کد خبر 648873
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۲

وی که رهبری اکثریت مجلس چهارم را به عهده داشت خطاب به نمایندگان و در انتقاد از رضاخان گفت: «ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترسی و واهمه نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم، و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم می‌روند در خانه شان می نشینند.»

به گزارش مشرق، سخن گفتن از تاریخ معاصر ایران، بدون بررسی تحولات و رویدادهای سالهای بعد از انقلاب مشروطیت و هرج و مرجی که سرتاسر فضای سیاسی ایران را دربر گرفته بود، ناممکن است. «بر اساس ترمینولوژی مدرن، ایران تا سال 1299 خورشیدی یک دولت "شکست خورده" کلاسیک بوده است.»1 این بی‌نظمی و ناامنی و با کمی اغماض، بی‌دولتی در آن برهه از تاریخ؛ حکومت باثبات و مقتدری را طلب می‌کرد تا بتواند شورشیان مسلح و جنگ سالاران گریز از مرکز را دوباره بر جای خود بنشاند و وحدت ملی و تمامیت ارضی را ممکن سازد. این امر توسط رضاخان صورت پذیرفت ولی به بهای قلع و قمع تمامی احزاب، گروهها، نشریات آزادیخواه و ترور و تبعید مخالفان. «او فضای بی‌اطمینانی و ترس ایجاد کرده بود.
 
کابینه از مجلس می‌ترسید؛ مجلس از ارتش در هراس بود؛ و در مجموع همگی از شاه می‌ترسیدند» 2 این روند یک شبه انجام نشد بلکه «رضاشاه شدن رضاخان آهسته ولی بی‌فقه بود» 3 ولی افرادی همچون شهید مدرس از همان ابتدا از تدارک رضاخان «برای قبضه کردن قدرت و بازگشت دوباره استبداد می‌هراسیدند» 4 به همین دلیل به تدریج در مقابل آن ایستادگی نمودند؛ هرچند که این ایستادگی به بهای از دست دادن زندگی و جان خود او تمام شد.این نوشتار تلاش دارد تاکتیکهای مبارزاتی شهید مدرس را در مقابله با رضاخان تا قبل از خلع قاجاریه و آغاز سلطنت وی مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
 
 
مدرس: روحانی سیاستمدار

بصیرت و هوشیاری شهید مدرسدر رابطه با اوضاع و احوال مملکت، در طول هفده سال؛ از سال 1289 خورشیدی تا 1307، که عهده‌دار نمایندگی مجلس بود،‌به وضوح قابل مشاهده است. وی نماینده‌ای ماهر و سخنوری مجذوب کننده بود که در چند مورد مهم کفه مجلس را صرفا با یکی دو نطق سرشار از حکمت عامیانه، طنز و گاه، ارعاب اخلاقی به سود خود چرخاند.5 در واقع،‌ نقش اصلی وی در مجلس چهارم و پنجم به خوبی جایگاه و استفاده او از این نهاد قانونی برای مقابله با رضاخان را نشان می‌دهد. وی که رهبری اکثریت مجلس چهارم را به عهده داشت خطاب به نمایندگان و در انتقاد از رضاخان گفت: «شما مگر ضعف دارید این حرفها را می‌زنید و درپرده سخن می‌گویید، ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترسی و واهمه نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم، و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم می‌روند در خانه شان می‌نشینند.» 6  
 
نزدیکی به قوام و رویارویی با رضاخان

همانطور که ذکر شد، اولین اعتراض مجلس به کارهای خلاف قانون سردارسپه با نطق معتمدالتجار و جوابهای شهید مدرس در دوازدهم مهر 1301 انجام گرفت. سردارسپه که در کابینه قوام‌السلطنه سمت وزارت جنگ را یدک می‌کشید «نه تنها به فکر تقویت وزارت جنگ و گسترش نفوذ خود،‌بلکه کوشش می‌کرد از امکانات سایر وزارتخانه‌‌ها نیز استفاده کند. وی عوامل خود را به ریاست انبار غله، ریاست مالیه تهران و همچنین شوراندن مجلس و مطبوعات بر ضد قوام، بسیج می‌نمود.» 7
  
شهید مدرس با مشاهده خودسریهای رضاخان و قطبی شدن فضای حاکم بر مجلس و مطبوعات، چاره را در این دید که از قوام‌السلطنه حمایت کند. مدرس درباره قوام گفته بود: «قوام السلطنه مثل شمشیر برنده فولادی است که برای روز رزم باید در دست گرفت. امروز مملکت ما احتیاج به شمشیر برنده فولادی دارد» و یا در پاسخ به سؤال که چرا از او این اندازه حمایت می‌کنید؟ مدرس گفته بود: «سیاست این چیزها را ندارد، آنروز لازمش نداشتیم امروز لازمش داریم»8اما با اعتراف مضحک سردار انتصار، طرح رئیس الوزرایی قوام شکست خورد و با یک درجه تخفیف به اروپا تبعید شد.
  
فتنه جمهوری

احمدشاه با صدور فرمان رئیس الوزرایی به سردارسپه، نه تنها خود را از معرکه سیاست خارج کرد، بلکه دودمان سلطنت قاجاریه را نیز بر باد داد. سردار سپه، اینک میدان را خالی از رقیب و دشمن می‌دید و در افکار خود سودای ریاست جمهوری می‌پروراند. وی با همکاری فراکسیون تجدد و سوسیالیستهای مجلس، در تبانی طرحی بودند که بتوانند با استفاده از طرح مجلس، رژیم سلطنتی را به جمهوری تبدیل نمایند. اما از آنطرف، اقلیت مجلس به رهبری مدرس از این دسیسه آگاه شدند و تنها چاره را در آن دانستند که عناصر ناپاک و کسانیکه در این تبانی دشت داشتند، رد صلاحیت نمایند و همچنین نگذارند مجلس به فوریت تشکیل شود تا وقت و زمانی برای حل این موضوع داشته باشند.
 
 
در یکی از نطقهای مدرس، بین او و تدین درگیری لفظی پیش آمد که منجر به غوغایی در شهر تهران شد. یکی از هوادارن رضاخان به نام احیا‌السلطنه «از زبان مدرس سخن اهانت آمیزی نسبت به سردار سپه می-شنود پشت گردنی سختی به مدرس می‌زند بطوریکه عمامه او از سرش افتاده و هنگامه برپا می‌شود» 9این امر زمینه را برای مخالفت با جمهوری فراهم ساخت. بعد از کش و قوسهای فراوان بین طرفدارن و مخالفان جمهوری، سردار سپه در بیانیه خود به تاریخ دوازدهم فروردین 1303 تلویحا از جمهوریت صرفنظر کرده 10و از روز هجدهم فروردین به عنوان اعتراض و قهر تهران را به مقصد رودهن ترک گفت.
  
استیضاح

در تیرماه 1303، حادثه‌ای در سقاخانه آقا شیخ هادی در تهران اتفاق افتاد که منجر به قتل ماژور ایمبری کنسول آمریکا شد. هر دو طرف، چه از طرف دولت و چه از طرف اقلیت مجلس، هر یک دیگری را مسئول آن می‌دانست و به دنبال استفاده از آن بودند. در پی قتل ایمبری، حکومت نظامی اعلان شد و اکثر نشریات متعلق به اقلیت مجلس بسته و نسبت به مخالفان سختگیری و جرائد اکثریت واقعه قتل را به اقلیت نسبت می‌دادند.
 
شهید مدرس با مشاهده خودسریهای رضاخان و قطبی شدن فضای حاکم بر مجلس و مطبوعات، چاره را در این دید که از قوام السلطنه حمایت کند. مدرس درباره قوام گفته بود: «قوام السلطنه مثل شمشیر برنده فولادی است که برای روز رزم باید در دست گرفت. امروز مملکت ما احتیاج به شمشیر برنده فولادی دارد»
 
در مجلس شورای ملی نیز به دلیل آنکه به اقلیت طرفدار مدرس اجازه صحبت داده نمی‌شد و با هر بار صحبت نسبت به این واقعه و بی‌قانونیهای صورت گرفته نسبت به زندانی شدن مخالفان و بستن جراید، خللی در آن از طرف اکثریت ایجاد می‌کردند، اقلیت تنها راه را در استیضاح دولت یافتند. زیرا در آنجا می‌توان به راحتی صحبت کرد و کسی هم نمی‌تواند نسبت به آن مانع تراشی نماید.
 
سرانجام اقلیت مجلس تصمیم خود را در هفتم مرداد 1303 عملی نمود. از موارد استیضاح که در سه بند تنظیم شده بود، یکی مربوط به تحویل ندادن اموال مقصرین و غیره به خزانه دولت بود که مربوط به قتل اقبال‌السلطنه ماکوئی و تصرف و غارت جواهرات و خزانه او بوسیله سردارسپه بود. سردارسپه خیلی وحشت داشت که مدرس بی‌پروا و نترس آن را در ضمن استیضاح علنی کند و روزگارش را تیره و تار نماید. به همین جهت نمی‌خواست استیضاح واقع شود. 11با ارعاب و وحشتی که نسبت به مدرس و گروه استیضاح کننده انجام داد، اقلیت مخالف در مجلس حاضر نشد و سرانجام دولت رأی اعتماد گرفت و قضیه فیصله داده شد.
  
شیخ خزعل: آخرین حربه

احمدشاه موقع سفر به اروپا نگرانی‌اش را از نیات سردار سپه و بی‌اعتمادی‌اش به او با شیخ خزعل در میان گذاشته بود. بدین جهت، خزعل گروهی از سران طوایف و روسای قبایل عرب منطقه را در ائتلافی به نام کمیته قیام سعادت در برابر رضاخان گردهم آورد و خواستار حکومت مشروطه، بازگشت شاه و برکناری رضاخان شد. وی در این میان، با مدرس و گروهش در مجلس، قوام الدوله و ولیعهد در تماس بود. مدرس در نامه‌ای به خزعل نوشت: «همه مردم نسبت به شما حس تنفر و انزجار دارند ولی با کارهای خوب می‌توانید گذشته خود را جبران کنید. امروز همان موقع است.» 12ولی شیخ خزعل، در نامه عذرخواهی خفت باری که به رضاخان نوشت، این کار خوب را نیز از دست داد و سرانجامی جز قتل در تهران برایش باقی نماند و این حربه نیز نتوانست جلوی منویات رضاخان را بگیرد.
  
فرجام سخن

شهید مدرس نگرش سیاسی دموکراتیکی داشت و از برگشت دوباره استبداد و به هدر رفتن دستاوردهای مشروطیت هراسان بود. به همین دلیل از نیات رضاخان برای قبضه کردن قدرت و تغییر رژیم آگاه بود و برای جلوگیری از آن به هر وسیله‌ای که امکان داشت، متوسل می‌شد. آزادیخواهی، نترس بودن و شجاعت در بیان حقایق،‌ او را به سیاستمداری تبدیل کرده بود که حفظ قانون و اصول مشروطیت، مهمتر از جان و مقامش در پیش او ارج و منزلت داشت.
 
 
شهید آیت الله سید حسن مدرس در بیمارستان و در پی ترور نافرجام از سوی عمال رضاخان
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، چاپ چهارم، تهران، نی، 1389، ص 122.
 
2.همان، ص 144.
 
3.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل­محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، نی، 1377، ص 148.
 
4.محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، چاپ چهارم، تهران، مرکز، 1373، ص 131.
 
5.کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ص 130.
 
6.حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358، ص 169.
 
7.حمید شوکت، درتیررس حادثه: زندگی سیاسی قوام­السلطنه. چاپ سوم، ویراست دوم، تهران، اختران، 1387 صص 148-149.
 
8.حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ص 185.
 
9.یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، جلد 4، چاپ ششم، تهران، انتشارات عطار و فردوس، 1371، ص 314.
 
10.حسین مکی، ص 319.
 
11.همان، ص 475.
 
12.کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، ص 389.
 
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران