کد خبر 639675
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۴:۲۹

در ماجرای شهادت حجاج ایرانی در فاجعه منا، به‌رغم تقصیر و قصور حکام آ‌ل‌سعود، نوع واکنش‌ها و عمل مسئولان اجرایی و دستگاه دیپلماسی تحقیر مضاعفی را برای کشور به دنبال داشت.

به گزارش مشرق، «عباس حاجی‌نجاری» طی یادداشتی در روزنامه «جوان» نوشت:

مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه 1+5 و به‌طور مشخص نمایندگان امریکا و توافق حاصل از آن‌که «برجام» نامیده می‌شود، از جمله رویدادهای مهم تاریخ سیاسی کشور است که فضای سیاسی و اجتماعی کشور را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

هرچند مذاکرات هسته‌ای از اوایل سال‌های دهه 80 ادامه داشته است، اما سطح و نوع مذاکرات در دور اخیر با گذشته کاملاً متفاوت و از منظر ایران مبتنی بر تاکتیک‌ نرمش قهرمانانه، از یک سو  به عنوان معیاری برای شناسایی بهتر ماهیت غرب و از سوی دیگر سنجش ظرفیت و توان دستگاه دیپلماسی و تیم ایرانی در پایبندی به اصول و آرمان‌ها تبدیل شده است.

مقام  معظم رهبری در تبیین اهداف این استراتژی در 30/4/1392 می‌فرمایند: ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم، منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت، شگردهای او را باید دانست، هدف‌های اساسی و کلان را باید مدنظر داشت.

ممکن است دشمنی سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید، سازش با او این نیست که شما قبول کنید برگردید، هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا باشد که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این خسارت است.

اکنون و با گذشت بیش از سه سال از بیان آن هشدار رهبری و مسیری که مذاکرات هسته‌ای طی کرد، شاید روشن‌تر بتوان پیامدهای حرکت انقلابی را در مقایسه با تعامل و سازش به ارزیابی نشست و نسخه مناسب را برای پیشبرد مصالح اصلی نظام پی گرفت.

1- در قضیه مذاکرات هسته‌ای به‌رغم فرصت‌سازی‌های نظام در قالب تاکتیک نرمش قهرمانانه، اعتماد دستگاه اجرایی و تیم مذاکره‌کننده به طرف امریکایی و عدم دریافت ضمانت‌های لازم، سبب شده است که به‌رغم انجام تعهدات از سوی ایران، طرف مقابل نه تنها از انجام تعهدات استنکاف کند، بلکه با اعمال تحریم‌های جدید، برجام را به بستری برای دریافت امتیازات بیشتر و اعمال نفوذ در سازوکار نظام تبدیل کند و این در حالی است که در مسیر مذاکرات مقامات عالی بارها بر ضرورت دریافت تضمین قابل اعتنا از طرف امریکایی تأکید کرده بودند.

اذعان رئیس‌جمهور بر بدعهدی امریکایی‌ها در جریان سفر نیویورک و دیگر مسئولان مذاکره‌کننده نظیر آقایان ظریف، صالحی یا مسئولان اقتصادی کشور مبنی بر بی‌نتیجه بودن این روند نشانگر سوءاستفاده طرف مقابل از اعتماد طرف ایرانی است. سخنان آقای شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی آخرین شاهد بر این مدعاست. او می‌گوید: تجربه ثابت کرده که اعتماد به امریکا چه در رفع تحریم‌های اقتصادی و چه در موضوع آتش‌بس در سوریه مصداق حرکت به سوی سراب است. اگر قرار باشد برای کارهای کوچک مانند خرید هواپیمای مسافربری شاهد کارشکنی و اخلال از طرف امریکا باشیم، تصمیمات جدی‌تر برای احقاق حقوق لازم است.

2- در ماجرای شهادت حجاج ایرانی در فاجعه منا، به‌رغم تقصیر و قصور حکام آ‌ل‌سعود، نوع واکنش‌ها و عمل مسئولان اجرایی و دستگاه دیپلماسی تحقیر مضاعفی را برای کشور به دنبال داشت. واسطه‌جویی برای ارتباط با حکام آل‌سعود و حتی زانو‌زدن در برابر یکی از حکام خلیج فارس منجر به کسب ویزا برای وزرای ایرانی که قصد پیگیری سرنوشت شهدای مظلوم آن فاجعه را داشتند، نشد و اگر نبود برخورد مقتدرانه رهبر معظم انقلاب که تمکین و تسلیم سعودی‌ها را به دنبال داشت، شاید هیچ جنازه‌ای به داخل ایران بازنمی‌گشت، اما نکته مهم این بود که تلاش نشد تجربه این برخورد به تغییر رویه در دستگاه اجرایی و دیپلماسی تبدیل شود و مسائل کماکان باقی ماند.

3- استمرار تحرکات انفعالی و با امید کسب آورده‌ای برای تعاملات سیاسی داخلی، ماجرا را به امضای ‌ FATF کشاند و این در حالی است که اندک تأملی در محتوای این نقشه راه حقارت‌آمیز می‌توانست از امضای آن جلوگیری کند. ابعاد این اقدام آنچنان خسارت‌بار است که برخی از کارشناسان اروپایی هم از امضای ایران تعجب کرده بودند.

4- مشی‌ مداراجویانه مهم‌ترین عرصه را برای نفوذ دشمن فراهم می‌کند، به گونه‌ای که وزیر اطلاعات دولت یازدهم نیز از آن به عنوان یکی از تهدیدات اساسی نام می‌برد و این در حالی است که رفت و آمدهای برخی از چهره‌های مشکوک در قالب سفرهای دانشگاهی و نوع ارتباط با افراد خاص‌ تردیدی برای تحقق عینی نفوذ باقی نمی‌گذارد.

5- آخرین نمونه سوءاستفاده از این انفعال دستگاه دیپلماسی را در سفر اخیر وزیر اقتصاد و معاون صدراعظم آلمان به ایران می‌توان دید که در آستانه سفر از مشروط کردن تعاملات اقتصادی به شناسایی رژیم صهیونیستی توسط ایران یا موضوعات حقوق بشر سخن می‌گوید. این در حالی است که به اذعان نامبرده و دیگر مسئولان آلمانی، آلمان‌ها بیش از ایران به تعاملات اقتصادی و دستیابی به بازار ایران نیازمند هستند.

6- اندک تغییر لحن رئیس‌جمهور و وزیر خارجه در جریان سفر نیویورک و گلایه از بدعهدی امریکایی‌ها در کوتاه‌ترین زمان آثار خود را نشان داد و سبب شد که آنها در تعامل قطره‌چکانی و آن هم با ابراز نگرانی از شکست احتمالی دولت در انتخابات آینده، گشایشی در فروش هواپیماها یا تعاملات بانکی ایجاد کنند و این در حالی است که برخی از این پادوهای داخلی استکبار همین اندک برخورد مقتدرانه از سوی دولتی‌ها را برنتابیدند و گفتند که آقای روحانی نباید بپذیرد که امریکا در اجرای برجام بدعهدی‌ و نقض عهد کرده، چون در آن صورت حرف منتقدان تأیید می‌شود؟!

محصول این روند درونی‌سازی چالش‌هاست، چراکه استمرار مشی سازشکارانه باعث می‌شود که علاوه بر سوءاستفاده دشمنان و فرصت‌یابی آنها برای نفوذ که محصولی جز تشدید اختلافات داخلی ندارد، به جای بهره‌گیری از ظرفیت‌های ملی برای وادارسازی دشمنان به تمکین در برابر نظام و احقاق حقوق ملی، دعواها به داخل کشانده شده و پرخاشگری‌ها، به جای دشمنان نظام، نیروهای انقلاب را هدف قرار بگیرد و سوگمندانه باید تأکید کرد که برآیند مواضع آقای روحانی در سفر به استان قزوین محصولی جز این نداشت!