روز عاشورا در حالی که شالی بر کمر بسته و ابروان سپیدش را با پیشانی بند بسته بود وارد میدان شد. او پس از قُرّه بن اب قره الغفاری به میدان شتافت و پس از کشتن چهارده یا هجده تن به شهادت رسید.

حسینیه مشرق-انس بن الحرث (حارث) بن نبیه بن کاهل بن عمرو بن معصب (صعب) بن اسد خُزَیمَهْ (حزیمه) اسدی کاهلی (کاهل تیره ای از بنی اسد است) که با عناوین انس بن ابی سحیم (سُلیم)‌مالک بن مالک بن انس و انس بن کاهل اسدی از وی یاد شده است.

زمان پیوستن به اباعبدالله
برخی زمان پیوستن او را در قصر بنی مقاتل و بسیاری در کربلا، حدود روز ششم دانسته اند.

نحوه شهادت
روز عاشورا در حالی که شالی بر کمر بسته و ابروان سپیدش را با پیشانی بند بسته بود وارد میدان شد. او پس از قُرّه بن اب قره الغفاری به میدان شتافت و پس از کشتن چهارده یا هجده تن به شهادت رسید. سن: به دلیل شرکت در غزوات بدر و حنین باید حدود 78-80 سال سنّ وی باشد.
 
ویژگی ها و فضایل
خود و پدرش از اصحاب پیامبر بودند او راوی روایات پیامبر(ص) بوده است. پدرش حارث از اصحاب صُفّه بوده است. انس در غزوات بدر و حنین و درعصر امیر مومنان و امام حسن (ع) یاور آنان بود. انس عابد و زاهد بود بصیر در دین و قرآن شناس، حافظ و قاری و شجاع و جنگاور و پاکباز بود.

نام در زیارتنامه ها و منابع
در زیارت رجبیّه و ناحیه مقدسه از وی یاد شده است: السلام علی انس بن الکاهل الاسدی.  
در کتب معتبر مانند: الفتوح ج 5 ص 196 مقتل الحسین مقرّم ج 2 ص 253 اُسدالغابه ج 1 ص 122 تاریخ الکبیر، بخاری ج 2 ص 30 رجال طوسی ص 3و 71 مثیر الاحزان: ص 63 ابصار العین ص 55و 56. اقبال الاعمال ص 714 لهوف ص 77 منتهی الآمال ج 1 ص 362 انصارالحسین : ص 75 و ... از وی باد شده است.

رجز
رجزمشهور وی چنین است
قدْ علمت کاهلُها و دُودان               و الخندفیّونَ و قیس عیلانِ
باَنّ قومی اَفه للاْقران                   یا قوم کونو کاسود الجان
واستقبلو القَومَ بضُرّ الان               اَلُ علیٍُ شیعه الرَّحمن
                   و آل  حربٍ شیعه الشیطانِ

اطلاعات دیگر
1- این روایت را از زبان رسول خدا نقل کرده است که فرمود: اَنَّ هذا یقتلُ بارضِ العراق فَمَنْ ادرکهُ فلینصره
2- برخی پیوستن وی را به امام حسین(ع) در مکّه دانسته اند (‌حیاه الام الحسین ج 3 ص 234 )
3- انس در کربلا مأموریت  یافته تا پیام اما حسین(ع) را به عمر سعد برساند. او بر عمر سعد سلام نکرد. عمر سعد پرسید چرا سلام نکردی ؟ آیا ما راکافر و منکر خدا پنداشته ای گفت: چگونه منکر خدا و پیامبر نیستی که برای ریختن خون فرزند پیامبر کمر بسته ای ؟ عمر سعد سر به زیر انداخته و سپس گفت: به خدا سوگند، می‌دانم که قاتل حسین و یارانش در دوزخ است؛‌ ولی فرمان عبیدالله باید اطاعت شود.