کد خبر 657746
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۳

«فردریک وینتر باتم»برای نخستین‌بار در کتاب خود اقدام به افشای این موضوع کرد که سرویس جاسوسی بریتانیا، از اوایل جنگ‌جهانی دوم قادر بود تا تقریباً همه ارتباطات رادیویی آلمان‌­ها را استراق سمع کند.

 به گزارش مشرق، وینتر باتم، افسر نیروی هوایی سلطنتی و افسر ارشد در سرویس اطلاعات ارتش، بر فعالیت­‌های مدرسه دولتی کد و رمز[1] در «بلچلی پارک»(Bletchley Park) نظارت می­‌کرد. در این مرکز، تحلیل­‌گران رموز، کدهای مورد استفاده در ماشین رمزنویسی آلمان موسوم به «انیگما»(Enigma) را شکستند. آلمان با استفاده از این دستگاه، پیام­های رد و بدل‌شده در نیروی زمینی، دریایی و هوایی خود را رمزگذاری می­‌کرد.

وینتر باتم، افسر نیروی هوایی سلطنتی و افسر ارشد در سرویس اطلاعات ارتش، بر فعالیت­‌های مدرسه دولتی کد و رمز[1] در «بلچلی پارک»(Bletchley Park) نظارت می­‌کرد. در این مرکز، تحلیل­‌گران رموز، کدهای مورد استفاده در ماشین رمزنویسی آلمان موسوم به «انیگما»(Enigma) را شکستند. آلمان با استفاده از این دستگاه، پیام­های رد و بدل‌شده در نیروی زمینی، دریایی و هوایی خود را رمزگذاری می­‌کرد.

دولت بریتانیا در 19 می 1997 اسناد رمزگشایی‌شده در بلچلی پارک را به اداره اسناد عمومی(Public Records Office) در لندن انتقال داد؛ تا به‌منظور انجام کارهای پژوهشی در دست‌رس عموم قرار گیرند.[3] با کمال تعجب، تنها تعداد معدودی از مورخان هولوکاست به اطلاعاتی که در میان این اسناد در مورد اردوگاه‌­های کار اجباری وجود داشت، علاقه نشان دادند. هاینسلی، دلیل این عدم علاقه حیرت‌آور را چنین بیان می‌کند؛ «پیام‌­های اردوگاه آشویتس(Auschwitz) ، بزرگ‌ترین اردوگاه با بیست‌هزار زندانی[4]، بیماری‌ها را علت اصلی مرگ نشان می­‌دهد؛ هر چند در مواردی، اعدام از طریق حلق‌آویز کردن و گلوله نیز ذکر شده است. پیام­‌های رمزگشایی‌شده، هیچ اشاره­ای به کشتار از طریق گاز نکرده‌­اند.»[5]

مقاله حاضر، قصد دارد تا اطلاعات بلچلی پارک درباره رویدادهای اردوگاه کار اجباری آشویتس را به‌صورت خلاصه بیان کند. با وجود اظهارات روشن هاینسلی، اطلاعات سرویس جاسوسی بریتانیا هم‌چون قبل به آشکار شدن تفاسیر و گمانه­‌زنی‌­های متفاوت، دامن زد. هم‌زمان، این پرسش همواره بر دیگر امور و مسائل اولویت دارد که «بریتانیا درباره هولوکاست چه می‌­دانست؟!».

چنان‌که در اسناد بلچلی پارک آمده، فرمانده اردوگاه آشویتس باید در هر روز، یک گزارش تهیه می­‌کرد. این پیام­‌ها، به‌جز یک‌شنبه، شامل گزارش­‌های روزانه درباره جمعیت، ورودی­‌ها و خروجی‌­ها از اردوگاه می­‌شد. برای بیش از سیزده ماه، از ژانویه 1942 تا ژانویه 1943 سرویس جاسوسی بریتانیا گزارش‌­های ارسالی از اردوگاه کار اجباری آشویتس را به اداره اطلاعات و امنیت در اورنینبورگ، پی‌گیری و رمزگشایی می‌­کرد. پیام‌­های رمزگشایی‌شده، آمارهای دقیقی را به‌دست می­‌دهند. برای مثال، پیام‌­های رادیویی از 28 اکتبر 1942، که به‌طور تصادفی به‌عنوان یک روز انتخاب شد، نشان می‌­دهد که اردوگاه آشویتس 25.298 زندانی را در خود جای می­‌داد؛ که 18.754 نفر مرد و 6544 زن،  بودند. هم‌چنین 10.755 نفر از مجموع زندانیان، یهودی، 8.822 لهستانی، 1.369 روسی و 1578 آلمانی بودند. در این آمار و ارقام مشخص شده که دقیقاً 787 ورودی و 168 خروجی در 28 جولای 1942 وجود داشته است. آمار ورودی، اشاره به ورود زندانیان جدید و خروجی، اشاره به میزان مرگ‌ومیر، اعدامی­‌ها و زندانیان منتقل‌شده به دیگر اردوگاه­‌هاست.

این پیام­‌های رادیویی روزانه، دربرگیرنده اطلاعات دیگری نیز در خصوص آشویتس هستند. برای مثال، گزارش شد که ساعت‌سازان یهودی به اردوگاه «ساشن­‌هاوزن»(Sachsen hausen) منتقل می­‌شوند. کارگران لهستانی، تنها پس از قرنطینه ‌شدن، امکان انتقال به مکان دیگری را داشتند. اسرای جنگی بریتانیا، می‌بایست فوراً به‌عنوان سرپرست امور زندانیان و نماینده اسرا، به خدمت گرفته می‌­شدند و در نهایت این‌که برای تعیین جانشین دکترِ مقیم پادگان تا سپتامبر 1942 تلاش‌­های فراوانی شده است.

در بررسی صحت و سقم هولوکاست، باید به آمار خروجی‌ها توجه ویژه کرد. طبق داده‌های موجود، تعداد خروجی­‌های ماهانه در سال 1942 به‌طور غیرعادی در نوسان بوده است. درحالی‌که تعدادخروجی‌ها معمولاً بالغ بر حدود دوهزار زندانی در هر ماه بود، این تعداد در ماه­‌های جولای، آگوست، سپتامبر و اکتبر، افزایش چشم‌گیری داشت. برای مثال در ماه آگوست سال 1942، 8.352 خروجی گزارش شده است. همان‌طور که به‌آسانی از پیام­‌های رادیویی آشکار می‌­شود، این تعداد بالا و غیرمعمول خروجی‌­ها، نتیجه بیماری همه‌­گیر «تیفوس» در آشویتس بود.[6] تیفوس که گاهی از آن با عنوان «تب اردوگاه»(camp fever) یاد می‌­شد، از طریق کک و شپش انتقال می‌یافت. بروز یک‌چنین بیماری در شرایط بد بهداشتی در هر اردوگاهی از این دست، اجتناب‌ناپذیر است. بر اساس پیام­‌های رادیویی رمزگشایی‌شده، حدود چهار ماه طول کشید تا مقامات اردوگاه آشویتس این بیماری را تحت کنترل خود در آورند. تنها در ماه نوامبر و دسامبر سال 1942 بود که میانگین خروجی‌ها به دوهزار نفر در ماه کاهش یافت.

همان‌گونه که در بالا گفته شد، اردوگاه آشویتس در آگوست 1942 برای پزشک مشغول به خدمت خود در بازداشت‌گاه، تقاضای جانشین کرد. این جانشین که کار خود را در 6 سپتامبر 1942 در اردوگاه آغاز کرد، دکتر ادوارد ویرتس (Eduard wirths) بود. وی در یادداشت­‌های خود، گزارش روشنی راجع به شرایط آشویتس در آن زمان داده است؛[7] «من شرایط زندان را غیرقابل‌باور دیدم. هیچ آب جاری وجود نداشت و هیچ راهی برای استحمام و توالت نبود. بازداشت‌گاه‌­ها مملو از زندانیان بود و تخت به میزان کافی وجود نداشت. تراکم و انبوهی شپش‌ها، روی کف سالن­‌ها و چسبیده به لباس و بدن زندانیان، بیداد می‌­کرد. دیوارها از زیادی کک­‌ها سیاه می­‌نمود. وضعیت زندانیان باورنکردنی بود؛ به قدری لاغر و نحیف بودند که حشرات موذی می‌­توانستند آن­ها را ببلعند و اجساد پراکنده در جای‌­جای اردوگاه، زندانیان زنده را در محاصره خود گرفته بود. صدها نفر از زندانیان رو به موت، در مکانی دورتر از افراد سالم نگه‌داری می‌­شدند؛ اما گاهی تا چندین روز، این قبیل افراد در میان افراد سالم باقی می­‌ماندند.»

واضح بود که مرض واگیردار، حتی به پرسنل نگهبانی نیز تسری خواهد یافت. برای مثال، استراق سمع بلچلی پارک نشان داد که در روز 4 سپتامبر، اردوگاه کاملاً قرنطینه بوده[8] و در ماه اکتبر، یازده نفر از اعضای «اس­اس»، مشکوک به تیفوس و بستری شدند.[9] «ویرتس» که با ایجاد بازداشت‌گاه­‌های اضافی، درمان‌گاه، نصب ناودان‌­های اضافی و لوله­‌های آب، توالت و استفاده هدف‌مند از امکانات در راستای مبارزه با عفونت، این بیماری مسری را تحت کنترل درآورد، می‌گوید:«از طریق اداره امور پزشکان، تقاضای توزیع نان سفید و شیر را ابلاغ کردیم. به‌جای آب آشامیدنی آلوده، سعی کردم تا نوشیدنی­‌هایی هم‌چون قهوه و چای در میان افراد حاضر در اردوگاه توزیع شود. با توجه به فاصله زیاد بین محیط­‌های کارگری و اقامت‌گاه ایشان و مقر فرماندهی، دستور دادم تا امور آشپزخانه ساماندهی شده و در اختیار زندانیان قرار گیرد؛ در صورت عدم سازماندهی، کارگران هیچ غذای گرمی در طول روز دریافت نمی­‌کردند. در مواردی که ایجاد آشپزخانه­‌های میدانی، غیرممکن بود، دستور دادم تا با استفاده از خودرو، غذای داغ به محیط­‌های کاری منتقل شود. با درخواست مجوز به زندانیان درحال بهبود امکان داده شد تا به جمع‌آوری سبزی­‌های وحشی و گیاهان دارویی بپردازند. در همان زمان، اجازه گرفتم تا زنان یهودی - که به دستور فرماندهی اردوگاه محدود شده بودند - بتوانند در فضای باز حرکت کنند و قدم بزنند. برای زندانیانی که ضعف فیزیکی داشتند، درخواست استراحت کردم و حتی امکانی برای استراحت مطلق این قبیل افراد ایجاد شد.»[10]

مبارزه دکتر ویرتس علیه بیماری­‌های همه­‌گیر را باید به افسانه «سیسیفوس»[11] تشبیه کرد. به‌رغم همه تلاش‌­های وی، موارد تازه تیفوس در هر بار محموله ریلی جدید که وارد اردوگاه می‌­شد، مجدداً فراگیر می‌­شد. لذا در 28 ژانویه 1943، بلچلی پارک گزارشی راجع در همین مورد منتشر کرد؛ که 36 مورد تیفوس بین زندانیانی که در 22 ژانویه وارد اردوگاه شده‌­اند، وجود دارد.[12] در تابستان سال 1942 نخستین دعاوی یهودیان و لهستانی‌­ها[13] گزارش شد که در اردوگاه آشویتس، در مقیاس صنعتی اقدام به کشتار زندانیان می‌­شود. بر اساس این گزارش­‌ها، دوهزار زندانی هر روز در اتاق­‌های گاز کشته می­‌شدند. از آن‌جا که تعداد خروجی‌­های گزارش‌شده تقریباً بالغ بر دوهزار زندانی در هر ماه بود - نه دوهزار زندانی در روز - سرویس جاسوسی بریتانیا به گزارش­‌ها برچسب تبلیغات جنگی زده و آن‌ها را رد کرد. ازاین‌­رو، رئیس کمیته مشترک اطلاعات بریتانیا، «ویکتور کاوندیش- بنتینک»(Cavendish- Bentinck) در 27 آگوست 1943 اعلان کرد که گزارش­‌های یهودی‌­ها و لهستانی­‌ها هیچ‌گونه پایه و اساس موثق و صحیحی ندارد؛[14] «دعاوی مبنی بر اعدام‌­های دسته‌جمعی در اتاق‌­های گاز، یادآور داستان‌­های قساوت‌انگیز از جنگ اخیر است. این‌که آلمان‌­ها از اجساد مردگان چربی می‌­گیرند، یک دروغ مضحک بود که فوراً به‌عنوان تبلیغاتی موهون افشا شد.»

«ریچارد بریتمن» (Richard Brithman) نخستین  مورخی بود که اجازه یافت پیام­‌های رمزگشایی‌شده از بلچلی پارک را بررسی کند. بریتمن، در کتاب خود «اسرار رسمی؛ نازی‌­ها چه برنامه‌ای داشتند، بریتانیایی‌­ها و آمریکایی‌­ها چه می­‌دانستند»[15] که در سال 1998 منتشر شد، اتهاماتی جدی علیه متفقین مطرح می­‌کند. در ترجمه انگلیسی از متن آلمانی این کتاب، وی بریتانیا و آمریکا را متهم می‌­کند که از همان ابتدا از هولوکاست اطلاع داشتند؛ اما به‌عمد این اطلاعات را مخفی کردند. وی به‌طور خاص کاوندیش-بنتینک را متهم می‌­کند که با غیرموثق خواندن منابع لهستانی و یهودی اطلاعات ایشان را جعلی می‌­خواند.[16] اما بااین‌­حال، این اتهام کاملاً غیرقابل‌توجیه است. چرا باید کاوندیش- بنتینک به گزارش­‌های غیرقابل‌اتکا، مهر اعتبار بزند، درحالی‌­که پیام­‌های معتبر رادیویی از آشویتس در اختیار او بوده است؟!

زمانیکه مخاطب، به مطالعه برخی از اسنادی می­‌پردازد که توسط بریتمن ارائه‌شده، درک می‌کند که چرا کاوندیش-بنتینک اعتبار منابع زیرزمینی یهودی و لهستانی را رد کرده است. برای مثال، بریتمن گزارش می­‌دهد که «یک قاصد زیرزمینی لهستانی که موفق شده بود به لندن فرار کند» عبارات زیر را درباره اردوگاه کار اجباری آشویتس بیان کرده است؛[17] «من چند هفته در آشویتس زندگی کردم. بر اساس اطلاعاتی که جمع‌آوری کردم، همراه با مشاهدات خود، می‌­توانم به شما اطمینان دهم که آلمان­‌ها از روش­‌های زیر برای قتل‌عام زندانیان استفاده می‌کردند؛ 1. اتاق‌­های گاز؛ قربانیان مجبور می­‌شدند تا به‌صورت عریان به این اتاق‌­ها وارد شوند و در آن‌جا با گاز خفه می‌­شدند. 2. اتاق‌­های برق؛ این اتاق­‌ها دیوارهای فلزی داشتند. قربانیان که به درون این اتاق­‌ها رانده شده بودند، با استفاده از جریان الکتریکی با ولتاژ بالا کشته می‌­شدند. 3. سیستم معروف به چکش پنوماتیک(pneumatic hammer)؛ چکشی که با استفاده از فشار هوا برای کشتن طراحی شده بود.»

آیا واقعاً کاوندیش-بنتینک باید چنین گزارش­‌هایی را با ارزش می­‌دانست؟! روشن است که نه. هر گزارش مشابهی فوراً باید به‌عنوان یک دروغ انکار شود؛ حتی امروز. اطلاعات بیش‌تری در این زمینه موجود است؛ بر اساس اطلاعات یک زن لهستانی - که اسم رمز وی «واندا» ثبت شده - 98 درصد ورودی­‌های آشویتس با گاز کشته شدند.[18] همان‌طور که مقامات بلچلی پارک به‌خوبی می‌­دانستند، آشویتس اردوگاه کار اجباری بود که از کمبود شدید نیروی انسانی رنج می‌­برد؛ حال چرا باید کاوندیش-بنتینک چنین ادعایی را بپذیرد که 98 درصد زندانیان بلافاصله بعد از ورود با گاز کشته می‌­شدند؟!

سرویس جاسوسی بریتانیا، دلایل متعددی داشت که پیام­‌های رادیویی رمزگشایی‌شده از سرویس امنیتی آلمان، قابل‌اعتمادترین منبع اطلاعات درباره حوادث آشویتس است. ازاین­رو، با در نظر گرفتن اطلاعات موجود، میزان مرگ‌ومیرهای محلی بالغ بر حدود دوهزار نفر در هر ماه، به‌جای دوهزار نفر در هر روز بوده است. با توجه به آمار و ارقام گزارش‌شده از سوی سرویس امنیتی آلمان، در کل سال 1942، 52.996 خروجی وجود داشت. همان‌گونه که در بالا بیان شد، تعداد بالا و غیرعادی که در چند ماه مشاهده شد، به بیماری همه‌گیر تیفوس مرتبط می­‌شد؛ که به‌راحتی می­توان وجود آن را ثابت کرد. این بیماری در اواخر تابستان سال 1942 شیوع یافت. اگر دوهزار مرده در هر روز در سال 1942 وجود داشت، تعداد خروجی­‌ها حداقل بالغ بر 730 هزار نفر می‌­شد. آمار و ارقام رمزگشایی‌شده بلچلی پارک، سبب آشفتگی بین مورخین شده است. تعداد رسمی قربانیان اردوگاه آشویتس - آن‌طور که مشهور است - بالغ بر یک میلیون نفر است. اما چه‌طور ممکن است این آمار - که بر اساس پیام‌­های رادیویی سرویس اطلاعات امنیت آلمان، ارائه‌ و توسط سرویس جاسوسی بریتانیا رمزگشایی شده - به چنین آمار و ارقام بالایی برسد؟!

بریتمن در راستای تلاش برای تقویت و تحکیم آمارهای رسمی قربانیان آشویتس، مدعی است که تعداد قربانیان واقعی زمانی که از رادیو گزارش می‌­شد، بر اساس مقررات سخت‌گیرانه سانسوری اعلان می­‌شد؛[19]«صرف نظر از انیگما، پنهان‌کاری سفت و سخت، هنوز در چارچوب اطلاعات و امنیت آلمان وجود داشت. اطلاعات فوق‌محرمانه تنها از طریق قاصد منتقل می‌­شد.» این ادعا، واقعاً متقاعدکننده نیست. چرا باید زمانی که تیرباران‌­های دسته‌جمعی در جبهه شرقی از طریق رمز گزارش می­‌شد، کشتار دسته‌جمعی با گاز در آشویتس از طریق رمز - یعنی دقیقاً به‌همان شیوه قبلی - گزارش نشود؟! سوای از مسئله اعدام­‌های دسته‌جمعی در ریگا، مینسگ و کی‌­یف، عجیب این است که کتاب بریتمن مدام دعاوی خود را بر پایه گزارش­‌هایی استوار می‌­کند که از بلچلی پارک دریافت کرده و نویسنده آن‌­ها را قابل‌اعتماد می­‌داند. اما عدم اشاره به هولوکاست در گزارش‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد.

خودسرانه بودن ادعای بریتمن، با اتکا بر این واقعیت آشکار می­‌شود که دستگاه اطلاعاتی انگلیس از طریق انیگما، اطلاعات حیاتی و سرنوشت­‌ساز آلمان را در اختیار داشته است؛ اطلاعاتی درباره مانورهای آلمان، مانند موقعیت فعلی قایق­‌های «یو» یا داده­‌های دقیقی هم‌چون حملات هوایی آلمان در آینده. از آن‌جا که به‌نظر می‌­رسد خود بریتمن نیز با این توضیحات قانع نشده، چند صفحه بعد، به گزارش دیگری متوسل می­‌شود. در این‌جا مدعی می­‌شود که [20] «این آمار، تنها شامل زندانیانی می­‌شود که در اردوگاه آشویتس ثبت شده­‌اند. با این وجود این آمار، به یهودیانی که بلافاصله پس از ورود به اردوگاه، برای اتاق‌­های گاز انتخاب می‌شدند، هیچ اشاره­ای نکرده است.» شواهد چنین ادعایی چیست؟! آن‌گونه که بریتمن خودش مدعی شده «هیملر می‌­خواست بداند در هر کدام از این اردوگاه‌­ها چه تعداد زندانی آزاد شده و چه تعداد مرده‌­اند.[21] اما اگر هیملر به اردوگاه‌­ها دستور داد تعداد کشته­‌ها را گزارش دهند، چرا فرمانده آشویتس باید از چنین کاری امتناع ورزد؟! به‌نظر می­‌رسد فرضیه بریتمن صرفاً فرضیه‌ای ناقص باشد، که تنها قصد دارد به نویسنده کمک کند تا به اصرار بر تعداد رسمی قربانیان در آشویتس پافشاری کند.

در سال 2004 کتاب دیگری راجع به بلچلی پارک و هولوکاست منتشر شد. «نیکولاس تری» (Nicholas Terry) مورخ، در مرکز مطالعات «یاد وشم» (Yad Vashem) مقاله‌­ای با عنوان «سیگنال‌­های متعارض»[22] منتشر کرد که از سرویس اطلاعاتی بریتانیا در برابر ادعاهای بریتمن دفاع می‌کرد. سرویس جاسوسی بریتانیا در واقع بر اساس اظهارات نیکولاس تری، هیچ مدرک صریحی دال بر نابودی یهودیان، با استفاده از پیام­‌های رادیویی رمزگشایی‌شده از بلچلی پارک، کشف نکرده بود.

تری، نخست برداشت اشتباه از گفته­‌های بریتمن را اصلاح می­‌کند. البته با دستوری که در واقع در 13 سپتامبر 1941 منتشر شد، ارسال گزارش‌­های مربوط به تعداد قربانیان از طریق رادیو ممنوع شد؛ اما در عوض، دستور داده شد که چنین آمارهایی تنها از طریق پیک منتقل شود. اما این دستور، تنها به سه مقام عالی‌رتبه اطلاعات امنیت و رؤسای پلیس داده شد.[23] «وینستون چرچیل» نیز در 24 آگوست 1941 در سخنرانی که از طریق رادیو پخش شد - و در آن تیرباران‌­های دسته‌جمعی توسط نیروهای پلیس نازی در پشت جبهه روسیه را محکوم کرد - دچار اشتباه شد.[24] البته اظهارات چرچیل خیلی مبهم بود، اما سوء‌ظن‌ ریاست پلیس نازی «کورت دالوئگ» (Kurt Daluege) را برانگیخت؛ به گونه‌ای که وی متوجه شد بریتانیا گزارش­‌های رادیویی آلمان را شنود کرده است. در نتیجه، دالوئگ دستوری خطاب به رؤسای پلیس صادر کرده و اعلان تعداد قربانیان از طریق مراسلات رادیویی را از آن تاریخ به بعد، ممنوع کرد؛ این دستور، توسط بریتانیا رمزگشایی شد. پیشنهاد «فردریک جکلن»، کارمند اداره اطلاعات امنیت آلمان پذیرفته و آمارهای مربوط به قربانیان حذف نشد و از آن تاریخ به بعد، تحت‌عنوان «اقدامات مربوط به آداب و رسوم جنگ» گزارش شد تا امکان رمزگشایی از آن­‌ها وجود نداشته باشد.[25]

نکته کلیدی این است که این دستور دالوئگ، خطاب به رؤسای پلیس آلمان بود و نه اطلاعات و امنیت. در نتیجه اداره فرماندهی آشویتس بر اساس قاعده مرسوم به ارائه گزارش از خروجی­‌های اردوگاه ادامه داد. در 28 ژانویه 1943 حتی بلچلی پارک گزارش داد که اداره اورنینبورگ، دستوری صادر کرده که آمارهای مشروحی تهیه شده و تعداد دقیق زندانیان مرده و ورودی‌­های جدید را گزارش کند.[26] نیکولاس تری، هم‌چون ریچارد بریتمن مدعی می‌شود که افرادی که بلافاصله بعد از ورود کشته شدند، در فهرست‌های خروجی ذکر نمی‌شدند؛ زیرا آن­ها هرگز ثبت نشده­ و به‌صورت مستقیم به اتاق­‌های گاز منتقل می­‌شدند.[27] البته این موضوع کاملاً قابل‌تصور است؛ اما بدون آن‌که حتی سندی مبنی بر دستوری صریح وجود داشته باشد که نشان دهد زندانیان مستقیماً بعد از ورود، در اتاق­‌های گاز به قتل رسیده‌­اند، یا سندی وجود داشته باشد که بر عدم ثبت گزارش خروجی‌ها تأکید کند؛ لذا چنین ادعایی صرفاً یک فرضیه است و حدسی که اثبات نمی‌­شود.

این‌که این فرضیه، موقتی و صرفاً یک فرض دور از ذهن است، به‌راحتی با مراجعه به چند نمونه گزارش میدانی و بررسی کوتاه، تأیید می‌شود. رئیس اطلاعات امنیت آلمان نمی‌توانست از عملیاتی شدن «راه حل نهایی مسئله یهود» مطلع شود، مگر آن‌که فرمانده آشویتس به‌طور منظم سرنوشت ورودی و خروجی افراد را جداگانه برای او گزارش می‌کرد. نیاز به گفتن ندارد که هیملر، می­‌بایست از تعداد زندانیانی که وارد اردوگاه آشویتس شده و از این اردوگاه به اردوگاه‌­های دیگر اعزام می‌شدند، یا در اتاق‌­های گاز کشته می­‌شدند، مطلع می‌شد. ریاست اداره اجرایی اطلاعات و امنیت نیز می­‌بایست بر آمارهای دقیق پافشاری می‌­کرد. از آن‌جا که این اداره مسئول همه اردوگاه‌­ها بود، می‌بایست نه‌تنها از آمار زندانیان سالم و در حال کار، بلکه از تعداد ثبت‌نام نشده­‌ها و نیز زندانیان ناسالم مطلع شود؛ حتی اگر این کار تنها برای توجیه مقادیر «زیکلون بی»(Zyklon B) که برای اتاق‌­های گاز درخواست می‌­شد و یا مقادیر درخواست‌شده کک برای کوره­‌های جسدسوزی، مطرح شده باشد.

در مجموع، این موضوع می‌­توانست اشاره به ضعف فاحش بروکراسی آلمان­‌ها داشته باشد؛ که قبول کنیم سوابق دقیق هر رویه نگه‌داری نمی‌­شد. حال آن‌که، در اردوگاه آشویتس یک تولد، مرگ، شپش‌زدایی، مجازات، اعدام، بیماری یا سوزاندن هرگز بدون گزارش به گروه اورژانس «دی» در اورنینبورگ توسط اداره فرماندهی اردوگاه، رها نمی­‌شد. سرانجام، «یورگن گراف» (Jürgen Graf) و «کارلو ماتوگنو» (Carlo Mattogno) اسناد متعددی در آرشیوهای مسکو کشف کرده­‌اند که نه‌تنها وسعت بوروکراسی آلمان را نشان می‌­دهد، بلکه بعید بودن هرگونه هولوکاستی را نیز نمایان می‌سازد. برای نمونه، مایل هستم گزارش دکتر «هورست فیشر»(Horst Fischer) را به دکتر ویرتس بیان کنم. در نامه­‌­ای به تاریخ 13 آوریل 1943 دکتر فیشر، پزشک اردوگاه در بوانا به پزشک پادگان، دکتر ویرتس می­‌نویسد تا او را از ورود 658 زندانی به اردوگاه آشویتس مطلع کند. از این 658 زندانی، 109 نفر پس از بررسی­‌های پزشکی مشخص شد که قادر به کار نیستند. از این 109 نفر زندانی ناسالم، 25 نفر به یکی از بندهای استراحت و بازیابی در بوانا فرستاده شده و 51 نفر به بیمارستان مجهز برای بستری زندانیان در آشویتس منتقل شدند.

به‌طور خلاصه، بی‌تردید پیام‌­های رمزگشایی‌شده در بلچلی پارک یکی از مهم­‌ترین منابع قابل‌اعتماد در مورد رویدادهای رخ داده در طول جنگ‌جهانی دوم هستند. این منابع، اطلاعاتی راجع به تعهدات ارتش آلمان و نیروی دریایی و هوایی آن فراهم می­‌کنند. آن­‌ها نگرشی دقیق نسبت به رویدادهای رخ داده در پشت جبهه روسیه و شرایط اردوگاه‌­های کار اجباری ارائه می‌­دهند. از آن‌جا که این گزارش‌­ها از اردوگاه آشویتس هیچ اطلاعاتی راجع به کشتارهای جمعی نمی‌دهند، این پرسش پیش می‌آید که آیا سرویس جاسوسی بریتانیا درباره هولوکاست چیزی می‌­دانست یا خیر؟! پاسخ یک کلمه است؛ خیر![28] با در نظر گرفتن این واقعیت که پیام‌­های اردوگاه آشویتس هیچ اشاره­ای به اتاق‌­های گاز یا قتل‌عام جمعی نمی­‌کنند، سؤال واقعی این است که «آیا واقعاً چیزی وجود داشت که کسی درباره آن بداند؟! به‌عبارتی دیگر آیا اصلاً هولوکاست وجود داشت؟!»

صرف‌نظر از باور عمومی به این‌که به‌ندرت یک رویداد تاریخی به‌طور کامل ثابت می­‌شود، باید بار دیگر صراحتاً اشاره کرد که تاکنون نه هیچ سندی و نه هیچ مدرک مستندی برای واقعیت قتل­‌های دسته‌جمعی در اتاق­‌های گاز پیدا نشده است. حداکثر تنها چیزی که وجود دارد «شهادت شهود» و  «اعترافات» متناقضی است که می­‌توان - به‌ویژه مورد آخر را – به‌راحتی اثبات کرد که تحت فشار ارائه شده‌­اند. قابل اعتمادترین مدارک درباره اردوگاه آشویتس، کتاب «مرگ آشویتس» (Sterbebücher von Auschwitz)[29] و «فرمانده اردوگاه آشویتس» ( Kommandanturbefehle von Auschwitz)[30]و پیام­‌های رادیویی رمزگشایی‌شده توسط متقفین[31] است؛ که حاوی کوچک‌ترین اشاره‌ای به قتل­‌های دسته‌جمعی توسط گازهای سمی نیستند. این، علاوه‌بر این واقعیت است که تعداد قربانیان گزارش‌شده توسط سرویس جاسوسی بریتانیا، تا حد زیادی با تعداد قربانیان گزارش‌شده در کتاب­‌های مرگ در آشویتس منطبق است.

همان‌گونه که تا به‌حال ذکر شد، اردوگاه کار اجباری آشویتس در کل 52.996 خروجی را گزارش داده است. بر اساس «کتاب­‌های مرگ» (Death Books) تصور می‌­شود در مجموع 36.958 مرگ در آشویتس در سال 1942 رخ داده است. این واقعیت که تعداد خروجی­‌ها بیش‌تر از تعداد مرگ­‌هاست، به‌راحتی قابل تبیین است. از آن‌جا که اصطلاح «آبگوینگ» (خروجی) همان‌طور که در بالا بیان شد، نه‌تنها شامل مرگ‌­های طبیعی و قربانیان اعدام می‌­شود، بلکه زندانیانی که آزاد شده و یا به‌جای دیگری منتقل شده‌­اند را نیز در برمی‌­گیرد. از این رو، کاملاً قابل‌تصور است که تعداد 36.958 مرگ ذکرشده در آن کتاب‌­ها برای سال 1942 کاملاً صحیح است. اختلاف موجود بر سر 16.038 نفر می‌­تواند منعکس‌کننده زندانیان آزادشده یا منتقل‌شده به دیگر اماکن باشد. ما، در انتظار کشف یک سند بدون ابهام هستیم که کشتار هزاران انسان در آشویتس توسط گاز «زیکلون‌ بی» را ثابت کند. از این جهت، حق با ما است که نسبت به روایت رسمی «هولوکاست»، با دیده تردید بنگریم.

پی نوشت ها:

[1] مرکز استراق سمع دولتی بریتانیا، پس از جنگ‌جهانی اول با عنوان (Government Code & Cipher School  راه‌­اندازی شد و بعدها نام خود را به government communications Headquarters (GCHQ تغییر داد. این مرکز، ساختار اصلی اطلاعات سیگنالی است و به‌عبارت دیگر، جاسوسی و استراق سمع تمام ارتباطات امروزی را انجام می­‌دهد.

[2] Francis H. Hinsley British Intelligence in the Second World War. Volume II: Its Influence on Strategy and Operations (London: Stationary Books, 1981).

[3] BBC HolocaustDocuments Released. 20 May 1997. Online: http://www.bbc.co.uk/archive/holocaust/5114.shtml

[4] تعداد زندانیان در آشویتز سالانه به‌صورت مستمر افزایش می­‌یافت. تا 22 آگوست 1944 تعداد زندانیان به رقم 104.891 رسید.

[5] Francis H. Hinsley, op. cit., p. 673.

[6] Bletchley Park Summary Reports ZIP/OS1 of 21 August 1942.

[7] Ulrich Völklein, Dr. med. Eduard Wirths: Ein Arzt in Auschwitz. Eine Quellenedition (Norderstedt: Books on Demand, 2005), p. 40.

[8] Bletchley Park Summary Reports ZIP/OS2 of 27 September 1942.

[9] Bletchley Park Summary Reports ZIP/OS3 of 29 October 1942.

[10] Ulrich Völklein, op. cit., S. 42.

[11]قهرمانی در اساطیر یونان است؛ که از او به‌عنوان حیله‌گرترین موجودات یاد می­‌کنند که اسرار خدایان را فاش می‌­کرد. وی به‌خاطر مجازاتش مشهور است. او می­‌بایست سنگ بزرگی را بر روی شیبی ناهموار تا بالای قله­‌ای می‌غلتاند؛ اما اندکی پیش از انتهای مسیر، سنگ از دستش خارج می‌­شد و او باید کارش را از ابتدا شروع می­‌کرد.

[12] Bletchley Park Summary Reports ZIP/OS6 of 28 January 1943.

[13] اولین گزارش مربوط به قتل‌عام یهودیان در نشریه معروف «ریگنر تلگرام» در تاریخ 8 آگوست 1942 منتشر شد. در 8 آگوست 1942 اعضای هیئت رئیسه کنگره جهانی یهود در ژنو به دولت­‌های انگلیس و واشنگتن در نام‌ه­ای اعلان کردند که «قتل‌عامل یک‌جای» تمام یهودیان آواره‌شده، در برلین تأیید و تصویب شده بود.

[14] Bletchley Park PRO FO 371/34551 of 27 August 1943.

[15] ریچارد بریتمن، اسرار رسمی؛ آن‌چه که نازی‌­ها درنظر داشتند و آن‌چه که انگلیسی­‌ها و آمریکایی‌­ها می‌­دانستند؛ انتشارات هلی اند وانگ نیویورک سال 1998. تمام نقل قول­‌ها در این کتاب از ترجمه آلمانی کتاب گرفته شده است.

[16] همان، ص 162

[17] همان، ص 160

[18] همان، ص 164

[19] همان، ص 154

[20] همان، ص 157

[21] همان، ص 156

[22] Nicholas Terry, "Conflicting Signals: British Intelligence on the 'Final Solution' through Radio Intercepts and Other Sources.” Yad Vashem Studies 32: 351-396, 2004.

[23] همان، ص 356

[24] همان، ص 360

[25] همان، ص 366

[26] Bletchley Park Summary Reports ZIP/OS6 of 28 January 1942.

[27] Terry, op. cit., p. 388.

[28] Or better stated: the radio communications deciphered at Bletchley Park contain only information regarding mass shootings behind the front, but not regarding mass gassings at Auschwitz (Oder behutsamer formuliert: Die in Bletchley Park entschlüsselten Funksprüche enthalten nur Informationen zu Masserschießungen hinter der Front, nicht aber zu Massenvergasungen in Auschwitz.)

[29] Staatliches Museum Auschwitz, Sterbebücher von Auschwitz (Berlin: De Gruyter, 1995).

[30] Norbert Frei (ed.), Darstellungen und Quellen zur Geschichte von Auschwitz: Standort- und Kommandanturbefehle des Konzentrationslagers Auschwitz 1940 – 1945 (Berlin: De Gruyter, 2000).

[31] David Bankier (Ed.), Secret Intelligence and the Holocaust. Collected Essays from the Colloquium at the City University of New York (Jerusalem: Yad Vashem, 2006).
 
منبع: پایگاه هادی