ظاهرا عوض شدن معاونت‌ها و مدیران ارشد ارشاد، بعید به نظر می‌رسد اما این یک واقعیت است که جماعت دور وزیر جدید، با وجود نقاب دلسوزی و همراهی که روی چهره آنهاست، احتمالا پایش که بیفتد او را هم قربانی می‌کنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - همیشه در بزنگاه‌ها میشود اصیل را از بدل و تقلبی را از اصل تشخیص داد. در حالت عادی همه اتو کشیده‌اند و چنان ادای دوست و رفیق را در میاورند که تشخیص دادن دوست و همراه از نارفیق و دشمن سخت است. اما در شرایط  حساس یکباره شرایط عوض می‌شود. مثل وقتی که در جایی کودتا می‌شوند و جماعتی با چوب و چماق به جان بانک‌ها و دخل مغازه‌ها می‌افتند تا جیبشان را از پول غارتی پر کنند.
 
در شرایط حساس جماعت زیادی از همان اتوکشیده‌ها، کت و شلوارها را در می‌آورند و کلاس و تشخص و همه را می‌بوسند و می‌گذارند روی طاقچه. پشت بندش هم دستمال یزدی دست میگیرند تا با فریاد و عربده‌کشی  سهم بیشتری گیرشان بیاید.
 

 
 
این اتفاق را حالا و در شرایطی که سه وزیر به دلایلی رفته اند و وزیرهای جدید به جایش آمده را میشود کاملا حس کرد.
 
در وزارت‌خانه‌های دیگر چیزهایی شنیده‌ام اما جزییاتش را نمیدانم. با این احوال، در وزارت ارشاد، درست از روزی که شایعه رفتن جنتی پیچید، یکباره بازی عوض شد و نقابها کنار رفت. فلان دسته و گروه که پیش‌تر ظاهرا داعیه‌دار رفاقت با وزیر قبلی بودند، شروع کردند به طراحی و نقشه ریختن بابت کنار زدن معاونت فرهنگی.
 
 
 
گروه دیگری شایعه استعفای معاونت هنری را طرح کردند و دسته‌ای دیگر از استعفای قریب الوقوع رییس سازمان سینمایی سخن گفتند.
 
یعنی حضرات حتی حاضر نشدند صبر کنند و کمی از آن شعارهای زیبای اعتدال و امید و ...را توی جیبشان نگه دارند که اگر یکی چهره پشت نقابشان را دید، آن یک ارزن شعار را نشانش بدهند که باور کنیم هنوز ذره‌ای از آنها نزدشان مانده است.
 
جماعتی که ژست دموکراسی و اعتدال و دلسوزی برای فرهنگ و هنر و از این حرف‌های شیک دهان پرکن داشتند، احتیاط و صبر و همه را کنار گذاشتند و حتی دیگر برایشان مهم نبود که همه بفهمند حضرات، این حرف‌های قشنگ را فقط وقتی میخواهند که به سودشان باشد و در شرایطی دیگر، نه دموکراسی برایشان مهم است و نه فرهنگ و هنر و نه تمدن.
 
 
 
روز گذشته همانطور که پیش بینی میشد سرهنگ صالحی امیری از مجلس رای اعتماد گرفت و راهی وزارت ارشاد شد. طبیعیش این است که این وزیر جدید اگر خیلی هنر داشته باشد، اوضاع را همانطور که هست ادامه دهد تا دولت عوض شود و بعد، در دولت دیگر (اگر بود) برنامه‌هایش را عملیاتی کند.
 
این تحلیل هم البته ناظر به زمانی است که وزیر جدید در اختیار دارد. از زمان جلوس وزیر جدید تا پایان سال اگرچه 4 ماه و اندی مانده است اما در واقع از از حدود 3 ماه دیگر پرونده سال 95 بسته می‌شود. سال جدید هم عملا از اردیبهشت شروع می‌شود و کمتر از یکماه بعد انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود. این یعنی وزیر جدید حتی اگر بخواهد از اوقات پرتی هم استفاده کند و شبانه روز کار کند حداکثر 4 ماه زمان دارد. کمتر آدم اهل منطقی هم ممکن است بخواهد در مدت 4 ماه فلان مقام مهم را عوض کند و احتمالا راضی شود رشته کارها از هم  بگسلد.
 
 
 
 
اما در این میان گروهی هستند (که بیشتر از همه ادای همراهی را در میاوردند و تا چند سال پیش، مدام حالمان خوب است و حالمان بد است میگفتند) که از دو هفته پیش جلسه‌هایشان را تشکیل داده‌اند و تصمیم‌هایشان را هم گرفته‌اند و از قضا شیوه استفاده از رسانه‌ها را هم میدانند.
 
این جماعت نه به فکر موفقیت وزیر جدیدند و نه دلسوز ادبیات و سینما و هنرند. تنها قصد آنها این است که در این چند ماه باقیمانده نماینده‌شان را روانه ساختمان بهارستان کنند تا هرچقدر میتواند بیشتر از هنر و فرهنگ بی‌زبان و زخم‌خورده این مملکت برای خودشان جدا کنند و ببرند.

روی همین حساب هم هست که هر روز یک خبر جدید میرسد و هنوز وزیر روی صندلی ننششته، میبیند که در همه حوزه‌ها برایش تصمیم‌ گرفته‌اند.
 
اینکه صالحی از معاونت فرهنگی میرود و فلانی جای او می‌نشیند. مرادخانی استعفا میدهد و فلان رفیق دکتر "س" و مهندس "ک" معاون میشود و اینکه ایوبی استعفا می‌دهد و خواهر زاده این یکی و یار غار فلان تهیه‌کننده جای او را می‌گیرد و ...
 
 
 
در این میان متاسفانه اوضاع رسانه‌ها هم امیدوارکننده نیست و بینش و دورنگری انگار گوهر نایابی شده است میان اهالی رسانه.
 
فلان خانم، نماینده غیر رسمی فلان تهیه کننده در یک رسانه مهم است و آقای روزنامه‌دار دوست خواهرزاده دیگری است و این یکی به هوای قدرت و آن یکی به سودای ثروت و ....
 
با این اوصاف اگرچه ظاهرا همه این نقشه‌ها دست و پا زدن بیهوده است و عوض شدن معاونت‌ها و مدیران ارشد، بعید به نظر میرسد اما با وجود جماعتی که دور وزیر جدید را گرفته‌اند و با وجود نقاب دلسوزی و همراهی که روی چهره آنهاست، احتمالا پایش که بیفتد او را هم قربانی می‌کنند فقط میشود گفت خدا به او و به فرهنگ و هنر این مملکت رحم کند.
 
**محمدرضا پارسا