شاعران برای زائران و یا کسانی که از این قافله جا مانده اند اشعار زیادی گفته اند در این گزارش چند نمونه از این اشعار آورده شده است:
محمود اکرامی فر
عصر عاشورا، کنار خیمههای سوخته
ذوالجناحی ماند، با یال رهای سوخته...
از آن دمی که شکستیم پا به پای چگور
سکوت ریشه دوانیده در صدای چگور...
درخت اگرچه نبوده است آشنای تبر
ولی شده است به صد حیله مبتلای تبر ...
منم که در قدم گلفروش میمیرم
سر بریدهی خود را به دوش میگیرم ...
افشین علاء
"ای تن بیسر چه کردی؟"
چند میلیون تن خروشان!
هر طرف چون چشمه جوشان،
چند میلیون زائر، آن هم جمله با پای پیاده
با چنین سیلی خروشان،
تشنه این خم هزار و چهارصدسالند مردم
قرنها با می فروشان
اربعین تا اربعین در حسرت رخت سیاهت
سرخ پوشان سبز پوشان،
تا ابد میلرزد از طبل عزایت پشت باطل
با ضعیفان با خموشان ای تن بیسر چه کردی؟
عالمی مست از سبوی های و هوی زائرانت
با گلوی بادهنوشان ایتن بیسر چه کردی؟
میبری منزل به منزل کاروان در کاروان دل
آه با محمل به دوشان
مصطفی محدثی خراسانی
مبارک باد
بر آیینهها خورشید
بر پروانهها آتش
مبارک باد خون
خون خدا در رگرگ هستی
مبارک باد این جوشش
مبارک باد این مستی
خورشید اگر به مهر تابنده شده است
وز عطر بهار شهر آکنده شده است...
تغییر نیامده است در لیل و نهار
ذرات تو در جهان پراکنده شده است
هرچند که سوگوار برمیگردد
آشفته و بیقرار برمیگردد
از دشت شکوفههای رقصان در باد
این قافله از بهار برمیگردد
یکبار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
هرچند که عمر نوح را پیدا کرد
تاریخ به سن درک اصغر نرسید
کم را به رواق کرمش میخواند
تا درک حماسهی غماش میخواند
خارج شده است تابلو فرشچیان
ما را به دفاع حرماش میخواند
رفتند یاران و به کوی جان رسیدند
تا محضر خورشیدی باران رسیدند...
حسین اسرافیلی:
گرچه دشمن کرد تبعدیم حسین
پیش دژخیمان نلرزیدم حسین...
اسب شد دور از نگاه حرم، سوی میعادگاه خونیناش
نوجوانی رشید، مثل عقاب تیغ در کف نشسته بر زیناش...
علی محمد مودب
در خیل تو خواستم سواری باشم
در لشگر تو طلایهداری باشم
افسوس که هیچ بودم آنقدر که باد
نگذاشت در این هوا غباری باشم
***
چو شب زد خیمه بر اردوی شنها
جهان نیزار خاموشی شد و خفت
به هر سو چلچراغی سبز پژمرد
ز الّا در بیابان نیزه بشکفت...
میلاد عرفان پور
دل های سوگوار فقط از تو گفته اند
جان های بی قرار فقط از تو گفته اند
جمع ستارگان همگی هم صدای ماه
هرشب هزار بار فقط از تو گفته اند
ای تشنه ی غریب که دنیاست تشنه ات
لب های روزه دار فقط از تو گفته اند
ای بهترین شکوه شکفتن! درخت ها
در حسرت بهار فقط از تو گفته اند
آه ای قرار آخر دلها که عاشقان
در ساعت قرار فقط از تو گفته اند
هنگام کارزار، شهیدان روزگار
در خون و در غبار فقط از تو گفته اند
ای کشته ی فتاده به هامون، شهیدها
گمنام و بی مزار فقط از تو گفته اند
بر نی خوشا تلاوتی از کهف و از رقیم
نی های اشک بار فقط از تو گفته اند
دیرست که اهالی صحرا به دیدن
هر اسب بی سوار فقط از تو گفته اند
ای سروری که پیر غلامان عاشقت
از مهد تا مزار فقط از تو گفته اند
در سطر سطر ناحیه شرح تو خوانده ایم
چشمان انتظار فقط از تو گفته اند