صندوق قرض‌الحسنه‌ باقیات و صالحات با جمع آوری ماهیانه هزار تومان گره از مشکلات نیازمندان باز می‌کند. یکی از مزایای این صندوق خواندن لیله‌الدفن برای اعضای متوفی صندوق است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق،‌ سراسر شهر تهران مملو از مساجدی‌ است که در چند نوبت در روز درب آن‌ها به روی نمازگزاران باز می‌شود اما برخی از مساجد، کانون فعالیت‌های اجتماعی محلات است و جایگاه واقعی خود را پیدا کرده‌اند و شب و روز در آن مردان و زنانی مومن به فعالیت‌های خیراندیشانه مشغول هستند.
 
«اکرم نعمتی» از جمله بانوان جهادگری است که با ابتکاری نمازگزاران را با خود همراه کرده است. در اکثر مساجد صندوق‌هایی برای کمک به نیازمندان تعبیه شده است اما به اعتقاد خانم نعمتی صندوق باید علاوه بر باز گردن گره زندگی مردم بتواند برای باقیات و صالحات آن‌ها اندوخته‌ای پس‌انداز کند.

افراد با پرداخت ماهیانه هزار تومان می‌توانند عضو این صندوق شوند. افراد عضو می‌بایست به سن بلوغ رسیده باشند یا حداقل بتوانند تکالیف شرعی خود را انجام دهند، چرا که اگر یکی از اعضای این صندوق به رحمت خدا برود باقی اعضا موظفند برای او دو روز و دو شب نماز واجب قضا و دو نماز آیات بخوانند. همچنین اقامه نماز لیلة الدفن برای افرادی که از فوت اعضا در وقت معین خبردار می‌شوند از دیگر قوانین عضویت در این صندوق است.

دفاع برای این بانوی مجاهد پیش از انقلاب آغاز شده و تا امروز هم ادامه دارد. دفاعی که از باور به راه امام ریشه گرفته و به آرمان انقلاب این مرد بزرگ که کمک به قشر ضعیف و امداد به مستضعفان، گره خورده است.

این بانو اگر چه در خط مقدم جبهه حضور نداشته ولی هیچ‌گاه و در هیچ برهه‌ای از خط مقدم مددرسانی به رزمندگان، خانواده‌های شهدا، جانبازان و امروز از کمک به ایتام و بی‌سرپرستان عقب ننشسته است. برای آشنایی بیشتر با این بانوی جهادگر و موسس صندوق باقیات و صالحات در مسجد حجت(ع) ادامه مطلب را مطالعه کنید.

«در محله جیحون بزرگ شدم و به مسجد جوادالائمه، 13 متری حاجیان برای فعالیت‌های انقلابی و کسب علم و تفسیر قرآن رفت‌وآمد می‌کردم. پیش از انقلاب در بحبوحه گیر و دارهای ساواک یک روز به اعضای کلاس قرآن خبر دادند که استادمان دستگیر شده و هفته آینده کلاس برگزار نخواهد شد؛ از آنجایی که تا آن‌زمان خیلی خودم را درگیر حواشی انقلاب نمی‌کردم و از امام خمینی(ره) هیچ شناختی نداشتم، دستگیری یک بانو خیلی برایم غیر ملموس بود و هیچ‌گاه حتی به ذهنم خطور نمی‌کرد یک خانم برای دفاع از ایشان و راه‌شان ممکن است راهی زندان شود.

 موسس صندوق باقیات و صالحات از بهشت می‌گوید

شاید در درجه اول به این فکر می‌کردم که خانم خوبی نباشد ولی بعد از تعطیل شدن کلاس‌ها و غیبت طولانی مدت ایشان، با کنکاش در چرایی و چگونگی اتفاقی که برایش افتاده کم‌کم راهم را پیدا کردم. 30 ساله بودم که طلبه شدم و کم کم اعلامیه‌های امام به دستم می‌رسید. آن زمان بود که متوجه شدم که چقدر از راه عقب مانده‌ام، خواهرهایی هستند که برای راه و آرمان امام از جان و خانواده خودشان هم هزینه می‌کنند؛ این زمان بود که تازه از خواب غفلت بیدار شدم و در مسجد حجت با فردی به نام «آقای موسوی» از اعضای هیات امنای مسجد آشنا شدم. ایشان نیز با مرام و تقیدی که داشت مرا در راهی که انتخاب کرده‌ بودم استوارتر کرد.

** مدیریت کاروان زیارت امام خمینی(ره)

وقتی راهم را به خوبی پیدا کرده بودم از آقای موسوی خواستم تا اجازه فعالیت‌های انقلابی در مسجد به من بدهند. ایشان در ابتدا به خاطر شرایط خانوادگی‌ام و فرزندان کوچکی که داشتم قبول نمی‌کردند ولی با پیگیری و ممارست‌هایی که در هدفم دیدند؛ بالاخره قبول کردند در فعالیت‌های انقلابی نقش کوچکی به عهده بگیرم. آن زمان مساجد بهترین پایگاه برای اشاعه فرهنگ انقلابی و نشر عقاید بود لذا اولین خدمتی که برای شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی در این پایگاه محلی انجام دادم، ساماندهی نیروهای مردمی برای آماده سازی حضور امام خمینی(ره) در سطح محله‌مان بود. از سویی دیگر باید حواسمان را نسبت به فرقه‌ها و تجمع‌های معاند جمع می‌کردیم تا خرابکاری و عملیات خرابکارانه انجام ندهند.

شبی که قرار بود امام وارد ایران شود، اکثریت مردم در پی کنترل عبور و مرور بسیج شدند تا مشکلی برای حضور رهبر کبیر انقلاب در کشور ایجاد نشود؛ 8 صبح وقتی از التهاب در محله‌مان کمتر شد با خانواده به فرودگاه آزادی رفتیم و از آنجا ایشان را با شور و شوق وصف نشدنی تا بهشت زهرا(س) مشایعت کردیم.

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشورمان و بعد از اینکه گروه‌های مردمی برای دیدار با رهبر کبیر انقلاب به جماران می‌رفتند، از آقای موسوی اجازه گرفتم تا کاروان بانوان مسجد برای حضور به خدمت امام خمینی(ره) را مدیریت کنم؛ ایشان هم بدون کوچکترین ممانعتی 4 ماشین گرفتند و توانستم خانم‌های محل را از مسجد حجت به جماران ببرم.

در اولین دیدار بین مردم و رهبری چنان صمیمیتی موج می‌زد که گویی سالهاست ایشان را به عنوان رهبر خود انتخاب کرده‌اند.

دیدار از رهبر کبیر انقلاب به قدری بازتاب خوب و مثبتی در میان بانوان و اعضا محل پیدا کرده بود که روز بعد نیز از جانب آقای موسوی پیشنهاد شد کاروانی دیگر به سمت جماران اعزام شود. این بار با 5 ماشین به سمت محل اقامت امام خمینی(ره) از مسجد حجت کاروان اعزام شدیم.

** ملاقاتی از جنس بی‌قراری

بعد از چندی که از اعزام کاروان به جماران از سوی مسجد حجت گذشت یکی از دوستان پیشنهاد دیدار خصوصی با آقا دادند و من که همیشه دنبال چنین موقعیتی بودم سریعا قبول کردم، زمان حرکت اول صبح، ساعت 5 اعلام شد، همسر و فرزندانم خواب بودند به خاطر همین نامه نوشتم که من چند ساعتی از خانه خارج می‌شوم و پیش از اینکه بیدار شوید برمی‌گردم. با یک دل پر امید همراه با دوستم راهی بیت امام در جماران شدیم، پیش از ورود ساعت 6 صبح، تمام مدارک و اشیاء اضافی را از ما گرفتند و سپس به اتاق شخصی امام(ره) فرستادند. وقتی به محضر ایشان رسیدیم، در حال عقد کردن تعدادی از جوانان بودند، از آنجایی که پیش از تشرف به محضر رهبر کبیر انقلاب به دوستان و آشنایان اعلام کرده بودم که به صورت اختصاصی این مرد بزرگ را خواهم دید، بسیاری از آنها سفارش کرده بودند که پیامشان را به آقا برسانم در همین احوالات و افکار بودم که باید پیام دوستانم را به ایشان برسانم که پس از آقایی نوبت تشرف من خدمت امام(ره) شد، وقتی به سمت اتاق آقا حرکت کردم شوق و هیجانی تمام وجودم را گرفته بود که تمام حرف‌ها و کلام دوستانم و خودم تنها در یک کلمه «س س سللللام» خلاصه شد و سریع دست‌شان را از روی پارچه‌ای که روی دستشان بود بوسیدم و از در خارج شدم. وقتی از در خارج شدم تازه تمام حواسم جمع شد که من باید پیام خیلی از دوستانم را به آقا می‌رساندم؛ ظهر همان روز به مسجد برگشتم و تمامی دوستانی که برای آقا پیام فرستاده بودند دورم حلقه زدند و مرا غرق بوسه کردند.

** از خادمی مسجد تا «انصارالمجاهد» شدن

جنگ تحمیلی آغاز شد؛ در این زمان خیلی از رزمنده‌ها به صورت بسیجی و داوطلبانه به جبهه‌ها اعزام شدند در این شرایط بود که مسئولیت بانوان پشت جبهه‌ها هر روز سخت‌تر می‌شد، من همراه با خانم‌هایی، داوطلبانه برای تهیه آذوقه و رفاه و آسایش بیشتر رزمندگان تلاش می‌کردیم تا این عزیزان بتوانند با خاطری آسوده برای کشورشان قدم بردارند ولی هر زمان خبر از شهادت و یا جانبازی یکی از اهل محل می‌آمد تمامی ما انگار فرزندان خودمان را از دست داده‌ایم؛ ولی روحیه خود را از دست نمی‌دادیم و با انگیزه بیشتری برای خدمت‌رسانی تلاش می‌کردیم.

به «انصارالمجاهد» در مسجد حجت دعوت شدم. از وظایف انصارالمجاهد می‌توان به رفع نیازهای اولیه، تهیه آذوقه، نفت، دارو و امدادرسانی به خانواده شهدا و جانبازان برشمرد. به همین خاطر خانواده‌های رزمنده مرا شناخته بودند و خوشحال بودم که می‌توانم کمترین کمکی به این عزیزان در جهت رفاه حال زندگی‌شان داشته باشم.

** حکایت جا ماندن انگشت رزمندگان در لباس رزم

البته علاوه بر اینکه در خدمت خانواده‌های عزیز جانبازان بودم، برای رزمندگان لباس می‌دوختیم و آذوقه‌هایی که مردم برای مدافعان کشورشان جمع کرده‌اند را بسته بندی می‌کردیم و همراه لباس‌ها به جبهه‌ها می‌فرستادیم. همیشه شب‌های جمعه هم چند دیگ آش رشته درست می‌کردم و برای کمک به رزمندگان آن را می‌فروختم و مقدار پولی که جمع می‌شد به آقای موسوی می‌دادم تا وسایل مورد نیاز رزمندگان را تهیه کنند.

گاهی می‌شد از لباس رزمندگان شیمیایی که برای شستشو می‌آوردند دست و یا انگشت بچه‌ها در آنها جا مانده بود. وقتی چنین صحنه‌ای برای خانم‌ها اتفاق می‌افتاد؛ روضه‌خوانی به یاد شهدای کربلا و فرزندانمان که در حال جنگ با بعثی‌ها بودند، راه می‌انداختیم چرا که هر کسی فکر می‌کرد دست عزیز خودش در این لباس است و چقدر باید جوانان این کشور شهید شوند تا به سامان برسیم.

** ازدواجی از جنس آسمان

یکی دیگر از خاطرات کمک‌های پشت به جبهه، ازدواج یک جانباز با یکی از دخترهای اهل محل است. خانواده این جانباز از ازدواج پسرشان ناامید شده بودند و تصور می‌کردند هیچ دختری راضی به ازدواج با جانباز قطع پا نمی‌شود. اما یکی از دختران محل که از خانواده‌ای اصیل و با ایمانی بود، پس از صحبت‌های اولیه راضی به ازدواج با این جانباز شد. حاصل این ازدواج دو فرزند پسر بود.

** صندوق قرض‌الحسنه‌ای برای باقیات و صالحات

بیماری‌ها و یا مشکلاتی که فرزندان جانبازان و رزمندگان در طول نبود پدرانشان داشتند با پول‌هایی که توسط مردم برای خدمت‌رسانی به آنها جمع شده بود مداوا و حل می‌شد.

بعد از جنگ، سازندگی در محل آغاز شد و برای نیازمندان و خانواده‌هایی که تمام دارایی خود را در راه دفاع از آبروی کشورشان سرمایه کرده بودند وقت گذاشتیم. همواره با پیگیری از پیش و اطمینان از خانواده‌های نیازمند بودجه‌ و اقلامی از جمله فرش، رختخواب، خوراک و پوشاک را در اختیار خانواده‌های مددجو قرار می‌دادیم اما از سال 80 که با آقای رحیمی که از اعضای هیات امنای مسجد حجت و جانبازان جنگ تحمیلی نیز هستند آشنا شدم. با حضور ایشان کارهای خیر رنگ و بویی دوچندان گرفت و صندوق قرض‌الحسنه‌ برای باقیات صالحات ایجاد شد که تنها ماهی هزار تومان از مردم دریافت، می‌شود. این مبلغ فقط برای نیازمندان هزینه می‌شود. یکی از مزایای این صندوق خواندن نماز لیله‌الدفن برای اعضای صندوق است یعنی اگر یکی از اعضای این صندوق فوت کنند مابقی باید برای او نماز لیله‌الدفن بخوانند و تا دو روز نماز قضایش را به جا بیاورند.

** دفترچه‌هایی که سنت پیامبر را اجرا می‌کند

علاوه بر صندوق قرض‌الحسنه برای نوعروسان نیازمند جهیزیه تهیه می‌کنیم و برای وصلت آسان دخترها و پسرها دفترچه‌هایی داریم که این عزیزان را به یکدیگر معرفی می‌کنیم.

رسالت مددجویی از خانواده‌های بی‌سرپرست و ایتام که از زمان انقلاب آغاز شد هنوز هم با اداره صندوق خیریه که توسط اقای رحیمی و بنده اداره می‌شود ادامه دارد و امروز توانستیم 30 خانواده را تحت پوشش خود قرار دهیم و هر ساله از نظر مادی این خانواده‎‌ها را کاملا تامین می‌کنیم به طوری که سال 93 با هزینه صندوق و خیرین موفق شدیم این عزیزان را که بسیاری از آنها تا به حال به زیارت امام رضا(ع) نرفته بودند به پابوس این امام رئوف ببریم.
منبع: دفاع پرس