" آیت‌الله هاشمی می‌گفتند: دو سال با هم در زندان در یک سلول بودیم و شبانه‌‌روزشان را درک کردم، نه اینکه بخواهم مبالغه کنم، اما معتقدم ایشان از نظر علمی و عرفانی نسبت به ما در رده خیلی بالایی بود."

به گزارش مشرق، نام حجت‌الاسلام سیدمصطفی میرلوحی با نام مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی و دانشگاه امام صادق(ع) گره خورده است. وی که دانش‌‌آموخته دانشگاه امام صادق(ع) است به عنوان داماد و امین آیت‌الله مهدوی‌کنی برخی از مواضع و دیدگاه‌های سیاسی معظم‌له را در دوران حیات‌شان اعلام می‌کردند.

نقش پررنگ حجت‌الاسلام میرلوحی در مسائل شخصی، سیاسی و علمی آیت‌الله مهدوی‌کنی در کنار مسائل دانشگاه امام صادق(ع) بر‌ کسی پوشیده نیست.

وی معتقد است عالم ربانی بودن آیت‌الله مهدوی‌کنی از او شخصیتی ساخته بود که سخنش به دلیل همراهی با عمل به دل‌ها می‌نشست. فردی که به حق لنگرگاه انقلاب بود و به قول رهبری وزن وزین خود را برای دفاع از انقلاب، نظام و ولایت در فتنه‌ها در طبق اخلاص قرار داد.

حجت‌الاسلام میرلوحی شخصیت  آیت‌الله مهدوی‌کنی را خار چشم دشمنان و مایه قوت دوستان می‌داند که بعد از گذشت 2 سال ار ارتحالش هنوز خلاء وجودی او در عرصه‌‌های مختلف احساس می‌شود.

تسنیم همزمان با ایام دومین سالگرد رحلت آیت‌الله مهدوی‌کنی در مصاحبه‌ای با حجت‌الاسلام میرلوحی به بررسی ابعاد و جنبه‌های ناگفته زندگی این یار دیرین انقلاب پرداخته است.

از نظر حضرتعالی که سالها با آیت‌الله مهدوی‌کنی محشور و مانوس بوده‌اید، ویژگی‌های بارز شخصیت ایشان به عنوان پدر خانواده، استاد دانشگاه و سیاستمدار انقلابی چیست؟

حجت‌الاسلام میرلوحی: چند شاخص در شخصیت آیت‌الله مهدوی‌کنی وجود داشت که حتی مخالفان و منتقدان هم به آن اعتراف دارند. موافق و مخالف؛ آیت‌الله مهدوی‌کنی را فردی اهل اعتدال و التزام، یک روحانی سنگین، صبور در قضایای انقلاب، لنگرگاه انقلاب و در عین حال صریح، غیور، مدافع و امین امام و امت و منصف در برخورد حتی با دشمن و مخالف می‌دانند. آیت‌الله مهدوی‌کنی اگر از نظر سیاسی با کسی مخالف بود، منصفانه به خوبی‌ها و نکات قوت آن هم اقرار می‌کرد.

از بسیاری از عملا و مراجع شنیدیم که "ایشان را مظهر احتیاط و تقوا می‌دانستند"؛ یکی از علما به من می‌گفت "اگر کسی از ما می‌پرسید که در تهران یک عالم ربانی و آخوند اصیل، سنتی و جدی به ما معرفی کنید، می‌گفتیم آیت‌الله مهدوی‌کنی"؛ چند روز پیش برای مستندی که قرار است درباره ایشان در تلویزیون پخش شود، خدمت آقای هاشمی‌رفسنجانی رفتیم.

*هاشمی‌رفسنجانی آیت‌الله مهدوی‌کنی را از همه شاگردان امام بالاتر می‌داند

همه از اختلاف سلیقه آقای هاشمی‌رفسنجانی با آقای مهدوی‌کنی علیرغم سوابق طولانی مبارزاتی طی 20 و 30 سال اخیر اطلاع دارند. آقای هاشمی‌رفسنجانی تعابیری را درباره ایشان به کار بردند که قابل تامل بود. می‌گفتند "دو سال با هم در زندان در یک سلول بودیم و شبانه‌‌روزشان را درک کردم، نه اینکه بخواهم مبالغه کنم، اما معتقدم ایشان از نظر علمی و عرفانی نسبت به ما در رده خیلی بالایی بود، آنچه را که می‌گفت عمل می‌کرد و براساس وظیفه شرعی که تشخیص داده بود، رفتار می‌کرد."

این گواهی کسی است که همه می‌دانند منش سیاسی‌‌اش با آیت‌الله مهدوی‌کنی متفاوت بود. 

یکی از مبارزان می‌گفتند در دهه 40 که امام‌خمینی نجف بود در نامه‌ای به ایشان گفتیم به عنوان مقلد به شما دسترسی نداریم، برای ابهامات و کارها چه کنیم که امام(ره) در پاسخ شان فرموده بودند مراجعه کنید به آقای‌ کنی، ایشان قرابت فتوا با من دارند، یعنی امام(ره) جهات علمی و فقاهتی‌ آیت‌الله مهدوی‌کنی را این‌ قدر قبول داشتند."

عمل به وظیفه شرعی از شاخص‌های مهم رفتاری آیت‌الله مهدوی‌کنی بود که در شخصیت ایشان در مقام علمی و کرسی درس و استادی، در کسوت رئیس دانشگاه امام صادق (ع) به عنوان یک پدر در خانواده و چه به عنوان یک سیاست‌مدار انقلابی و مرید امام راحل در سال‌های مبارزه و زندان در عرصه‌های مختلف جلوه‌گری داشت. همواره به دنبال عمل به وظیفه شرعی خود بود. همه می‌دانند هرگز دنبال قدرت نبودند، همه افراد حتی مخالفان‌شان هم یقین داشتند از طرف ایشان نسبت به مخالف بی‌انصافی صورت نخواهد گرفت.

 یکی از ویژگی‌های شخصیتی آیت‌الله مهدوی‌کنی که خیلی در مورد آن صحبت می‌شود، شاخصه انقلابی‌گری ایشان است، معظم‌له چگونه انقلابی‌گری را با عقلانیت و آرمان‌گرایی توامان پیش می‌بردند؟

مسئله انقلاب برای مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی اصل بود، مقید بودند که همه حرکات و سکنات‌شان در تأیید انقلاب باشد. در دانشگاه، جامعه روحانیت، حوزه علمیه مروی و در هر عرصه و صحنه‌ای انقلاب برای ایشان مهم بود و در سال‌های آخر عمرشان دعا می‌کردند با محبت امام‌خمینی(ره) از دنیا روند.

یک انقلابی به تمام معنا بودند، از سال 40 که مسجد جلیلی به عنوان پایگاه مهم انقلاب مطرح شد، همه اصناف انقلابی از راست و چپ در فعالیت‌های مسجد به عنوان پایگاه انقلاب شرکت می‌کردند و بعد از انقلاب حتی تا آخرین لحظه پای انقلاب، نظام و ولایت ایستاد.

شب قبل از روزی که به کما رفتند، گفتند "فردا باید مرقد امام برویم" که گفتیم شما حال‌تان خوب نیست و دکتر هم نظرشان این است که نروید، اما گفتند نه باید به مرقد امام(ره) بروم، هم برای تجدید بیعت با امام(ره) و هم برای تقویت ولایت و بیعت مجدد با مقام معظم رهبری، دوست و دشمن باید ببیند ما پای امام و انقلاب ایستاده‌ایم."

آیت‌الله مهدوی‌کنی انقلابی "مقید" و "ملتزمی" بود؛ معتقد بودند در مسائل انقلاب، اداره کشور و سیاست، اصل دیانت، مسلمان بودن و ایمان است و بعد از آن انقلابی‌گری است. انقلابی‌گری که برای بعضی افراد به معنای بی‌توجهی به حدود و صغور شرعی، عدم دقت در مسائل مالی یا کم توجهی در حفظ آبروی اشخاص است را قبول نداشتند. در انتخابات می‌دیدیم برخی برای اینکه رقیب را از میدان خارج کنند به هر وسیله‌ و خلاف شرع متوسل می‌شوند تا آبروی رقیب را ببرند و به او ضربه مالی می‌زدند که این رویکرد را نادرست می‌دانستند.

 یکی از ویژگی‌های ایشان همراهی و تلاش برای پیشبرد منویات ولی‌فقیه بود. این ویژگی باعث شد ایشان به یکی از یاران با وفای امام‌خمینی(ره) و مقام معظم رهبری تبدیل شوند؟ چه روحیه و دغدغه‌ای باعث این ویژگی اخلاقی شده بود؟

 حفظ ولایت چه در زمان امام راحل و چه در زمان مقام معظم رهبری برای آیت‌الله مهدوی‌کنی اصل بود. وقتی اصرار 50 نفر از اعضای مجلس خبرگان برای حضور ایشان در انتخابات مجلس خبرگان مطرح شد و اینکه در این مجلس جایگاه ریاست را قبول کنند، اولین مسئله‌ای را که عنوان کردند این بود که "وظیفه ما در خبرگان صیانت از جایگاه ولایت است."

*به صحنه آمدن آیت‌الله مهدوی‌کنی در سال 76 و فتنه‌های 78 و 88 در دفاع از ولایت بود

حفظ ابهت، حرمت، عظمت و مکانت جایگاه ولایت برای ایشان اصل مهمی بود؛ با اینکه یکی از وظایف مجلس خبرگان نظارت بر رهبری و رسیدگی به کار‌هاست، اما در عین حال می‌فرمودند "وظیفه مهم خبرگان این است که در مواقعی که دشمن نسبت به جایگاه ولایت نظر سوء کرد، اعضای خبرگان سینه سپر کنند و از اصل ولایت دفاع کنند."

مقام معظم رهبری نیز فرمودند که بحث در مجلس خبرگان بحث شخص نیست، زمانی فرمودند "بحث آیت‌الله علی خامنه‌ای نیست، بحث جایگاه رهبری و ولایت است" و به قول آیت‌الله مهدوی‌کنی اینجا(مجلس خبرگان رهبری) جایگاه نیابت از امام زمان«عج» است؛ ما اگر از امام یا مقام معظم رهبری حمایت و دفاع می‌کنیم به جهت این است که آنها را نایب امام زمان«عج» می‌دانیم. وظیفه شرعی خود می‌دانیم که از این جایگاه حمایت کنیم. یکی از نقاط برجسته زندگی‌شان در دفاع از ولایت  به صحنه آمدن‌شان در سال 76، فتنه 78 و فتنه 88 بود.

20 سال پیش به محض اینکه دیدند جایگاه مقام ولایت مورد حمله و تعرض بعضی از روزنامه‌ها، شب‌پاره‌ها و شب‌نامه‌ها واقع شده، به میدان آمدند و در آن ایام که همزمان با شب قدر بود، سخنرانی تاریخی در دانشگاه امام صادق (ع) کردند. فرمودند "مگر ما کوتاه می‌آییم، تا پای جان و با همه وجودمان پای دفاع از ولایت ایستاد‌ه‌ایم و مسئله اصل انقلاب و ولایت است که مردم به خاطر آن شهید دادند.

در آن ایام بعضی از این آقایان که خدا هدایت‌شان کند به آیت‌الله مهدوی‌کنی حمله کردند که شما چه کاره هستید که اجازه نمی‌دهید؟ مگر چه سمتی دارید؟ گفتند در این کشور یک نفر هستم، به عنوان یک مبارز و روحانی وظیفه خودم می‌دانم از این جایگاه دفاع کنم و ما باید خودمان را فدایی آن جایگاه مقام ولایت بدانیم.

در قضیه 78 و 88 هم همین‌طور، می‌فرمودند "خدا کسانی  را که نسبت به این جایگاه خیانت و تعرض کنند را نمی‌بخشد، باید توبه کنند." در سال 88 بعضی از دوستان نزد ایشان می‌آمدند که مثلاً بیایید کاری کنید این اختلاف و فتنه برطرف شود، می‌فرمودند "شرط اول این است که اینها از کاری که کردند و خیانتی که نسبت به جایگاه رفیع رهبری و ولایت صورت دادند، توبه کنند. مسئله، مسئله آب ریختن به آسیاب دشمن است."

دیدیم آمریکا، اسرائیل، انگلیس، وهابیت، بهائیت، منافقان، گروه‌های منحرف و تمام دشمنان و کینه توزانی که در 40 سال گذشته از انقلاب سیلی خورده بودند، آمدند و وارد این فتنه شدند. بعضی‌ها نفهمیدند اینها دارند نسبت به جایگاه اصل انقلاب، اصل نظام و اصل ولایت خیانت می‌کنند ولی این بزرگوار به تعبیر مقام معظم رهبری همه وزن وزین خود را برای دفاع از انقلاب و ولایت در طبق اخلاص گذاشتند.

*جای خالی آیت‌الله مهدوی‌کنی در همه عرصه‌‌ها احساس می‌شود

حضور آیت‌الله مهدوی‌کنی برای دوستان مایه قوت و برای دشمنان خار چشم بود، پس از رحلت ایشان خدمت علما و بزرگان که می‌رسیم همه می‌گویند جای خالی ایشان در مجلس خبرگان رهبری، جامعه روحانیت مبارز، حوزه علمیه مروی، دانشگاه امام صادق(ع) و چه در جاهای دیگری که آیت‌الله مهدوی‌کنی حضور داشتند هنوز پر نشده است.

این مسئله از مصادیق آن روایتی است که وقتی مومن فقیه و عالم از دنیا می‌رود یک رخنه‌ای ایجاد می‌شود که به این زودی‌ها پر شدنی نیست. در دیدار با بزرگان، علمای تهران و قم همه به این مسئله معترف هستند که جای ایشان بعد از دو سال هنوز خالی است. مومنِ عالمِ فقیه کسی است که به این زودی‌ها جایش پر نشود، آن خلع جایگاهی آیت‌الله مهدوی‌کنی هنوز احساس می‌شود.

 یکی اقدامات ماندگار آیت‌الله مهدوی‌کنی تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) بود، درباره تأسیس این دانشگاه بفرمایید و اینکه چگونه دانشگاه امام صادق(ع) تحت مدیریت ایشان به مرکزی برای تربیت مدیران تبدیل شد. آیت‌الله مهدوی چقدر و چگونه برای دانشگاه وقت می‌گذاشتند.

شکی نیست که یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در همه زمینه‌ها به خصوص در زمینه فرهنگ و آموزش عالی تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) است، این دانشگاه با غربت و مظلومیت تأسیس شد. از ابتدا فکر و ایده مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی و اصحاب و دوستان‌شان در تاسیس دانشگاه مورد کم لطفی برخی افراد واقع شد.

 نگاه نکنید الان بعد از 38 سال گفتمان غالب کشور و نظام اسلامی با حمایت قاطع مقام معظم رهبری اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی، مدیریت اسلامی و فرهنگ اسلامی است و ما خیلی به راحتی و با سربلندی در دانشگاه‌ها و عرصه‌های علمی از این اصطلاحات و گفتمان علوم اسلامی، تولید علم اسلامی، دانشگاه اسلامی و اقتصاد مقاومتی و غیره دفاع می‌کنیم.

زمانی آیت‌الله مهدوی‌کنی اقدام به تأسیس دانشگاه کردند که به گفته خودشان حتی در ستاد انقلاب فرهنگی بعضی اعضا که بعضاً با نظام مشکل پیدا کردند این فکر و ایده را مسخره می‌کردند؛ اینکه دانشگاه اسلامی چیست؟ می‌خواهید در دانشگاه امام صادق چه کاری انجام دهید؟ علم اسلامی چیست؟

*آیت‌الله مهدوی‌کنی اجازه نمی‌داد دانشگاه امام صادق(ع) را تبلیغ کنیم

با مقاومتی که آیت‌الله مهدوی‌کنی در این سی و چند سال داشتند، کار بحمدالله خوب پیش رفت. یکی از خوبی‌ها یا سختی کار کردن با آیت‌الله‌ مهدوی‌کنی این بود که اجازه تبلیغ دانشگاه را نمی‌دادند. از ایشان می‌خواستیم اجازه بدهند اهداف و آرمان‌های دانشگاه را با کار تبلیغی در رسانه‌ها معرفی کنیم، می‌فرمودند "مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید"؛ صبر کنید، دانشجویان دانشگاه که فوق‌لیسانس و دکتری گرفتند و استاد شدند و در دانشگاه‌ها و در تالیف کتاب‌ها و در ارائه خدمات به نظام و سنگرهای حساس انقلاب برای خود جا باز کردند و آثار کارشان بعد از دو سه دهه روشن شد، مسئولان آنها را می‌شناسند و قدر آنها را می‌دانند، اما اگر بخواهیم اقدام به معرفی کردن آنها برای حضور در جایگاه‌هایی کنیم، ما را متهم می‌کنند به اینکه می‌خواهند در جامعه روحانیت یا دانشگاه امام صادق(ع) کار حزبی کنند تا موقعیت و جایگاه سیاسی پیدا کنند.

اجازه نمی‌دادند فارغ‌التحصیلانی که حق‌شان بود در جایگاه‌های خوبی حضور داشته باشند را به مسئولان، روسای جمهور و دولت‌ها که معمولا به ایشان احترام می‌گذاشتند، معرفی کنیم. می‌گفتند خود بچه‌ها(دانشجویان) در علم، فضل، سواد و تسلط به چند زبان، اطلاعات دانشگاهی و حوزوی خود را در حوزه‌های علمی و دانشگاهی اثبات خواهند کرد. حوزه‌ها به علمیت و فضل آنها معترف خواهند شد و جای خودشان را خودشان باز می‌کنند.

واقعا همین‌طور بود، دانشجویان فارغ‌التحصیل کارشناسی‌ارشد دانشگاه امام صادق(ع) که در امتحانات دکتری داخل و خارج شرکت می‌کردند، بهترین رتبه‌ها را کسب می‌کردند که مورد حسادت بعضی از افراد قرار می‌گرفت، دیدیم این پیشگویی آیت‌الله مهدوی‌کنی به وقوع پیوست و دانشجویان امام صادق(ع) جای خود را در جایگاه‌های مختلف باز کردند. بعضی از دولتمردانی که خیلی هم  به دانشگاه ارادت نداشتند، وقتی خدمت حاج آقا می‌رسیدند، می‌گفتند هر جای دنیا می‌رویم وقتی شخصیت علمی در سفارتخانه‌های‌مان یا در جایگاه رایزنی فرهنگی در زمینه خدمات اجتماعی یا صحنه دانشگاهی می‌درخشد، می‌بینیم فارغ‌التحصیل دانشگاه امام صادق(ع) است.

برکات ایشان در تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) امروز به سراسر دنیا و کشور صادر شده است. دانش‌آموختگان فاضل، متواضع، فداکار و مستعد دانشگاه امام صادق(ع) که بسیاری از آنها سابقه حضور در جبهه، جهاد و مبارزه را دارند با سختی و بسیجی‌وار به این نظام خدمت کردند و در اکثر سنگر‌ها مشغول خدمت هستند. این‌ دلالت از تیزبینی و دوراندیشی مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی است.

آیت‌الله مهدوی‌کنی زمانی که در اوج مسئولیت‌ها بود، همه را‌‌ رها کرد و کنار گذاشت و به پیگیری امور دانشگاه و تربیت نیرو‌های انقلابی مشغول شد. بحمدالله امروز دانش‌آموختگان این دانشگاه نیروهای کلیدی برای خدمت به دانشگاه، نظام، کشور، انقلاب، تولید علم‌ اسلامی، تولید گفتمان‌های اسلامی شدند. این دانشگاه امروز مبلغان بسیار خوبی را تربیت کرده‌ که با تسلط به زبان‌های مختلف در کشورهای مختلف خدمت می‌کنند.

 امروز شاهد این هستیم که دو آرمان مهم تأسیس جامعةالامام‌الصادق که یکی تولید علم اسلامی، تأسیس دانشگاه اسلامی و دیگری تربیت نیروهای مبلغ و کلیدی برای خدمت به نظام در سنگرهای حساس است بعد از 35 سال به ثمر نشسته و این دانشگاه مورد رضایت مقام معظم رهبری و بقیه بزرگان است.

اعلام موافقت با درخواست‌های مکرر برای کاندیداتوری ریاست مجلس خبرگان در مجلس پیش، یکی از برهه‌های حساس زندگی آیت‌الله مهدوی‌کنی بود. ایشان از چه جهت احساس تکلیف کردند در این عرصه حاضر شوند.

حوادثی که در سال 88 اتفاق افتاد و مواضعی که برخی از بزرگان نظام اخذ کردند که بعضا غیرقابل انتظار و غیرقابل قبول بود، مومنین، دوستان و علما را بر این داشت تا مسئولیت اداره و مدیریت مجلس خبرگان را به یک شخصیت بسیار وزینی که در بین همه بزرگان وجاهت و وزانت فوق‌العاده‌ای از جهات اخلاقی و علمی و انقلابی داشته باشد، بسپارند.

این موضوع باعث شد که طی فرآیند چند ماهه قبل از انتخابات دوره قبل مجلس خبرگان هر کدام از علما، بزرگان و اعضای خبرگان با اصرار و ابرام از ما می‌خواستند که حاج آقا را برای حضور در انتخابات مجلس راضی کنیم.با بروز فتنه 88 نیاز بود اعضای خبرگان جدید یک کمر همت برای مبارزه با فتنه و دفاع از ساحت رهبری و ولایت ببندند. اجماع همه علما و بزرگان بر این بود که آیت‌الله مهدوی‌کنی برای حضور در مجلس خبرگان و ریاست آن راضی شوند و این در حالی بود که ایشان سال‌ها هیچ ریاستی را نمی‌پذیرفتند.

*آیت‌الله مهدوی‌کنی برای اداره دانشگاه امام صادق(ع) حتی ریاست دستگاه قضا را نپذیرفتند

به خاطر دارم اوایل دوران رهبری، مقام معظم رهبری مسئولیت قوه قضائیه را به ایشان(آیت‌الله مهدوی‌کنی) پیشنهاد داده بودند، حاج آقا گفته بودند "بنا ندارم مسئولیتی بپذیرم و می‌خواهم به امورات دانشگاه امام صادق(ع) و تربیت نیرو‌های دانشگاه بپردازم."

در چنین شرایطی پذیرفتن مسئولیت مجلس خبرگان رهبری بعد از 20 الی 30 سال از انقلاب و با کبر سن و پا دردی که آیت‌الله مهدوی‌کنی داشتند سخت بود، ولی از آنجایی که انقلاب برای‌شان اصل بود و تاکید داشتند باید خودمان را فدای انقلاب، امام و ولایت کنیم و وقتی احساس کردند این مسئولیت تکلیفی است که بر دوش‌شان گذاشته است و اگر قبول نکنند کوتاهی کردند، این مسئولیت را پذیرفتند.

*هاشمی‌رفسنجانی گفت که "با کمال میل به آقای مهدوی‌کنی برای ریاست خبرگان رای می‌دهم"

از طرف دیگر عده‌ای به دنبال ریاست آقای هاشمی‌رفسنجانی برای مجلس خبرگان بودند، اما آقای هاشمی پیغامی از طریق یکی از بزرگان به عنوان نماینده خود فرستادند. من هم در آن جلسه خصوصی به عنوان خدمتگزار مجلس خبرگان حضور داشتم. آن عالم بزرگوار و  نماینده آقای هاشمی طی 45 دقیقه پیغام و اصرار آقای هاشمی را برای حضور در انتخابات و پذیرش مسئولیت ریاست مجلس خبرگان از سوی آیت الله مهدوی‌کنی ابلاغ کردند.

آقای هاشمی گفته بود "من با کمال میل هم خودم به شما رأی می‌دهم و هم به دوستان هم جهت می‌گویم به شما رأی دهند. حضور شما حضوری وحدت‌آفرین خواهد شد."

یک بار دیگر هم این پیغام تکرار شد. اجماع همه علما و بزرگان بلاد به قبول مسئولیت ایشان بود و از طرفی هم خود آقای هاشمی که قبلا ریاست مجلس خبرگان را داشتند احساس کرده بودند با توجه به شرایط کشور ریاست ایشان به مصلحت نیست و مصلحت انقلاب و نظام این است که شخصیتی مثل آیت‌الله مهدوی‌کنی پای کار بیایند تا همه زیر بیرق و ابای او حاضر شوند.

آیت‌الله مهدوی‌کنی در این شرایط و با احترام به حفظ یکپارچگی مجلس خبرگان، وقتی به یقین رسیدند این مسئله تکلیف است، تصمیم گرفتند در این انتخابات شرکت کنند تا شاید از این طریق بتوانند مقداری از ضرباتی که قضایای فتنه و آشوب به وحدت کشور زده را جبران کنند.

بر این اساس فرمودند که بگویید "من می‌آیم"؛ من هم یک مصاحبه کردم که حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی می‌آیند. بعضی روزنامه‌ها می‌گفتند، می‌خواهیم تیتر بزنیم رقابت دو آیت‌الله، آیت‌الله مهدوی‌کنی با آیت‌الله هاشمی یا رقابت بر سر جنگ قدرت که گفتیم اینها درست نیست. فقط یک کلمه فرمودند که می‌آیند، نه می‌خواهند با کسی دعوا کنند و نه بنای جنگ و رقابت برای قدرت دارند.

یک عده خواستند در این فضا دعوایی درست شود، جنگی به پا کنند و سر و صدایی درست شود و به قول معروف از این نمد، گلیمی برای خود درست کنند که ایشان در این زمینه بسیار مراقبت کردند، حتی بعضی از آقایان و رجال سیاسی مصاحبه‌های غلطی کردند و حرف‌های ناروایی زدند که ایشان اجازه ندادند پاسخ آنها را بدهیم، حتی بعضی حضور ایشان را در انتخابات تکذیب کردند.

بعضی از دفا‌تر و دستگاه‌های نظام اطلاعیه‌های ناروایی دادند و به دنبال ایجاد آشوب بودند که ایشان اجازه ندادند پاسخی به آنها داده شود. این مسائل در جای خودش ذکر و نقل شده، لذا حضور و آمدن‌شان به مجلس خبرگان برای تقویت رهبری، تحکیم وحدت بین صفوف مومنین و کنار زدن غبار‌ها و زنگارهای فتنه، اختلاف و تفرقه بود. اجازه ندادند که حتی حضورشان در انتخابات بهانه‌ای دست عده‌ای دهد.

آیت‌الله مهدوی‌کنی با اینکه رأی بسیار بالایی برای ریاست مجلس خبرگان اخذ کردند و برای اینکه نسبت به همسنگر قدیم و مبارز قبل انقلاب خود دلجویی کرده باشند، پس از کسب ریاست مجلس خبرگان با کمال تواضع فرمودند آقای هاشمی این ریاست را به من تفویض کردند، در حالی که می‌دانیم مسئله ریاست خبرگان مثل ریاست مجلس است، یعنی رأی‌گیری‌ می‌کنند و کسی آن را به دیگری تفویض نمی‌کند؛ رسم هم نیست که هر کسی رئیس مجلس شود و بگوید رئیس قبلی تفویض کرد.

اما اینجا جنبه "عالم ربانی بودن" و "اخلاقی بودن" نسبت به رفیق شفیق قدیمی و همسنگر دوران مبارزه که سال‌ها با هم در یک سلول بودند، مطرح بود. آدمی که روح بزرگ دارد، برای خدا کار می‌کند، متخلق به اخلاق الهی است و الان برای انجام وظیفه آمده، طوری رفتار می‌کند که دل‌ها را به دست بیاورد؛ دل‌ها را با هم مهربان و کدورت‌ها را برطرف کند، گرچه کم لطفی هم از طرف دیگران دیده، اما اخلاق‌مداری ایشان به گونه‌ای است که حتی امثال آقای هاشمی هم می‌‌گویند وقتی به یاد ایشان می‌افتم و فقدان‌شان، متأثر می‌شوم.

برخی فقرا می‌گویند وقتی به مدرسه مروی می‌آمدند به ما کمک می‌کردند، یعنی در دل دوست و دشمن، فقیر و غنی، حاکم و محکوم به نحوی تزریق محبت، صمیمیت و دوری از کدورت داشتند.

برای یک آدم سیاسی خیلی مشکل است که با برخورد صمیمی و متواضع، دل‌ها را به سوی محبت معطوف کند. در عین حال که مواضع انقلابی، دینی و اسلامی‌شان محکم بود، مواضع ولایی‌شان نسبت به امیرالمومنین(ع)، فاطمه زهرا(س) نیز جای خودش باید گفته شود؛ ایشان سعی می‌کردند همه دل‌ها را سرسفره انقلاب و نظام دور هم جمع کنند. امیدواریم راه ایشان به وسیله دوستان دیگر ادامه پیدا کند.