دوم مهرماه 1394 و همزمان با مراسم رمي جمرات و در جريان برگزاري مناسك حج، سوء‌مديريت و قصور فاحش سعودي‌ها در كنترل و هدايت حجم انبوه حجاج در منطقه منا، حادثه‌ دلخراشي را به وجود آورد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - دوم مهرماه 1394 و همزمان با مراسم رمي جمرات و در جريان برگزاري مناسك حج، سوء‌مديريت و قصور فاحش سعودي‌ها در كنترل و هدايت حجم انبوه حجاج در منطقه منا، حادثه‌ دلخراشي را به وجود آورد كه منجر به شهادت و زخمي شدن هزاران نفر از حجاج بيت‌الله الحرام از كشورهاي مختلف شد. تعداد جانباختگان اين حادثه در حدود 7 هزار نفر از 39 كشور جهان تخمين زده شد كه بنا بر اعلام رسمي سازمان حج و زيارت كشور، از اين تعداد 464 نفر از جانباختگان، ايراني بودند كه مفقودان حادثه تا 16 دي 1394 شناسايي شدند و پيكرهاي اين عزيزان به كشور بازگشت. پيش از اين فاجعه و در 20 شهريورماه 1394 نيز 11 ايراني در حادثه سقوط جرثقيل در مسجدالحرام به شهادت رسيدند. حج تمتع سال گذشته براي مسلمانان جهان و ايران توأم با حوادث ناگواري بود كه دليل قاطعي بر بي‌كفايتي آل‌سعود، اين شجره ملعونه و خبيثه به تعبير مقام معظم رهبري در اداره امور حرمين شريفين است. به مناسبت فرارسيدن سالگرد اين حادثه تاريخي، به گفت‌و‌گو با رضوان پورشمس همسر سردار شهيد «علي‌اصغر فولادگر»، كارشناس مسائل خاورميانه و از رزمندگان دوران دفاع مقدس پرداختيم. همسر شهيد ناگفته‌هايي از علل مشكوك نوع شهادت سردار فولادگر دارد كه تأمل برانگيز است.
 
 شهيد فولادگر از رزمندگان دفاع مقدس بودند، دوران رزمندگي‌شان از چه زماني آغاز شد. ضمن اينكه اگر مي‌شود يك معرفي اجمالي از شهيد داشته باشيد.
شهيد فولادگر متولد سال 1339 در يك خانواده مذهبي در شهر اصفهان بود. قبل از تولدش مادر همسر خواب مي‌بيند كه پنج تن آل‌عبا آمده‌اند و يك نفر مي‌گويد حضرت فاطمه زهرا (س) مي‌خواهند علي‌اصغر را به محراب ببرند. صبح خواب را براي پدر شهيد تعريف مي‌كند و ايشان مي‌گويد: «اسم را خودش آورده است» و نام علي‌اصغر را براي شهيد فولادگر انتخاب مي‌كنند. همسرم در شروع انقلاب اسلامي در همه تظاهرات خياباني شركت مي‌كرد. بعد از پيروزي انقلاب و تعطيلي دانشگاه به دليل انقلاب فرهنگي در اردوهاي جهادي شركت مي‌كرد و به مناطق محروم مي‌رفت. با تشكيل سپاه پاسداران و با عضويت در آن، مدتي مسئول گزينش سپاه اصفهان شد و يادم است كه گاهي به شوخي مي‌گفت بيشتر اين پاسداران گزينش شده من هستند. با شروع جنگ تحميلي علي‌اصغر به جبهه رفت و در عمليات فتح‌المبين، رمضان، ثامن‌الائمه و... شركت داشت. ضمن اينكه بين سال‌هاي 62 تا 63 فرمانده سپاه كاشان بود.
 
چه سالي با شهيد فولادگر ازدواج كرديد؟
ما سال 62 عقد كرديم و سال 63 زندگي مشتركمان شروع شد و حاصل زندگي‌مان سه فرزند دختر است.  همسرم يك روز قبل از مراسم ازدواجمان از كاشان به اصفهان آمد و چهار ماه مرخصي تحصيلي براي اتمام مقطع ليسانس گرفت. از آن زمان تا اواخر سال 65 در سمت بازرسي سپاه اصفهان مشغول بود و بعد از آن در اوج جنگ‌هاي داخلي لبنان و تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان به اين كشور اعزام شد.
 
اگر مي‌شود كمي بيشتر از مقطع حضور همسرتان در لبنان بگوييد.
همسرم براي آموزش نيروهاي مقاومت به لبنان رفته بود. در آن زمان نيروهاي ايراني در روستاي نبيشيت كه يك روستاي كوچك شيعه‌نشين بود، به دليل موقعيت مكاني خاص و استراتژيك آن سكونت داشتند و به دليل تعداد كم ايراني‌ها در آنجا و روابط اجتماعي بسيار بالايي كه همسرم داشت، در مدت دو ماه به زبان عربي مسلط شد.
 
شهيد در سال 69 تا سال 71 به صورت ديپلمات به «بعلبك» منتقل شد و در اين زمان در كنار كار در دانشگاه زحله در رشته تاريخ و در مقطع فوق‌ليسانس پذيرفته شد و پايان‌نامه‌اش را با عنوان «علاقات شيعه في دوله صفويه» به چاپ رساند. من هم همراهش بودم كه سال 72 به ايران برگشتيم.
 
 گويا شهيد به عنوان يك مبلغ به كشورهاي زيادي سفر كرده بود؟
بله، ايشان مدتي به عنوان مبلغ در حوزه عربي در بعثه رهبري در عربستان فعاليت مي‌كرد. بعد از سال 80 تا 84 به سودان سفر كرد. آنجا با قبايل و جوانانشان ارتباط برقرار  و براي انقلاب اسلامي تبليغ مي‌كرد. پس از بازگشت از سودان در سال 85 در رشته روابط بين‌الملل و جغرافياي سياسي در دانشگاه امام حسين(ع) پذيرفته شد و پايان‌نامه‌اش را با عنوان «تصوف و نقش آن در كشورهاي عربي و به طور خاص مصر و سودان» ارائه كرد. همچنين در سال 90 به اتفاق تعدادي از دوستانش بنياد نصف جهان را تأسيس كردند و عضو هيئت امناي اين بنياد بود. همسرم علاوه بر تدريس در دانشگاه هنر تهران و دانشگاه امام حسين(ع)، به عنوان كارشناس مسائل خاورميانه در سال‌هاي اخير در شبكه‌هاي مختلف سحر، العالم و كوثر مصاحبه داشت.
 
از اينكه از دوستان شهيدش جا مانده بود احساس ناراحتي نمي‌كرد؟
هميشه در دعاي كميل با سوز دل مي‌خواند ما از شهدا جا مانديم و از خدا مي‌خواست شهادت نصيبش شود. وقتي وضعيت سوريه به اين شكل شد هر روز اخبار سوريه و يمن را رصد مي‌كرد و پيگير مسائل سوريه بود. من مطمئنم اگر در منا شهيد نمي‌شد در سوريه به شهادت مي‌رسيد، همسرم هميشه از مدافعان حرم تعريف و تمجيد مي‌كرد.
 
 بنا به گواهي شاهدان سردار فولادگر تا آخرين لحظات حادثه منا سالم بودند و به آسيب‌ديدگان كمك مي‌كردند؟
آقاي اعتصامي‌پور روحاني مبلغ بعثه گفتند كه ما با فاصله نزديكي از آقاي فولادگر بوديم كه من بيهوش شدم ولي او سرپا بود و به افراد كمك مي‌كرد، آقايان شجاعي‌فر و شهيد ركن‌آبادي هم شاهد زنده بودن همسرم بودند ولي پس از آن تا 103 روز علي‌اصغر مفقود بود تا اينكه دخترم براي شناسايي به مكه رفت و آنجا متوجه شد كه پيكر پدرش را دفن كرده‌اند. همسرم و شهيد غضنفر ركن‌آبادي سفير سابق ايران در لبنان از كساني بودند كه تا آخرين لحظات حادثه منا به حاجيان كمك مي‌كردند و همگان ديدند كه در سلامت كامل بودند. وقتي دخترم براي شناسايي پيكر پدرش به عربستان رفت عكسش را حتي بعد از حادثه ديده بود كه بدون هيچ گونه آفتاب سوختگي يا كبودي بود. گويا همسرم در بيمارستان به شهادت رسيده بود. به نظر ما آل‌سعود و وهابيت قاتل همسرم هستند.
 
خود شهيد در تماس‌هايشان از رفتار مأموران سعودي حرفي به شما زده بودند؟
 سه سال اخير شهيد فولادگر به عنوان سرپرست زباندانان عربي بود و در طول سال با بعثه همكاري مي‌كرد. بنابراين سفرهاي مكرر همسرم به مكه مكرمه براي ما عادي شده بود، در سفر آخر و چند روز قبل از فاجعه منا با من تماس گرفت و گفت كه امسال آل سعود حجاج را بسيار اذيت مي‌كند و نمي‌گذارند كه مراسم دعاي كميل را برگزار كنيم.
 
بعد از حادثه جرثقيل همسرم تماس گرفت و گفت براي ما مثل روز روشن است كه عربستان در اين اتفاق كوتاهي كرد ولي مي‌گفت شما نگران نباشيد ان شاءالله اتفاقي نمي‌افتد.
بعد از حادثه منا اصلاً باورمان نمي‌شد ايشان شهيد شده باشند چون به خيلي از راه‌هاي منا آشنايي كامل داشت. از آخرين افرادي كه همسرم را ديدند پيگيري كرديم و همه اذعان مي‌كردند سردار فولادگر را سالم ديدند.
 
عربستان سعودي و وهابيت به دنبال اختلاف‌اندازي در بين مسلمانان هستند. رژيم اسرائيل رابطه‌اش را با عربستان علني كرد كه ان‌شاءالله به لطف خداوند از روي زمين ريشه‌كن شوند، شايد اگر قاطعيت رهبر معظم انقلاب پس از اين فاجعه نبود پيكرهاي اين شهدا به كشور باز نمي‌گشت ولي براي مرهم دل‌هاي داغ ديده خانواده‌هاي شهدا منا اميدواريم اقدامات جدي‌تري براي مقابله با سعودي‌ها و پيگيري فاجعه صورت گيرد.
 
نظر مراجع رسمي در خصوص علت شهادت سردار فولادگر چيست؟
سازمان حج و زيارت اين مستندات را كاملاً رد مي‌كنند و مي‌گويند شهادتشان اتفاقي بوده است. اما چيز ديگري كه برايمان ابهام دارد اين است كه چرا مسئولان دولت يازدهم پيگيري نمي‌كنند تا ابهامات برطرف شود. بعد از حادثه منا حتي براي شناسايي مجروحان به سختي به منا رفتند.  عكسي كه دخترم از پدرش در عربستان فرستاده بود بدنشان كاملاً سالم بود و يك مقدار بيني‌اش آسيب‌ديده بود، مطمئنيم در بيمارستان به شهادت رسيده است يا اگر در حادثه منا بوده چرا بررسي‌هاي لازم در اين خصوص صورت نگرفت تا ببينند چرا هيچ اثري از كبودي و ضربه و سوختگي در بدنشان نبود.
 
به هرحال با اقتدار رهبري حكومت عربستان عقب‌نشيني كرد و پيكر شهداي مطهر را به ايران برگرداندند. نبايد دو روز پيكر حاجيان در منا رها مي‌شد و بعد از 100 روز به زادگاهشان بازمي‌گشت، مسئولان عربستان در ابتدا مي‌گفتند هيچ ايراني دفن نشده ولي بيش از 80 ايراني در عربستان دفن شدند. 103 روز طول كشيد تا بدن‌هاي شهداي منا را كه مدفون شده بودند به ايران بگردانند. مسئولان مي‌گفتند مقبره‌الشهدا براي شهداي منا درست و مسائل شرعي را رعايت كردند، غسل دادند و دفن كردند. ولي اينطور نبود سعودي‌ها، شهداي منا را در قبرهاي يك متر در دو متر سيماني گذاشته بودند. اين قبور درهاي سيماني هم داشتند كه حلقه فلزي به آن وصل بود. درهاي سيماني به راحتي برداشته مي‌شد. شهدا را در يك كاور گذاشته بودند و نهايتاً حدود 2سانتيمتر خاك روي كاورها ريخته بودند.
 
به اندازه 10 هزار قبر به اين شكل سيمان شده از قبل آماده كرده بودند و كل بيابان يا پادگان معيصم را از شهداي منا پر كرده بودند. به نظرم آل‌سعود اين حادثه را از قبل برنامه‌ريزي كرده بود. اگر اين طور نبود پس چرا بايد قبرها را از قبل آماده مي‌كردند. اما براي ياري رساندن به حاجيان حادثه‌ديده منا، هيچ تمهيدي پيش‌بيني نشده بود.
 
درخواست شما از دولتمردان و مسئولان چيست؟
اگر فيلم حادثه منا در اختيار كشورها و كميته حقيقت‌ياب قرار مي‌گرفت خيلي از حقايق مشخص مي‌شد. خيلي از كساني كه براي «دي ان اي» عزيزانشان به عربستان مي‌رفتند يك هفته بعد شناسايي مي‌شدند ولي پيكر همسرم را بعد از دو هفته پيگيري كردند، روز آخر كه دخترم براي پيداكردن پيكر پدرش در عربستان حضور داشت بين سفارت عربستان و ايران رابطه قطع شد. دخترم پشت تلفن گريه مي‌كرد و مي‌گفت نذر كنيد پيكر بابا پيدا شود وگرنه تا فردا بايد به ايران برگرديم. دخترم براي پيدا كردن پدرش خيلي گريه مي‌كرد. دل يكي از عرب‌ها به حالش سوخته و گفته بود ببينم پدرت چه شكلي بود. بعد فايلي را باز مي‌كنند و عكس همسرم را مي‌بينند. آنها حتي به مسئولان اين عكس‌ها را نشان نداده بودند. حاجيان زير آفتاب سوخته و له شده بودند اما پيكر همسرم سالم مانده بود و مطمئنيم روز حادثه برايشان اتفاقي نيفتاده است.
 
خواسته ما اين است كه مجامع بين‌المللي و سازمان حقوق بشر دنيا، حكومت عربستان را تحت فشار قرار دهند. دولت ايران هم نبايد عقب‌نشيني كند كه سعودي‌ها مدعي شوند. عربستان حقوق بشر را نقض كرد اما يك سال گذشت و اقدامي صورت نگرفت. رهبر معظم انقلاب فرمودند فاجعه منا به فراموشي سپرده نشود. پيام اخير حضرت آقا در خصوص حاجيان و شهيدان منا واقعاً التيام‌دهنده بود، ما خدا را شكر مي‌كنيم كه چنين رهبري داريم. اما متأسفانه دستگاه ديپلماسي ما در اين يكسال پررنگ عمل نكرد. سازمان حج و زيارت كاري انجام نداد. بايد براي ماندگار شدن رسوايي وهابيان و آل‌سعود خيلي بيشتر از اينها تلاش كنند. / روزنامه جوان