کد خبر 62555
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۵:۰۰

وقتي که احمدي‌نژاد خانه‌نشين شد جريان انحرافي ۳ پيام را مي‌خواستند بدهند به ۳ گروه. يک پيام به طبقه متوسط که به ميرحسين راي دادند و آن اينکه اگر شما دنبال کسي هستيد که جلوي نظام بايستد، بهتر از احمدي‌نژاد گيرتان نمي‌آيد و شاهد اين گفته کامنت‌هايي است که در پي اين يادداشت در سايت خدمت آمده بود. همه ضد انقلاب صف کشیده بودند و سوت و کف و هورا براي احمدي‌نژاد سر داده بودند که ما تازه داريم تو را مي‌شناسيم! پيام دوم براي آن ۲۵ ميليون نفري بود که به احمدي‌نژاد راي دادند و آن هم اين بود که ما مي‌خواهيم براي شما کار کنيم، اما نمي‌گذارند و دست ما را بسته‌اند! يک پيام هم براي خارج از کشور مي‌خواستند بفرستند و آن اينکه ما در ايران تصميم‌گيرنده هستيم و اين طور نيست که در ايران ما تابعي از تصميم‌هاي جاي ديگر باشيم.

به گزارش مشرق، مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در جلسه هفتگی انصارحزب الله به موضوع جریان شناسی در آستانه انتخابات مجلس پرداخت. وی در این جلسه گفت:هر بحثي در مورد جامعه‌شناسي جريانهاي سياسي در ايران بايد با ارجاع به فتنه سال ۸۸ انجام شود. ما همچنان در دوراني از تاريخ انقلاب قرار داريم که نقطه شروع آن فتنه ۸۸ است. در واقع اگر بخواهيم تاريخ سه دهه انقلاب اسلامي را به يک اعتبار تقسيم‌بندي کنيم مي‌شود گفت که تاريخ انقلاب به دو دوران قابل تقسيم است: دوران ما قبل فتنه و دوران بعد از‌آن.

*ما در ميانه فتنه‌اي زندگي مي‌کنيم که ۳ فاز مختلف داشته است. فاز اول اين فتنه همان است که در فتنه ۸۸ ديديم. اين فاز از ۲۲ خرداد ۸۸ آغاز شد و در ۹ دي ۸۸ خاتمه يافت. بازيگران اصلي اين فاز هم جريان اصلاح‌طلب، آقاي هاشمي و طرف خارجي بودند. فاز دوم فازي است که از ۹ دي ۸۸ آغاز شد و تا زمان خانه‌نشيني آقاي احمدي‌نژاد ادامه پيدا کرد. بازيگر اصلي در اين فاز جريان انحرافي بوده است. فاز سوم از فرداي بازگشت آقاي احمدي‌نژاد به محل کارش شروع شد و تا انتخابات رياست‌جمهوري سال ۹۲ ادامه خواهد داشت. در اين فاز سوم که اکنون ما در ميانه آن قرار داريم بازيگر اصلي ائتلافي از جريان انحرافي و جريان فتنه خواهد بود. در واقع اين دو جريان براي هم‌افزايي عليه نظام تلاش خواهند کرد.

*آقاي حسين بشيريه پدرخوانده نظريه‌هاي سياسي که جريان اصلاح‌طلبي از او پيروي مي‌کند، يک مصاحبه مبسوطي با سايت انگليسي زبان لوگوس کرد و خلاصه حرفش اين بود که براي اولين بار در ۳۰ سال گذشته در سال ۸۸ اتفاقي که افتاد اين بود که مردم احساس کردند درون حکومت دعوايي هست که تمام‌شدني هم نيست و طرفين براي اينکه در اين دعوا بر يکديگر غلبه کنند، حاضرند حتي خود نظام هم صدمه ببيند

*براي به خيابان آمدن انگيزه پيدا کردند. اصلي‌ترين نقش را در اين موضوع آقاي هاشمي داشت آن هم با نامه‌اي که ۱۷ خرداد آن سال خطاب به حضرت آقا به صورت علني نوشت. ايشان اگر مي‌خواست با رهبري حرف بزند او را که مي‌پذيرفتند مي‌رفت حرفش را مي‌زد ولي وقتي کسي تصميم مي‌گيرد نامه سرگشاده بنويسد مخاطبش در واقع مردم و در اين مورد خاص ضد انقلاب هستند. در نامه اصل حرف آقاي هاشمي اين است که مي‌گويد يک طرف من هستم و قديمي‌هاي انقلاب و اين مردمي که مثل آتشفشان به خيابانها ريخته‌اند و طرف ديگر شما هستيد و احمدي‌نژاد. حالا انتخاب کنيد.

*يک چيزي که کمتر راجع به آن بحث شده در واقع فاز دوم فتنه است و اينکه سهم جريان انحرافي در به وجود آمدن فتنه و فتنه‌اي که اين جريان در پي آن است چيست؟ ما بايد ببينيم رئوس حرکت انحرافي اين جريان و پشت پرده راهبردهايي که تعقيب مي‌کند چيست؟
*من به شما عرض مي‌کنم بر مبناي مجموعه يافت‌ها به نظر مي‌آيد که جريان انحرافي الان شکل نگرفته و سابقه آن به سالهاي اول و دوم دولت نهم برمي‌گردد، منتها چون اولا آن موقع غلبه نداشت و همه‌کاره دولت نشده بود و ثانيا نتوانسته بود ماهيت دولت را دگرگون کند به يک مساله تبديل نشد و زماني به مساله تبديل شد که خطرش از حد مجاز عبور کرد.

*دو اتفاق مهم از ناحيه جريان انحرافي رخ داده و به عقيده من نشان دهنده اين است که در همان حالي که جريان چپ و آقاي هاشمي مشغول فتنه بودند، اين جريان هم مشغول يک فتنه عميق‌تري بود، اما فرصت براي اعمال اين فتنه را به دست نياورد تا زمان برکناري آقاي مصلحي و خانه‌نشيني آقاي احمدي‌نژاد. اولين پروژه‌اي که جريان انحرافي کليد زد اين بود که دو دولت نهم ارتباط دولت را اولا با نخبگان و ثانيا با طبقه متوسط شهري تيره کند. همان‌طور که مي‌دانيد تمرکز آقاي احمدي‌نژاد در دولت نهم، روي طبقات محروم بود و طبقه متوسط شهري و نخبگان و طبقه‌اي که حاضر است براي علايق سياسي خودش به خيابان بيايد و هزينه بدهد در ۴ سال اول فراموش شدند.

*ما در هفته اول بعد از انتخابات سال ۸۸ به دنبال يک نفر مي‌گشتيم که برود در تلويزيون از آقاي احمدي‌نژاد دفاع کند، ولي گير نمي‌آورديم! چون روابط را با همه نخبگان تيره و تار کرده بود. در حالي که همه توصيه رهبري اين بود که بايد از حداکثر ظرفيت‌ها استفاده شود. اگر آقاي حداد عادل و جواد لاريجاني و امثال اينها آمدند به خاطر حفظ نظام بود و اينکه واقعا عقيده داشتند تقلبي رخ نداده و دارد به نظام ظلم مي‌شود والا آقاي احمدي‌نژاد بدون ترديد به خاطر چسبيدن به اين تدوري خطرناک نتوانسته بود هيچ پشتوانه‌اي از نخبگان غير دولتي برايش خود فراهم که به خاطر خود او نه به خاطر مثلا کليت نظام حاضر به دفاع از او باشند. هنوز هم نتوانسته است و همه اينهايي که دور اين آقايان هستند دو تا سيلي هم حاضر نيستند براي احمدي‌نژاد بخورند. آن تيپي که حاضر است سيلي بخورد ديگر جايي در اطرافيان ايشان ندارد.

*آقاي احمدي‌نژاد مشورت با نخبگان را هميشه با امتيازدهي به نخبگان خلط مي‌کرد؛ و همين باعث شد نخبگان را از دست بدهد. حالا کارکرد نخبگان چيست. کارکرد نخبگان مديريت بحران است. بله پاي صندوق راي هيچ فرقي ميان مردم معمولي و نخبگان نيست. آن روزي که کشور به هم مي‌ريزد و فضا بحراني مي‌شود نخبگان کارکرد خودشان را در دفاع از سيستم و آرام کردن اعتراض‌ها نشان مي‌دهند و آقاي احمدي‌نژاد اصلا به چنين چيزي فکر هم نکرده بود الان هم نمي‌کند. خيال مي‌کند همان رايي که پاي صندوق مي‌آورد کافي است.

*تئوري‌اي که جريان انحرافي به آقاي احمدي‌نژاد، داده هميشه اين بوده است که مشکل ما نيستيم، مشايي و کردان نيست، اينها با تو مشکل دارند. و با همين تئوري احمدي‌نژاد را وادار کردند و مي‌کنند بايستند و از هر پليدي دفاع کند.

*در حوزه سياست خارجي مهمترين برنامه جريان انحرافي نزديک شدن به‌ آمريکا و وارد شدن به مذاکره با اين کشور است. تحليلي که اين جريان به آقاي احمدي‌نژاد داده اين است که مي‌گويند اگر تو به آمريکا نزديک شوي، فرآيند سقوط آمريکا تسريع خواهد شد. سعي مي‌کنند قضيه را اينطوري توجيه کنند که متهم نشوند.
اما اصل قضيه اين است که اين است که اينها عقيده دارند برنده کسي است که بتواند در اين کشور مذاکره با آمريکا را جوش بدهد، سر ميز نشستن با آمريکا امتيازي است که هرکس بتواند از آن خود کند در فضاي سياست داخلي به شدت محبوب خواهد شد؛ چرا که به عقيده اينها مردم مشتاق مذاکره با آمريکا هستند و هرکس بتواند اول اين کار را انجام دهد بازي را برده است.

*لذاست که در يک جلسه خصوصي مشايي مي‌گويد الان وقت مذاکره با آمريکاست و بعضي به دولت حسادت مي‌کنند. تلاش اين جريان براي نزديک کردن احمدي‌نژاد به آمريکا و فرو کردن اين تفکر در ذهن او که مذاکره با آمريکا يک امر واجب است ماموريت جريان انحرافي است. ظرف چند ماه آينده خواهيد ديد که آقاي احمدي‌نژاد که به سازمان ملل مي‌رود، اينها ادبياتي راه مي‌اندازند که آقاي رئيس‌جمهور حتما بايد يک مذاکره‌اي با مقامات آمريکايي انجام دهد تا فشارها کم شود. تحليلشان هم اين است که اين معامله‌اي دوسر برد است. يا نظام اجازه مي‌دهد يا نمي‌دهد. اگر اجازه داد که خوب به آن چيزي که مي‌خواهيم مي‌رسيم. و اگر اجازه نداد، مردم با آن تعريفي که اينها مي‌کنند متوجه خواهند شد که ما با آمريکا مشکل نداريم.


*جريان انحرافي در داخل، آمريکايي‌ترين تحليل ممکن را از تحولات منطقه ارائه کرد و آن اين بود که گفتند تحولات منطقه کار آمريکاست و وقتي چنين تحليلي ارائه شود نتيجه آن مي‌شود که ما نبايد تحولات را شارژ کنيم و به آن کمک کنيم که کمک نکردند و وزارت خارجه دولت آقاي احمدي‌نژاد هيچ تحرک به دردبخوري از خود نشان نداد چرا که عقيده نداشتند بلکه بدتر از اين عقيده داشتند ما بايد به ديکتاتورهاي منطقه کمک کنيم تا سر کار بمانند و نتيجه اين شد که ملک‌عبدالله پادشاه اردن به ايران دعوت کردند که اگر نبود تدبير نظام تا تهران هم مي‌آوردندش.

*در سياست داخلي مهمترين کاري که جريان انحرافي در پي آن است، نفي موجوديتي به نام اصولگرايي است و همه حرف اينها اين است که مي‌گويند ما نمي‌فهميم اصولگرايي چيست ما نه اصولگرا هستيم و نه مي‌دانيم چيست. ما تا به حال از زبان آقاي احمدي‌نژاد و دوستانش کلمه‌اي در مورد اصولگرايي نشنيده‌ايم. نمي‌گويند، چون اعتقادي ندارند.

*در عرصه فرهنگ مهمترين پروژه جريان انحرافي ليبراليزه کردن عرصه و از سکه انداختن ارزشهاي انقلاب اسلامي و جايگزيني آن با يک مجموعه ارزشهاي من‌‌درآوردي جديد است که نماد و معيار و محک آن خود آقاي احمدي‌نژاد و در واقع مشايي است. ناسيوناليسم ايراني و زير سوال بردن ارزشهاي فقهي ما و مناسبات اجتماعي که حجاب يکي از آنهاست در دستور کار اين جريان قرار دارد چون مي‌خواهند يک منظومه فرهنگي جديد ايجاد کنند. خواهيد که اينها به زودي بحث ازدواج موقت را کليد خواهند زد و به همين شکل که راجع به حجاب وارد عمل شدند، ويژه‌نامه ۳۰۰ صفحه‌اي منتشر خواهند کرد و بحث‌هاي عجيب و غريب‌تر.

*در حوزه اقتصاد مهمترين برنامه جريان انحرافي تبديل شدن به يک کارتل اقتصادي است. تحليل جريان انحرافي اين است که ما نمي‌توانيم کار سياسي بکنيم مگر اينکه قدرت اقتصادي داشته باشيم. مجموعه عظيمي از فساد اقتصادي که اينها به بار آوردند و در بازداشت‌هاي اخيري که از جريان انحرافي صورت گرفته مستندات آن به تفصيل درآمده، پيش‌فرضش اين است که جريان انحرافي تئوري‌اش اين است که ما اگر مي‌خواهيم در آينده يک نيروي سياسي ماندگار شويم بايد پولدار باشيم و به لحاظ اقتصادي توانمند باشيم

*وقتي که احمدي‌نژاد خانه‌نشين شد جريان انحرافي ۳ پيام را مي‌خواستند بدهند به ۳ گروه. يک پيام به طبقه متوسط که به ميرحسين راي دادند و آن اينکه اگر شما دنبال کسي هستيد که جلوي نظام بايستد، بهتر از احمدي‌نژاد گيرتان نمي‌آيد و شاهد اين گفته کامنت‌هايي است که در پي اين يادداشت در سايت خدمت آمده بود. همه ضد انقلاب صف کشسده بودند و سوت و کف و هورا براي احمدي‌نژاد سر داده بودند که ما تازه داريم تو را مي‌شناسيم! پيام دوم براي آن ۲۵ ميليون نفري بود که به احمدي‌نژاد راي دادند و آن هم اين بود که ما مي‌خواهيم براي شما کار کنيم، اما نمي‌گذارند و دست ما را بسته‌اند! يک پيام هم براي خارج از کشور مي‌خواستند بفرستند و آن اينکه ما در ايران تصميم‌گيرنده هستيم و اين طور نيست که در ايران ما تابعي از تصميم‌هاي جاي ديگر باشيم.


*اما پروژه خانه‌نشيني به چند دليل شکست خورد:

اول اينکه قرار بود و خيال مي‌کردند اين پروژه ابعاد اجتماعي پيدا کند و مردم به دفاع از جريان انحرافي به خيابان بريزند که نه فقط اين نشد بلکه برعکس شد و کار به جايي رسيد که آقاي احمدي‌نژاد جرئت سفر به قم رفتن را پيدا نکرد. دوم اينکه هيچ گونه حمايت سياسي هم از اين قضيه خانه‌نشيني نشد و يک نفر هم در جامعه سياسي ما پيدا نشد که بگويد آقاي احمدي‌نژاد خوب کاري کرده است و لذا تنها ماندند. سوم اينکه اين پروژه شکست خورد چون حضرت آقا کوتاه نيامدند. مشي مقام معظم رهبري در جريان فتنه هم همين بود که هيچ باج ناحقي داده نخواهد شد. دليل بعدي شکست پروژه خانه‌نشيني اين بود که اين جريان مي‌خواست مشايي را به عنوان راه حل به نظام تحميل کند که چندين بار اين طرف و آن طرف هم گفتند که به گوش نظام برسد و خب اين اتفاق هم نيفتاد.

*فاز سوم اما مربوط به اين است که دو جريان انحرافي و فتنه مي‌خواهند هم‌افزايي کنند و در دو سال باقي‌مانده يک پروژه مشترک را تعقيب کنند. البته هر کدام از دو جريان خيال مي‌کند انتها خط برنده او خواهد بود ولي فعلا در ميانه راه به اين نتيجه رسيده‌اند که عملا بايد پروژه‌هاي واحدي را تعقيب کنند. هر دو جريان به همديگر به عنوان فرصت نگاه مي‌کنند. هم جريان فتنه و هم جريان انحرافي از اين به بعد تلاش خواهند کرد وزن خودش را بالا نشان بدهند و به دنبال اين هستند که مردم را به اين نتيجه برسانند که مشکل ساختار نظام است.

اين دو جريان به اين نتيجه رسيده‌اند که در بدنه اجرايي مي‌توانند با همديگر کار کنند. لذا الان ۸۰ درصد کانديداهاي انحرافي با جريان فتنه در شهرستانها مشترک هستند. آقاي يکي از سران جريان فتنه مي‌گويد من در مورد انتخابات در شهرستانها کلا با ۱۰۰ نفر حرف زده‌ام و از اين ۱۰۰ نفر، ۸۰ نفر به من گفته‌اند که مشايي هم با آنها تماس داشته است. اشتراک ديگر اين دو جريان اين است که هر دو مي‌خواهند پيوند با خارج را حفظ کنند و ارتباط با خارج جزء‌ بحث‌هاي کليدي هر دو جريان است به گونه‌اي که در جاهايي واسطه‌هاي مشترک دارند. مگر آقاي ملک‌زاده که همه کاره‌ اينهاست کي بود؟ او قبل از اين همه کاره آقاي جاسبي بوده است. آقايان مي‌گويند ما ضد هاشمي هستيم، واقعا مخاطب را احمق فرض مي‌کنند. چگونه مي‌شود ضد هاشمي باشيد اما کادرهاي کليدي شما آدمهاي هاشمي باشند. کساني که هنوز رفت آمد مي‌کنند و من عقيده دارم اگر پايش بيفتد قطعا بين هاشمي و احمدي‌نژاد، هاشمي را انتخاب مي‌کنند. مگر معاون اول ايشان کيست؟ نکته ديکر اين است که هر دو جريان به اين نتيجه رسيده‌اند که راه ادامه حيات آنها تداوم بحران‌آفريني است و اين کار را خواهند کرد.