند از آدمیان طلبش میکند و در این چرخه آنها را از عقل کلاندیش تهی میخواهد. در اینجاست که پرسش از امکان جهانی دیگر چه نزد غربیان و چه در میان خود ما میتواند عین رهایی باشد چراکه اهمیتی حیاتی برای محدود کردن هجمههای غرب مدرن دارد. در پرونده پیش رو استادانی چون قاسم پورحسن، عبدالحسین خسروپناه و مهدی معین زاده به سؤالات «خردنامه» در این زمینه پاسخ دادند که پیشنهاد میکنیم خواندن این سه مصاحبه را از دست ندهید.
نقد نظریه زوال فلسفه سیاسی در ایران نیز موضوع پرونده «ایران گزینی انتقادی» است که تناقض دیدگاه سید جواد طباطبایی با ظهوری بزرگمردی همچون ملاصدرا و حکمت متعالیه را به چالش میکشد. حکمتی که بنیانهای فلسفی حکومتی همچون جمهوری اسلامی را بنا نهاد. سید جواد طباطبایی برای اهالی علم و فرهنگ و اندیشه نامی آشناست؛ چه آنهایی که اندیشه و نظرات وی را تأیید کردند و چه آنهایی که با تفکرات و نظریههایش مخالفت ورزیدهاند. اندیشه سیاسی در ایران معاصر با نام او گره خورده است، اگر چه او معتقد به زوال اندیشه سیاسی در ایران معاصر است.
نوک پیکان نظریه زوال اندیشه سیاسی به ملاصدرا نشانه رفته است. به هر حال بعد از انقلاب اسلامی با مطرح شدن تأثیراتی که امام خمینی(ره) از ملاصدرا پذیرفت و این مسأله که، انقلاب اسلامی نتیجه فلسفه صداریی است و ... نگاه و توجه به صدرا بیشتر شد. از طرف دیگر هم مخالفان این توجه را برنتابیدند و به مخالفت بیشتر با حکمت متعالیه پرداختند. این پرونده با مطرح کردن بحث سیاست متعالیه و همین طور نقش تمدن سازی حکمت صدرایی این بحثها و نزاعهای علمی بیشتر شد به استقبال این چالش مهم علمی رفته است. همچنین شریف لک زایی و حسین غفاری از زوایه فلسفه صدرایی و میراث عرفانی اندیشه ایرانی به نقد این نظریه پرداختهاند که در کنار سایر آثار و مقالات این پرونده، این مجموعه را خواندنیتر کرده است.
یکصد و پنجاه و نهمین شماره ماهنامه خردنامه همشهری به سردبیری محمد عبداللهی و شورای سردبیری پیمان فراهانی، محمدرضا یل و جعفر حسنخانی در 164 صفحه تهیه شده است که علاقهمندان میتوانند آن را از کیوسکهای مطبوعاتی سراسر کشور با قیمت 10 هزار تومان تهیه کنند.