به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق امید حسینی در آخرین پست وبلاگ آهستان نوشت: مطمئنا تا چند روز دیگر جار و جنجالها درباره «خاتون» مثل همه پروندههای سابق تیم آقای احمدینژاد (همان جریان انحرافی!) تمام میشود و این ماجرا هم به فراموشی سپرده میشود و بازندهاش مخالفان و منتقدان و برندهی نسبیاش اطرافیان آقای رییسجمهور خواهند بود.
شاید دیگران با نظرم مخالف باشند، اما میشود منتظر آینده ماند. این جور اتفاقات در سالهای اخیر به یک مساله کاملا عادی تبدیل شده است. تعجب از کسانی است که همچنان در این سریال تکراری و بیفایده، نقش مکمل را بازی میکنند.
اگر به همه جنجالهای سابق دولت نگاه کنیم، یک روند تکراری را در همه آنها خواهیم دید. به این ترتیب که رهبری همیشه و در مناسبتهای مختلف از همه مسئولان میخواهند که وحدت را حفظ کنند، فضا را غبارآلود و پرتنش نکنند، مردم را ناامید نکنند، اختلافات خودشان را به جامعه نکشانند، آرامش ذهنی و روانی مردم را بهم نزنند و …
بلافاصله بعد از این سخنان، یک عده مشغول میشوند به تکرار همان حرفهای ایشان. تا چند روز همه بر لزوم اطاعت از سخنان رهبری تاکید میکنند تا اینکه تیم دولت (همان جریان انحرافی!) در یک اقدام ضربتی دوباره دست به کار میشود و جنجالی تازه میآفریند. مخالفان میمانند که چه کنند؟ به سفارش رهبری عمل کنند یا پاسخ دولت را بدهند؟ عاقبت راه دوم را انتخاب میکنند!
این بازی چند سال است که دائما دارد تکرار میشود. هر بار به شکلی تازه و به بهانهای تازه. به نظر من، برندهی نسبی (و نه نهایی آن) تیم آقای احمدینژاد است. به چند دلیل مختلف. اول اینکه این گروه معذورات نسبی طرف مقابل را در رعایت خطوط قرمز از جمله سفارشات رهبری ندارد! دوم اینکه ابتکار عمل همیشه در دست آنهاست. سوم اینکه طرف مقابل به جز واکنش و عکسالعمل معمولا هیچ برنامهی واقعبینانهای برای برخورد با این مسائل ندارد. از طرفی نمیتواند رییس جمهور را متهم کند و از طرف دیگر خودش بهتر از هر کسی میداند که رییس جمهور در همه این ماجراها، یک ناظر بیطرف نیست. نهایتا حساب اینها را از هم جدا میکند!
چهارم اینکه واکنش طرف مقابل همیشه تند، همه جانبه و پر سروصداست. در این میان برخی چهرههای مذهبی و سیاسی با مواضع نه چندان مناسب خود، کفه مظلومیت را به سود تیم دولت سنگینتر میکنند. چیزی که با استقبال آنها روبرو میشود! چون از طریق این واکنشها و بازتاب آن در رسانههای مخالف، آن مسالهی محدود، به موضوعی مهم تبدیل میشود که بخشهای بیشتری از جامعه را تحت پوشش قرار میدهد.
به گمان اطرافیان آقای احمدینژاد، به مرور زمان و با تکرار این قبیل اتفاقات و واکنشها علیه دولت، جو عمومی به سود دولت و علیه منتقدان میشود. به گمان آنها طبقه محروم به خاطر خدمات دولت در مناطق مختلف همچنان حامی احمدینژاد است؛ همچنین آرای خاکستری و کسانی که چندان با عقاید تند و مذهبی سروکار ندارند، به خاطر هجمه سفت و سخت مخالفان مذهبی، با دولت خواهد بود! البته با یک تقسیم کار بسیار ساده: سکوت احمدینژاد از یک سو و جار و جنجال اطرافیان از سویی دیگر. احمدینژاد آرای حامیان سنتی و مذهبی و متعصبش را دارد و اطرافیان هم آرای خاکستری و آتوسا و آزیتا و کوروش و داریوش و هخامنش را! درست مثل «خاتون» که ترکیبی است از زنان مذهبی و فرهنگی و دولتی و خصوصی و خانه دار و ورزشکار و بازیگر و هنرپیشه و تاریخی و مدرن و …
انتخابات است دیگر. از میان دو نفر، دو جریان و دو تفکر، باید یکی را انتخاب کرد. گاهی لازم است بین خاتمی و ناطق نوری، به ناطق رای بدهی، حتی اگر قلبا به او راضی نباشی. گاهی هم بین موسوی و احمدینژاد، به احمدینژاد، حتی اگر به او هم راضی نباشی! حتی یک عده علیرغم دشمنی با هاشمی، بین هاشمی و احمدینژاد، طرف هاشمی را گرفتند! خوب چرا بین احمدینژاد و مخالفانِ مذهبیاش، طرف او را نگیرند؟! مهم این است که در شرایط این انتخاب قرار بگیری.
به نظر من، شاید نتیجه موقت و کوتاه مدت این بازی تکراری به نفع تیم آقای احمدینژاد (همان جریان انحرافی!) باشد اما نتیجه نهایی قطعا به سود آنها نیست. به دلائل مختلف: اول اینکه جنجال های سیاسی، همیشه مردمی نیست. اکثریت مردم معمولا کاری به جنگ قدرت ندارند. دوم اینکه پیش از این، اصلاح طلبان با چنین شگردهایی به فکر جلب آرای خاکستری بودند که در نهایت سودی برایشان نداشت. سوم اینکه واقعیت به هرحال روزی برای مردم روشن و عیان میشود. چهارم اینکه تاکنون، تیم احمدینژاد نتوانسته است از مسائل جنجالی سابق، به سود خود استفاده کند. یعنی در ایجاد مساله و جار و جنجال کاملا موفقند، اما در استفاده و بهرهبرداری از آن نه. نمونهی آشکار و تاریخی برای اثبات این حرف، عدم موفقیت این گروه در ایجاد حساسیتهای عمومی به نفع خود در ماجرای خانهنشینی ۱۱ روزه است!
من برعکس منتقدان، «خاتون» را نه مسالهی مهمی میدانم و نه خطرناک. اصل دعوا را هم یک دعوای سیاسی و انتخاباتی میدانم نه دعوا بر سر اعتقادات. به قولِ خود «خاتون» ایرانیان هفت هزار سال است که طرفدار نجابت و شیداییاند! حجاب را نه زور رضاخان نابود کرد نه لبخند و کار فرهنگیِ اینان!
اما حرف من این است که چرا باید دین و فرهنگ و هنر این مملکت، تا این حد مظلوم و یتیم و بازیچهی جنگ قدرت و سیاست آدمهای سیاسی باشد؟ فرهنگی که گاه زیر سایه کارگزاران و اصلاح طلبان قربانی شد و گاهی هم زیر سایهی آدمهایی که با شعار اصولگرایی آمدند و امروز خودشان را اصولگرا نمیدانند و حتی زیر سایه داد و فریاد مخالفانِ سیاسیِ خاتون! راه همان است، شعارها هم همان، تفاوت تنها بر سر نام قبیلههاست! در این میان، مظلوم واقعی همان فرهنگ و اعتقادات است که پای صندوق رای و انتخابات و دعوای سیاسی دو گروه، بهانه میشود.
حرف اصلی این است که چرا با گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز یک نگاه و برنامهی جامع، فراگیر، بلند مدت به فرهنگ، هنر، دین و ارزشهای ملی و مذهبی و انقلابی وجود ندارد؟ که اگر وجود داشت هر دولتی و هر قبیلهای، بافتههای خودش را به نام ملت به خورد ملت نمیداد.
کد خبر 62347
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۱
من برعکس منتقدان، «خاتون» را نه مسالهی مهمی میدانم و نه خطرناک. اصل دعوا را هم یک دعوای سیاسی و انتخاباتی میدانم نه دعوا بر سر اعتقادات. به قولِ خود «خاتون» ایرانیان هفت هزار سال است که طرفدار نجابت و شیداییاند! حجاب را نه زور رضاخان نابود کرد نه لبخند و کار فرهنگیِ اینان!