این قدر این سفر، سفر خاص و لحظات غریبی داشت که نمی‌دانم حتی آن را بیان و وصف کنم. مثل چیزی نیست که در منزل بنشینید و تصاویر آن را از تلویزیون تماشا کنید. فقط باید بروید تا آن را کاملا لمس کنید.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- بانویی کار بلد، باهوش و بیش از هر چیز دیگری محترم و اهل مطالعه. هنرمندی بدون حاشیه، آرام و با وقار و نهایتاً بدون چون و چرا تحسین برانگیز، چه در بازی‌های تلویزیونی چه به عنوان ستاره‌ی سینما. خانم افسانه بایگان را همه علاقه‌مندان به قاب تصویر و سینما به عنوان ستاره دهه شصت می‌شناسیم و همه ما با کارهای زیبا و تحسین برانگیز او آشنا هستیم. این بار با او گفتگویی متفاوت ترتیب دادیم تا او را کمی فراتر بشناسیم گفتگویی از جنس کتاب و مهربانی.

 

*شاید سوال اولم ربطی به کتاب و کتاب‌خوانی نداشته باشد اما چون ماه صفر است و کربلا بوده‌اید می‌توانم از شما سوالی بپرسم و در مورد حال و هوای کربلا برایمان بگویید؟

بله. خواهش می‌کنم حتماً. این قدر این سفر، سفر خاص و لحظات غریبی داشت که نمی‌دانم حتی آن را بیان و وصف کنم. مثل چیزی نیست که در منزل بنشینید و تصاویر آن را از تلویزیون تماشا کنید. فقط باید بروید تا آن را کاملا لمس کنید. وقتی در آن مسیر قرار می‌گیرید کاملا انگار از همه چیز دل می‌کنید و به طرف معبود حرکت می‌کنید و به چیز دیگری فکر نمی‌کنید. غم‌ها و مشکلات پشت سرتان هیچ می‌شوند. لااقل برای من به این شکل بود. یک احساس نگفتنی عاشقانه بسیار غریب است. امیدوارم نصیب همه عزیزان باشد.

*این سفر یک دفعه اتفاق افتاد یا از قبل برنامه‌ریزی کرده بودید؟

نه. ده-پانزده روز پیش کاملا اتفاقی با من تماس گرفته شد و آن قدر ذوق زده شده بودم که فقط گفتم بله از خدا می‌خواهم تا به این سفر بروم. بعد هم کارها انجام شد و رفتیم و توفیق بود.

 

*از اولین کتابی که در کودکی خواندید برایمان بگویید.

شاید اولین کتاب را دقیق به خاطر نداشته باشم ولی سفرهای گالیور، تن تن و قصه‌هایی که در کتاب فارسی نوشته شده بود و به آنها خیلی علاقه داشتم و سر کلاس همیشه معلم از من می‌خواست تا داستان‌های کتاب را بخوانم و من هم چون علاقه داشتم آن‌ها را با احساس می‌خواندم. چون خانواده ما خیلی اهل کتاب بودند.

*بیشتر تصاویر کتاب‌ها که بیشتر به صورت مصور بود شما را جذب می‌کرد یا خود نوشته کتاب؟

نه نگرشی نسبت به تصاویر نداشتم و خود قصه مرا بیشتر درگیر و جذب می‌کرد. قصه برای من قصه نبود و قصه برای من حقیقت بود و این حالت را هنوز هم به نوعی دارم و همه چیز را در ظرف امکان قابل اتفاق می‌دانم.

 

*کتابی را که برایشان خیلی هیجان انگیز بوده و دوست داشتید آن را کامل بخوانید به یاد دارید؟

بله شازده کوچولو بود که قبلا خوانده‌ام و بعدها و هم اکنون هم هزارگاهی آن را می‌خوانم و نسبت به آن حسی خاص دارد و فکر می‌کنم که چه قدر یک انسان می‌تواند ژرف و عمیق باشد(منظورم نویسنده کتاب است) که بتواند یک داستان عمیق انسانی و در حقیقت فلسفه را به زبان و به سادگی به خواننده منتقل کند و آن را به مخاطب برساند این سادگی را بعدها در کارهای «شل سیلور استاین» هم دیدم. رسیدن به این زبان نشانگر پختگی و عمق نویسنده در مقوله فلسفه است. نوسینده‌های این اثر هستند که می‌توانند به زبان ساده و گویا فلسفه را به این شیوایی دربیاورند و ما در همه سن و سال آن را بتوانیم بخوانیم و از خواندن آن لذت ببریم و رسیدن به این سادگی نیاز به پختگی خاصی می‌خواهد که آنها به این درجه رسیده‌اند.

*الان چه نوع کتاب‌هایی را می‌خوانید؟

الان بیشتر متون عرفانی را دنبال می‌کنم.

*کتابخانه منزل شما بر چه اساسی چیده شده است؟ براساس نام است یا ناشر؟

نه براساس میل و حس شخصی خودم است که بیشتر با کدام یک از آنها کار دارم. طبیعتاً آنهایی که بیشتر کار دارم و در واقع در حال مطالعه هستم دم دستم است. کتابی که تازه خریداری شده و هنوز خوانده نشده عقب‌تر هستند و منتظرند تا که باز و خوانده شوند.

 

*چند تا کتاب دارید؟

من خیلی کتاب دوست دارم و بسیار هم کتاب داشتم ولی به علت اینکه نگهداری آنها قابل مقدور نبود و خیلی از فضای منزل را اشغال می‌کرد مجبور بودم کتاب‌های خوانده شده را مدتی در کارتون و در انباری نگه‌داری کنم اما خودم دلم می‌گرفت چون احساس می‌کردم آنها را در انبار حبس کرده‌ام. بنابراین مقداری از آن‌ها را به کتابخانه و مقداری را هم به همسرم دادم تا در کتابخانه دفتر کارشان قرار دهند. و الان کتابخانه خیلی بزرگی در منزل ندارم و در حقیقت از کتاب‌هایی که استفاده می‌کنم در کتابخانه‌ام موجود است.

*پس کتاب‌های مرجع و آن‌هایی را که دوست دارید نگه داشته‌اید؟

بله. دقیقا کتاب‌هایی که حالا حالا با آن‌ها کار دارم. کتاب‌های مرجع که قطعا حالا حالا با آنها کار داری ولی کتاب‌هایی که حس و حال خاصی به آن‌ها داری و دوست داری به آن‌ها رجوع کنی و یک سری هم کتاب‌های بالینی که همیشه هستند.

*چه نوع کتاب بالینی دارید؟

شعر و دعا و ... دقیق‌تر کتاب‌هایی مثل تمهیدات عین القضات، حکمت خسروانی و مقالات شمس

 

*سبک کتابخوانیب شما چیست؟ مثلا برای خودتان یک فنجان چای می‌ریزید یا موقع خواب کتاب می‌خوانید؟

نه، هر وقت داشته باشم و بتوانم از آن زمان برای خواندن کتاب استفاده کنم واقعاً معطل نمی‌کنم چون خیلی لذت می‌برم و هر روز هم عمیق‌تر می‌شود و از آن لذت می‌برم و هر روز هم حسم بیشتر و بیشتر می‌شود.

*خاطرم هست شما در برنامه کتاب باز هم گفتید که من حتی زمان گریم و سر فیلم‌ّبرداری‌هایم هم کتاب می‌خواندم؟

شاید سر گریم نه اما سر فیلم‌برداری،‌ موقع‌هایی پیش می‌آمد که می‌شد که یک ساعت و یا بیشتر کار نداشتم و زمان خیلی مناسب و خوبی برای خواندن کتاب است.

*از کتابی که سبک زندگی‌ شما را تغییر داده‌اند برایمان بگویید؟

یک دوره‌ای خیلی سال پیش کتاب قانون توانگری این حس را برایم داشت. خیلی در زندگی من اثر گذاشت.

 

*کتابی بوده که برای آن شب تا صبح بیدار باشید؟

خیلی. طبیعتاً کسی که عاشق کتاب است و اهل کتاب است با آن درگیر می‌شود. همان کتاب‌هایی که کتاب فروش می‌گوید این از آن نوع کتاب‌هایی است که اگر باز کنی دیگر نمی‌توانستی آن را تا تمام نکرده و زمین بگذاری، این همین کتاب‌هایی هست که شب تا صبح آدم را بیدار نگه می‌دارد. مثل کتاب قلندر و قلعه که یک رمان ساده نویسی شده از زندگی بسیار خاص و پیچیده فلسفی شییخ شبهاب الدین سهروردی است که این قدر جناب یثربی آن را خوب و ساده نوشته بودند که من سعی می‌کنم نزدیک بشوم و نگاه کنم که او چه چیزی را دوست دارد. قبل سعی می‌کردم براساس سلیقه خودم برای آن شخصی کتابی را تهیه کنم که بعدها دیدم آن کار اشتباه است بلکه آن چیزی که شخص دوست دارد مهم است نه آن چیزی که من دوست دارم. مگر از من بخواهند و بگویند چه طور کتابی که آن وقت پیشنهاد می‌کنم.

*اگر بخواهید به یک سفر بروید چه نوع کتابی را با خود می‌برید؟

بستگی به نوع سفر دارد و این که می‌خواهی چه حالی در آن سفر داشته باشی. مثلا در یک سفر کاری چهل مجلس علا‌ءالدوله سمنانی را بردم. خیلی هم خواندن آن به من چسبید که الان برای خودم یک ذره عجیب است که چه طور این کتاب سنگین را خواندم.

*میانه شما با خواندن کتاب در فضای مجازی چیست و آیا از نظر شما آن هم یک نوع مطالعه محسوب می‌شود؟

بله حتما محسوب می‌شود؛‌ ولی من به شخصه نور و اشعه و فرکانس‌هایی که می‌دهد را دوست ندارم و حس و حال ورق زدن و شیوه سنتی آن را بیشتر دوست دارم و ترجیح می‌دهم در حد لزوم کتاب خواندن با شیوه قدیم را داشته باشم.

 

*به مناسبت هفته کتاب توانستید به کتاب فروشی‌ها سر بزنید؟

من امیدوارم چند جلد کتاب که خواسته بودم و به کتاب فروشم سپرده بودم را تهیه کند تا همین روزها بتوانم به کتاب فروشی سر بزنم و آن کتاب‌ها را تهیه کنم. رفتن به کتاب فروشی یکی از ملزومات زندگی است هم دیدن فضای کتاب‌ها و بوی کتاب و گپ زدن با کتاب‌ فروش‌ها که خیلی درگیر کتاب و به روز هستند که خودش زمان طولانی خاص می‌طلبد، برای آن‌هایی است که اهل کتاب هستند.

*در حال حاضر مشغول خواندن چه نوع کتابی هستید؟

در حال حاضر حلاج آقای یثربی.

*اشعار کدام یک از شعرا را دوست دارید؟

من کلا شاعران را دوست دارم. یعنی دنیای شعر یک دنیای خیلی خاص است که فاصله‌ای است بین وحی و الهام. هنرمند دچار الهام است و انبیا دچار وحی، ولی سرچشمه یکی است. و به نظرم شفاف‌ترین و زلال‌ترین حس هنری بی‌واسطه به صورت شعر بروز می‌کند. حافظ و مولانا و صناعی، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد هم گل سرسبد شعر معاصر و ...

 

*اگر بخواهیم یک تایم از زندگی خودتان را به صورت داستان بنویسید کدام قسمت از آن را انتخاب می‌کنید و چه اسمی برای آن انتخاب می‌کنید؟

اسمش که قطعاً‌ افسانه می‌گذارم. اما کدام تکه از داستان را انتخاب می‌کنم، نمی‌دانم. به آن حدی فکر نکرده‌ آمد در کل با همه فرود و فرازها از در مجموع از حیاتم راضی هستم و خدا را شکر می‌کنم.

*زیباترین رمانی که تا به حال خوانده‌اید؟

جان شیفته.

*تلخ‌ترین کتاب؟

یادم نیست.

*بهترین کتابی که هدیه گرفته‌اید؟

صحیفه سجادیه.

 

*کتابی که به خواننده‌ها پیشنهاد می‌دهید؟

هر کس یک سلیقه‌ای دارد و واقعاً نمی‌دانم چه کتابی را پیشنهاد کنم شاید مثنوی مولوی

*فیلمی که کتابش را خوانده‌اید و یا برعکس کتابی که فیلمش را دیده‌اید؟

دکتر ژیواگو

*حرف پایانی؟

امیدوارم فرهنگ کتاب خوانی در بین مردم رواج پیدا کند و همه از لذت خواندن کتاب بهره ببرند.

 
منبع: هنرمند