وقتی قرار شد پروژه را کلید بزنیم خیلی هیجان زده بودم که قصه‌ی یک دختر بچه را روایت می‌کنیم؛ کسی که قرار بود شجاعت و ارزش‌هایش در پایان به نوعی یک شیر ترسو را تبدیل به قهرمانی جسور کند.

سرویس فرهنگ و هنر- باورتان می‌شود غول بزرگ مهربان از 25 سال پیش قرار بود متولد بشود اما کلید خوردن پروژه مدام به تعویق افتاد؟ حتی قرار بود رابین ویلیامز فقید که دو سال پیش از دنیا رفت، در نقشی که مارک رایلنس ایفا کرده، جلوی دوربین برود اما عمرش قد نداد. با این که نیم قرن از فعالیت حرفه‌ای استیون اسپیلبرگ می‌گذرد اما به طرز شگفت انگیزی این اولین بار است که فیلمساز شصت و نه ساله فیلمی را برای استودیوی دیزنی کارگردانی کرده. خودش ادعا می‌کند سر ساخت این فیلم حسابی خوش گذشته و تفریح کرده. چطور و چرایش را خودتان بخوانید.*قطعاً داستان فیلم در قلمرو اسپیلبرگ است؛ ملاقات یک بچه با موجودی نامتعارف.
 
 
 
 
 
*این قصه چه تنوعی داشت که برایتان جذاب بود؟

چیزی که واقعاً جذبم کرد این واقعیت بود که قهرمان داستان یک دختر بچه است، نه یک پسربچه و از قضا دخترک خیلی قوی است و قهرمان داستان طوری بود که یک جایی به ما اجازه می‌داد باور کنیم که یک موجود یک متری می‌تواند حتی از یک غول هفت متری قوی‌تر باشد. وقتی قرار شد پروژه را کلید بزنیم خیلی هیجان زده بودم که قصه‌ی یک دختر بچه را روایت می‌کنیم؛ کسی که قرار بود شجاعت و ارزش‌هایش در پایان به نوعی یک شیر ترسو را تبدیل به قهرمانی جسور کند. همان تغییری که در غول بزرگ مهربان ایجاد می‌کند. اولین بار که کتاب را خواندم، مدام آن را با «جادوگر شهر آز» مقایسه می‌کردم. با خودم گفتم: بفرما، این هم یک فرصت واقعی برای این که داستانی درباره‌ی دورتی و شیر ترسو را به تصویر بکشم.

 
 
*انتخاب بازیگر نقش سوفی چطور انجام شد و چطور رابی بارنهیل را برای بازی در این نقش پیدا کردید؟

مسئول انتخاب بازیگر از 300 یا 400 دختر بچه در پنج کشور انگلیسی زبان تست گرفت. خودم شخصاً از حدود 150 نفر تست گرفتم و وقتی خواندن روبی را دیدم دیوانه شدم. هشت ماه بود داشتم می‌گشتم. سر ضبط پل جاسوس‌ها بودم و این فکر ذهنم را اشغال کرده بود که انگار هیچ وقت قرار نیست. سوفی‌ام را پیدا کنم، فیلمبرداری در برلین از نیمه گذشته بود که خواندن روبی را دیدم و درجا دیوانه شدم.
 
 
 
 
*خودتان بیشتر با کدام شخصیت احساس همذات پنداری می‌کنید؟ دخترک که رویاهایش را دنبال می‌کند یا غول سالخورده که از رویاهایش دست کشیده؟

روی هم رفته در کل داستان، خودم را به سوفی نزدیک احساس می‌کنم. سوفی الهه‌ی الهام من در روند روایت این قصه بود. همه چیز باید از فیلتر سوفی عبور می‌کرد. احساساتم «درباره»‌ی غول بزرگ مهربان، احساساتم‌«نسبت» به غول بزرگ مهربان و تغییر تدریجی شخصیت غول در درون من اتفاق نیفتاد. من خودم را به جای سوفی تصور می‌‌کردم.
 
*کدام قسمت فیلم را بیش از همه دوست دارید؟

به نظرم محبوب‌ترین بخش فیلم جایی است که غول بزرگ مهربان و سوفی دارند در سرزمین رویا، رویاهاشان را دنبال می‌کنند. ضبط آن سکانس چهار، پنج روزی طول کشید و حسابی خوش گذراندیم. کل سکانس تعقیب رویاها و حرف زدن درباره‌ی رویاها برای من عزیزترین قسمت فیلم است.
 
 
*احساس می‌کنید در مقام یک فیلمساز با تجربه، هنوز هم چیزی برای آموختن باقی مانده؟ اصلا از ساخت این فیلم چه نکته‌ای یاد گرفتید؟

ساخت این فیلم، احساس رهایی بخش فوق العاده‌ای به من داد. تمام چیزی که لازم داشتم، قدرت تخیلم بود و این که بتوانم از عهده‌ی روایت قصه‌ی رال دال بربیایم و حق مطلب را ادا کنم تا جایی که بتوانم بگویم خوشحال‌ترین فیلمی بود که بعد از مدت‌ها ساخته‌ام و همین طور هم شد.