به گزارش مشرق، خسرو معتضد خطاب به مهدی کلهر نوشت:
چادر سياه، نه سوغات سفر ناصرالدين شاه از مجالس اشرافي فرنگستان است، نه ارتباطي به شاه بوالهوس قاجار دارد. من نمي دانم برخي چه اصراري دارند، مطالبي بگويند كه سپس ناچار به تكذيب و ترميم و وصله زدن و رفو كردن آن شوند.
جناب گوينده اين اطلاعات تاريخي بكر، به بي راهه زده، گل گفته و در سفته، كه در حقيقت ماجراي «حسن و حسين هر سه دختران معاويه» است. پدر جان !دوست دانشمند من! اي مرد انديشمند! هزاران آفرين بر تو! راستي مجبوري تاريخ بفرمايي و مردم را مستفيد كني؟
اولاً ناصرالدين شاه چادر سياه را از اروپا به ايران به ارمغان نياورد و چيز ديگري آورد كه رنگ آن سفيد بود و نه سياه. همه كتابهاي تاريخي قاجار از يادداشتهاي دوستعلي خان معير الممالك نوه دختري ناصرالدين شاه و مداح او، تاعلي خان ظهير الدوله و كتاب مرحوم دكتر يحيي ذكا و كتاب تاريخ اجتماعي واداري قاجاريه نوشته عبدا... مستوفي و كتاب سردنيس رايت؛ «ايرانيان در ميان انگليسيها و انگليسيها در ميان ايرانيان» را كه بخوانيد آگاه مي شويد. ناصرالدين شاه در سفر اول فرنگستان 1290/1873 خواهان مسلمان كردن و صيغه شدن و آمدن چند زن زيباي بالرين (رقاصه) فرنگي به ايران شد.
آن پادشاه بوالهوس، نه در سن پطرزبورگ، نه در لندن، نه در برلين، نه در وين و نه در ميلان كه از اپراخانه اسكالا ديدن كرد اما به هدف خود نرسيد و بالريني پيدا نشد به ايران بيايد و افتخار همسري شاهنشاه را بيابد!
در سفر بعد دستور داد به تعداد زنان حرمش، شليته يعني دامن سفيد رقص كوتاه و شلوار چسبان سفيد رقص، خريداري كنند. اين لباس زشت و نامناسب با اخلاق و عادات و عرف و عفت زنان ايراني را به ايران آوردند و در دربار رايج كردند. لباس تنگ و نامتناسبي بود كه متأسفانه تعدادي از خانواده هاي اشرافي هم از آن استقبال كردند و مانند ميني ژوپ و ماكسي ژوپ دوره اي داشت و تمام شد و مردم آن البسه را دور ريختند. البته شليته ها را بلند و شلوارها را گشاد و سياه كردند كه سالها زنان طبقات پايين مي پوشيدند. اين لباس فقط ناصرالدين شاه هوسباز را خشنود مي كرد.
اين لباس كه براي زنان اروپايي، آن هم زمان بالرين مناسب بود به تن زنان و دختران ايراني كه در آن زمان از مد متداول داخلي يعني چاقي و فربهي بسيار پيروي مي كردند، بسيار زشت و نابرازنده بود و همه نويسندگان منتقد از جمله حاج «زين العابدين مراغه اي» نويسنده كتاب سياحتنامه ابراهيم بيگ از اين لباس جلف و بي آبرو بدگويي كرده و رواج دادن آن را در ايران از هوسبازي هاي ناصرالدين شاه دانسته اند.
حالا بفرماييد شخصي كه روزنامه نگاري قديمي، آدمي خوب و نيك نفسي هست و با بنده هم سابقه دوستي دارد، مصاحبه مي كند و شلوار باله و شليته را كه عالم و عامي مي داند، ناصرالدين شاه از فرنگستان سوغاتي آورده با چادر سياه كه دو هزار و پانصد سال در ايران؛ اول به صورت تخت روان، دوم به صورت روپوش و سرپوش خانمها سابقه داشته اشتباه مي گيرد، بعد هم عذر بدتر از گناه مي آورد كه مصاحبه دو سال پيش انجام شده چرا حالا چاپ شده، خوب دو سال از تاريخ مصاحبه گذشته باشد، سخن واهي و مشكل آفرين كه با گذشت زمان ترميم نمي شود !در مورد چادر سياه خدمت خوانندگان عزيز توضيح مي دهم، ايرانيان از دوران هخامنشيان (ويل دورانت، تاريخ تمدن، جلد اول- شرق زمين گهواره تمدن) بعلت غيرتمندي خاصي كه داشتند زنان خود را به بيرون از خانه نمي فرستادند.زنان محترمه پاي پياده در خيابانها حركت نمي كردند. سوار تخت روان مي شدند كه پارچه اي سياه روي آن مي كشيدند و آن را چادر مي خواندند. تصوير زن ايراني به علت غيرتمند بودن ايرانيان در تخت جمشيد بر سنگ حكاكي نشده است.
پارتي ها و ساساني ها آزاديهاي بيشتري به زنان دادند و نقاشي هايي از زنان در بيشابور و در طاق بستان ديده مي شود. همه آداب و سنت ايراني پس از اسلام، بويژه در دوران عباسيان به اعراب منتقل شد. پس چادر و حجاب قبل از اسلام هم بوده اما چاقچور و روبنده و پيچه رسم درباري بوده است.زنان ايراني همواره بسيار محجوب و متدين و محترمه بوده اند. از ابتدا نه لباس جلف زنان يوناني و رومي را مي پوشيدند نه مانند زنان عرب يك پتوي سياه يا شال كلفت سياه دومتري را روي سر مي انداخته اند.
در دوراني نيز كه پتوها و شالهاي سياه عراقي در خوزستان متداول شد، به هيچوجه با استقبال روبرو نشد.
زن ايراني لباس و چادر متين سياه يا سفيد گلدار خود را داشت. در خانه چادر سفيد بر سر مي كرد يا بدون چادر در اندروني زندگي مي كرد و در بيرون، چادر سياه مي پوشيد. بنده به ياد مي آورم مرحومه والده ام را پيوسته چادر سفيد در منزل و چادر سياه در بيرون بر سر مي كرد و گاهي روسري و مانتوي موقر قهوه اي يا سياه و بنفش مي پوشيد.من باور دارم كه اسلام به زنان آزادي بسيار داده و زنان مسلمان حتي به عنوان كمك رسان و پرستار در جنگها حضور مي يافته اند.
اسلام قرص صورت و كفين را براي زنان آزاد گذاشته است. اما پيچه و روبنده اي كه چهره را بپوشاند، در ادوار بعد و بويژه در اعصاري كه سلاطين، هزار زن مي گرفتند يا كنيزان بسيار مي خريدند و نگران بودند كسي آنها را ببيند، رواج يافت.