به گزارش مشرق، ابراهیم اصغرزاده به روزنامه آفتاب یزد گفت: اگر تلقی افکار عمومی از دولت، به مثابهای باشد که نه شفا دهد و نه معجزه کند یا بخواهد همان شعارهای گذشته را دوباره تکرار کند خب، کار پیچیده میشود و امکان بسیج اجتماعی سخت خواهد شد. آن وقت باید حتی نگران شکست خودمان و تجدید حیات راست خاص باشیم.
وی که 2 سال پیش، دولت یازدهم را رحم اجارهای اصلاحطلبان خوانده بود، میافزاید: دولت آقای روحانی شناخت و درکی سازگار با محرومیت طبقات پایین دست ندارد. ماجرای حقوقهای نجومی و واکنش دیرهنگام دولت حکایت از این درک ناسازگار با حساسیتهای عمومی دارد. گاهی برخی ترجیحات اقتصادی دولت تنه به سیاستهای نئولیبرال میزند! و گاهی اولویت در طرحها و برنامههای دولت، همان است که منجر به نا امیدی و سرخوردگی تودهها میشود علاقه دولت به گسترش مناطق آزاد تجاری و ویژه اقتصادی، به گسترش اقتصاد دلالی غیرمولد و عدم صیانت از نیروی کار میانجامد. نوعی تیولداری ثروت و عوامل تولید به وجود آمده است. بعضی خصوصیسازیهای بیهدف و واگذاری داراییهای دولت به شبکههای خصولتی یا بنگاههای وابسته به مراکز خاص یا حمایت دولت از قراردادهای کار موقت و نظایر آن باعث شده کارگران، کسبه و افزارمندان، تهیدستان شهری و حاشیهنشین که روز به روز سفرهشان را کوچکتر میبینند دچار احساس ناامنی شوند.
وی خاطرنشان کرد: مبارزه با رکود و فساد که هر دو تخریب کننده رابطه دولت با مردماند هنوز از اولویت جدی لازم در دستور کار دولت برخوردار نیست. بیش از دو سوم تسهیلات بانکی تنها میان عدهای قلیل که گاه تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نمیرسد پرداخت میشود و دست اکثریت مردم از چنین منابعی کوتاه است. ضریب جینی که یک واحد اندازهگیری پراکندگی آماری است و معمولاً برای سنجش میزان نابرابری در توزیع درآمد یا ثروت در یک جامعه آماری استفاده میشود حالا عددی بالاتر از دوره گذشته را نشان میدهد یعنی اختلاف طبقاتی و نا برابری درآمدی بیشتر شده است. نقدینگی سیال در بازار دو برابر دوره قبل شده است. تداوم این روند برای اصلاحطلبان و اندیشه اصلاحطلبی تهدیدی بالقوه بشمار میآید و امکان دارد آنها بدنه اجتماعی خودشان را به زودی از دست بدهند.
سؤال اینجاست که آیا اصلاحطلبان میتوانند مسئولیت ناکارآمدی موجود و شعارهای بر زمین مانده را برعهده بگیرند و به هوادارانشان توضیح قانع کنندهای بدهند؟
اصغرزاده معتقد است: عملکرد دولت درآینده با شعارها و بیلان کار خودش سنجیده میشود نه با عملکرد احمدینژاد... اگر اصولگرایان معتدل حتی در همین ماههای باقیمانده به یک ائتلاف فراگیر برسند و کاندیدایی با جنم سیاسی و اندکی کاریزما به میدان بیاورند احتمالاً بتوانند انتخابات را به دور دوم بکشانند. اگر قیاس بگیریم در همین انتخابات آمریکا ترامپ نماد نوعی خاص برای تغییر در الیگارشی حاکم بر آمریکا و بر هم زدن کلیشههای یک سیستم مستقر و موجود بود ولی کلینتون خودش، همسرش و اوباما به عنوان مهمترین حامیاش مظهر و نماد این الیگارشی سیاسی و اداری حاکم بود. اگر دولت بیش از این در دام روزمرگی و باری به هر جهت بودن بیفتد قبل از هر چیز این سؤال مطرح میشود که اساس اصلاح و اعتدال برای چیست؟
دبیر کل سابق حزب همبستگی ادعای هر 9 روز یک بحران برای دولت را افسانهسازی توصیف کرد و گفت: مطمئناً بخش قابل توجهی از ناتوانی به دلیل نداشتن برنامه دولت است.
خیلی از دوستان اصلاحطلب معتقدند دولت استراتژی مشخصی برای توضیح و تأثیر بر افکار عمومی ندارد. یادمان نرود وقتی همین دولت در ماههای نخست استقرار خود از مردم خواست تا از دریافت یارانه انصراف بدهند در اردیبهشت سال 93 حدود 94 درصد جمعیت کشور یعنی بالای 73 میلیون نفر تقاضای دریافت 45 هزار تومان یارانه را امضا کردند و با صدای رسا اعلام نمودند میخواهند یارانه بگیرند و حاضر نیستند به نصیحت دولت گوش بدهند. همان زمان در مصاحبهای گفتم پاشنه آشیل این دولت افکار عمومی است.