پیامبر اسلام(ص) همواره بر سه مسئله اساسی از جمله احترام به شئون انسان‌ها، تأمین مصالح و رساندن آنها به سوی سعادت اخروی تأکید کرده است، علاوه بر این پیامبر به عنوان نبی و آورنده دین خدا، رهبر جامعه و یک انسان حقیقت‌خواه اصولی را مطرح می‌کند.

به گزارش مشرق، در دیدگاه پیامبر اکرم(ص)، سیاست به‌ معنای اداره امور عمومی انسان‌هاست و از این نظر با مکاتب دیگر فرقی ندارد. تفاوت اساسی در اهداف و جهت‌گیری و نوع تعالیم پیامبر(ص) در این زمینه است. تعالیم رسول‌خدا(ص) در راستای تأمین مصالح عمومی بشر و حفظ شئون انسان‌هاست و جهت‌گیری این سیاست هم در همین راستاست. درست است که هدف کلی اسلام رساندن انسان‌ها به سعادت و کمال اخروی است اما این موضوع دلیلی نیست که این دین الهی به ابعاد زندگی دنیوی انسان مانند رفاه، امنیت و تأمین زندگی آرام بی‌توجه باشد. بنابراین سیاست در سیرةالنبی جایگاه بالایی داشته است اما هدف اصلی سیاست نبوی رساندن انسان به کمال حقیقی او است.
در سیاست پیامبر اکرم(ص)، ارشاد انسان‌ها در مسیر رهایی‌بخشی آنها در دنیا و آخرت نقش پررنگی دارد. در این بینش گروه، جناح و نژاد معنی ندارد بلکه نوع انسان مورد توجه قرار می‌گیرد. برخلاف ایدئولوژی سیاسی در جهان امروز که غالباً جناحی و نژادی است، سیاست اسلامی در رابطه با نوع بشر است بنابراین دیپلماسی اسلام یک سیاست جهانشمول است.
پیامبر اسلام(ص) همواره بر سه مسئله اساسی از جمله احترام به شئون انسان‌ها، تأمین مصالح و رساندن آنها به سوی سعادت اخروی تأکید کرده است، علاوه بر این پیامبر به عنوان نبی و آورنده دین خدا، به‌عنوان سیاستمدار و رهبر جامعه و به‌عنوان یک انسان حقیقت‌خواه و عدالتخواه یکسری اصول را مطرح می‌کند.

در عرصه اول خداگرایی و خدامحوری، قراردادن انسان‌ها در مسیر توحید، به معنای دوستی برای خدا و دشمنی به خاطر او، مراعات و خشنودی خدا در همه احوال و سنخیت و همخوانی هدف و وسیله و اصل اخلاص از جمله اصولی است که پیامبر(ص) به عنوان نبی مطرح می‌کند.

رحمت و عطوفت به همه انسان‌ها، اخوت و برادری عمومی، مردمداری و توجه به مردم، مدارا کردن و کنار آمدن با زیردستان، تساهل و تسامح و آسان‌گیری، بودن در میان مردم و فاصله نداشتن با آنها، حلم و شرح صدر، اهتمام و تلاش برای مردم و رساندن آنها به مصالحی که دارند، مشورت و ساده‌زیستی، حریت و آزادیخواهی، تکریم انسان‌ها، یکسان‌انگاری نوع بشر و... نیز در مسئولیت رهبری و رهبر سیاسی جامعه پیامبر(ص) نمود داشته است.

توجه به حکمت و منطق، اقدام در حد توان، قاطعیت و جدیت، استقامت و پایداری، صبر و پایداری، عزت و استقلال و نفی خشونت و ... نیز اصولی است که پیامبر(ص) به‌عنوان یک انسان حق‌گرا به آن پایبند بوده است.

پیامبر اسلام(ص) به مدت 23 سال رهبری جامعه اسلامی را برعهده داشتند که 13 سال آن در مکه گذشت و به دلیل شرایط سختی که از سوی اشراف بر ایشان تحمیل می‌شد، نتوانستند حکومتی تشکیل دهند و صرفاً رهبر فرهنگی، اجتماعی و عقیدتی و ایمانی بودند اما زمانی که شرایط مهیا شد، به مدینه مهاجرت کردند و با تدوین یک منشور و یک متن قانونی که با مشورت سران و بزرگان انصار و مهاجرین و همچنین گروه‌های یهودی، نصرانی و زرتشتی تصویب شد، حکومت خود را تشکیل دادند.

پیامبر اکرم (ص) در این ده سال بر مبنای این قانون، رهبری شهر مدینه را بر عهده گرفت، مردم مدینه نیز پیامبر(ص) را به‌عنوان رهبر سیاسی خود پذیرفتند زیرا طبق این قانون اساسی همه مردم به‌عنوان شهروندان مدینه قلمداد می‌شدند و تفاوتی بین انصار، مهاجر، یهودی، نصرانی و ... نبود. تثبیت پایه‌های سیاسی حکومت در حدی که مشروع قلمداد می‌شد، تعیین حدود مرزها، تعیین نحوه برخورد مردم با حکومت و حکومت با حکومت‌های دیگر و ... از اقداماتی بود که پیامبراسلام(ص) در طی این ده سال انجام داد.

پیامبر اسلام(ص) به هیچ وجه قصد کشورگشایی و سلطه بر جوامع دیگر نداشتند بلکه همانطور که می‌دانید با اشراف قریش در مکه پیمان صلحی بستند که همواره به آن پایبند بودند و این خود قریش بود که پیمان را شکست. حتی جنگ پیامبر(ص) با یهودی‌های مدینه به این دلیل صورت گرفت زیرا یهودیان مدینه به پیامبر(ص) خیانت کردند و قرارداد خود با ایشان را زیرپا نهادند. بنابراین می‌بینیم که جنگ با دول دیگر و کشورگشایی پس از پیامبر(ص) و در زمان خلافت خلیفه اول و دوم هیچ ارتباطی به سیره سیاسی پیامبر(ص) ندارد.
 
 
*محمد حسین جمشیدی (نویسنده کتاب «دیپلماسی پیامبر)
 
 
منبع: فارس