حاج حسن شایان­فر با تزویر و ریا و خودنمایی هیچ میانه­ای نداشت. مجیز هیچ­کس را نمی­ گفت و راه نان خوردن از اعتبارش را مسدود کرده بود.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - پدرم حیرت کرده بود که همة شبکه ­های تلویزیون در اخبار خود تصویر و خبر درگذشت نوة عمویش را پخش می­ کنند. پرسید: «یعنی این پسر حاج علی­رضای عمو این­ همه مهم بوده است؟!» برایش گفتم هر چقدر مهم بود در عوض مظلومیت داشت و چقدر تأسف ­بار بود که غیر از حاج­ حسین­ آقا شریعتمداری کسی قدرش را ندانست.

حاج حسن شایان­فر نوة عموی پدرم بود. از طرف پدری نوة حضرت آیت ­الله حاج شیخ هادی ملقب به بروجردی بود که یک عمر مسئولیت امام جماعت مسجد چهارمردان قم را بر عهده داشت و نمایندة حضرت آیت ­الله بروجردی یزرگ محسوب می­شد، و از طرف مادری نوة حاج میرزا ابراهیم انبارداران بود که ابتدای "گذر خان" در خیابان چهارمردان قم مغازة خشکه ­پزی داشت و تقوایش شهرة عام و خاص بود. این هر دو جد او از انسان­های برگزیده و مخلص روزگار بودند.

خبر رحلت جان­سوز او به من فهماند چرا نتوانستم امسال پیاده به کربلا بروم. اگر رفته بودم و خبر هجرت غریبانه و دردمندانة حاج حسن شایان­فر را در مسیر نجف به کربلا می­ شنیدم چنان به­ هم می­ ریختم که معلوم نبود بتوانم مسیر رفته را برگردم....آخر...او پدرم بود!

همین آخرین مرتبه ­ای که در عمر زندگی دنیوی­اش روز پدر را تجربه کرد با چند جملة قدرشناسانه مبارکی روز پدر را برایش پیامک زدم و تصریح کردم به­ لحاظ معنوی حق پدری بر گردنم دارد و از این بابت قدردان او هستم.

هیچ­گاه فراموش نکردم و نخواهم کرد اوایل دهة هفتاد وقتی به عنوان یک جوان شهرستانی یک­لا قبا به تهران آمدم و چیزکی در نشریات نوشتم او خودش تماس گرفت و مرا دعوت کرد به دیدارش بروم. الان هم ذوق و شوق قشنگی که از تماس او نصیبم شده بود در جانم جولان می­دهد. بیشتر ممنونش شدم که فهمیدم با چه زحمت و تدبیری توانسته شمارة محل کار این جوان شهرستانی را که از اقوام دور نَسَبی­ اش بود پیدا کند و دستش را بگیرد. از همان اولین دیدار بود که او برایم پدری کرد و من هم فرزندش شدم؛ اگرچه گاهی به حرمت حفظ نجابت و مظلومیت آن پدر خودم را از بسیاری معرکه­ها عقب کشیدم تا حق شاگردی­اش را حفظ کنم. حاج حسن شایان­فر هم این مرام مرا نیک دریافته بود، و چه بسا بارها مستقیم و غیرمستقیم به یک­دیگر فهماندیم اگر این بستگی سببی در میان نبود بیش از پیش در خدمت هم بودیم تا بوستان فرهنگی انقلاب را باغبانی کنیم.

برای من نوشتن از مرام و خصلت­ های حاج حسن شایان­فر بسیار سخت است. من این­ روزها داغدار پدر مظلوم و مجاهدی نستوه هستم؛ مردی که برخلاف بسیاری از آدم­های این روزگار نان­ به نرخ روز خور نبود و پرچم تفکراتش با باد این جناح و آن جناح تغییر مسیر نمی­ داد، جناحی که حاج حسن شایانفر پرچمدارش بود جناح انقلاب و امام و رهبر معظم انقلاب بود.

حاج حسن دغدغة بسیار داشت تا خط فرهنگ انقلاب را توسط نیروهایی که تربیت می ­کرد بسیار گسترده بر تار و پود فرهنگ مملکت تسری بدهد، و در این مسیر بسیار مظلوم بود و صریح و بدون رودربایستی بود، روی اصول انقلاب و منافع بیت­ المال با عزیزترین کسانش هم تعارف نداشت، همین خصیصه ­اش شاید بسیاری از آدم­های کوته­ بین را می­ رنجاند اما با تفکری عمیق درمی ­یافتی اگر بخواهی به اصول اصلی انقلاب پایبند بمانی باید همان خصیصه ­های حاج حسن را پیشة مرام خود سازی.

بسیاری از افراد حتی از افراد ظاهراً نزدیک به او - بودند که مثلاً تا چند روز مانده به فلان انتخابات ریاست جمهوری سنگ فلان کاندیدا را به سینه می ­زدند اما وقتی متوجه می ­شدند نان­شان در گرو حمایت از فلان کاندیدا است خیلی راحت رنگ عوض کردند و چرخشی عمیق داشتند، در ظاهر هم خودشان را محق و هم­فکر حاج حسن شایان­فر نشان می ­دادند و در باطن خون بر جگر او ریختند.

حاج حسن شایان­فر با تزویر و ریا و خودنمایی هیچ میانه­ای نداشت. مجیز هیچ­کس را نمی­ گفت و راه نان خوردن از اعتبارش را مسدود کرده بود. می­توان با صراحت و یقین گفت او جز در حیطة کاری ­اش در حد یک ذره هم از کسی خواهشی یا تمنایی نداشت و با مناعت طبع بسیار زندگی می­ کرد.

حاج حسن شایان­فر چنان مظلوم زیست و چنان مظلوم از دنیای فانی رخت بربست که بسیاری از نزدیکان به تفکراتش از جمله این شاگردش را به حیرت واداشت. حاج حسن مجاهدی مظلوم بود که نمی­ توان در عرصة زحمات و فعالیت­های او همتایی یافت. به یقین، میوه و ثمرات تفکرات و اقدامات این علمدار فرهنگی خط اصیل انقلاب در آیندة دور و نزدیک به بار خواهد نشست. برای من بسی افتخار است که خودم و تفکراتم را منسوب به این سردار فقید جبهة فرهنگی انقلاب بدانم حتی به این قیمت که به همین جرم!! در هیچ محفلی که با نام انقلاب و از بودجة بیت­ المال ارتزاق می­کند جایی و اعتباری نداشته باشم. حاج حسن شایان­فر به من آموخت که خستگی­ ناپذیر در مسیر اعتلای فرهنگ انقلاب ره پیمایم و از وجود خار مغیلان نهراسم. روحش شاد.

وعدة دیدار، مجلس ترحیم آن سردار مظلوم و مجاهد، پنج­شنبه چهارم آبان ساعت 13:30 مسجد فخرآباد

* امیرحسین انبارداران