سرویس جهان مشرق - هر اندازه مناسبات مصر و عربستان سعودی طی دوران حکومت 3 دهه ای «حسنی مبارک» نزدیک و دوستانه بود و روند ثابتی را طی می کرد، در دوران حکومت های روی کار آمده پس از انقلاب مردمی 25 ژانویه 2011 مصر این مناسبات شاهد تنش ها و بحران هایی است که هر روز بر عمق و گستره آن افزوده می شود.
پیروزی «محمد مرسی» در اولین انتخابات مردمی پس از سرنگونی دیکتاتوری مبارک و به قدرت رسیدن «اخوان المسلمین» در مصر کافی بود تا آتش بحران در روابط عربستان و مصر را روشن کند و با شکست سیاست خارجی مرسی و اخوانی ها برای زدودن تیرگی ایجاد شده در مناسبات قاهره – ریاض و بازگرداندن آن به مجرای سابق خود، آتش اختلافات فیمابین را شعله ورتر کند.
تشدید اختلافات و تیرگی روابط عربستان با مصر، کودتای نظامی ارتش علیه حکومت اخوان المسلمین و براندازی آنها از قدرت را به دنبال داشت، با این امید که با برکناری مرسی و خارج کردن اخوانی ها از صحنه سیاسی، مصر به دامان سعودی ها باز خواهد گشت.
در واقع عربستان امید بسیاری داشت با به قدرت رسیدن ارتش به رهبری «عبد الفتاح السیسی» در مصر، این کشور بار دیگر در مشت عربستان خواهد بود، به ویژه آنکه اقدامات و رویکردهای سیاسی دولت کودتا از ابتدای به دست گرفتن قدرت در مصر تاکید می کرد که کودتاچیان درصدد جلب رضایت ریاض و بهره مند شدن از کمک های مالی و نظامی سعودی ها هستند.
در این مرحله، نه تنها عربستان به عنوان حامی کودتا و کودتاچیان بلکه کویت و امارات متحده عربی نیز به دلیل خصومت های تاریخی و دشمنی دیرینه با اخوان المسلمین سیل کمک های خود را به مصر روان کردند.
همسویی رویکردهای دولت کودتا با رویکردهای ریاض، به ویژه همگرایی سیاسی در برابر اخوانی ها، خیلی زود مصر را به جولانگاه عربستان در عرصه اقتصادی و مالی و تجاری تبدیل کرد و سعودی ها سرمایه گذاری های متوقف شده خود را در مصر مجدداً فعال کردند.
درحالی که ظواهر امر نشان می داد، مناسبات ریاض – قاهره در اوج به سر می برد، یک واقعه روی تمام این باورها خط بطلان کشید و مرحله ای جدید از مناسبات بین دو کشور را رقم زد.
بحران جزایر مصری
ماجرا از این قرار است که طی سفر «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان اوایل سال جاری میلادی به قاهره، السیسی حاکمیت مصر بر 2 جزیره راهبردی «تیران» و «صنافیر» در دریای سرخ را به عربستان منتقل می کند. این اقدام السیسی با مخالفت های داخلی بسیاری در مصر مواجه شد و حکومت را با امواج تازه ای از نارضایتی ها و مخالفت های مردمی مواجه کرد.
ادامه اعتراض ها ورود شخصیت های سیاسی و فعالان حقوقی و مدنی مصری به میدان را درپی داشت تا نیروهای امنیتی مصر با حمله به تجمع معترضان به امضای قرارداد ننگین موسوم به ترسیم مرزهای بین مصر و عربستان سعودی كه در واقع دست كشیدن مصر از دو جزیره راهبردی تیران و صنافیر است، آنها را قلع و قمع و تعدادی را بازداشت كردند.
درحالی که حکومت مصر از یک سو از طرف مردم این کشور مورد انتقاد قرار داشت و با وجود بازداشت ده ها معترض و سرکوب های گسترده نتوانسته بود، مردم مصر را آرام کند، از سوی دیگر، از سوی عربستان به شدت تحت فشار بود، جزایر تیران و صنافیر را براساس توافق صورت گرفته، به عربستان تحویل دهد.
پاسخ السیسی مبنی بر اینکه نمی تواند، خواست مردم کشورش را نادیده بگیرد و جزایر را به سعودی ها انتقال دهد، تیر خلاصی بود تا روابط قاهره – ریاض را وارد مرحله ای جدیدی از بحران و تنش کند، اما دلخوری سعودی ها از السیسی تنها بخاطر خلف وعده در جزایر نبود.
عدم همراهی در تجاوز به یمن
موضع قاهره در قبال بحران یمن یکی از این دلخوری ها بود که موجب علنی تر شدن اختلاف میان مصر و عربستان سعودی شد. درحالی که عربستان انتظار داشت، مصر مشارکتی جدی در کنار سعودی ها در بحران یمن داشته باشد و مشارکت فعالی در ائتلاف کشورهای عربی ضد یمن به رهبری عربستان داشته باشد، اما مصر هیچ گاه به این خواسته سعودی ها تن نداد و از اعزام نیروی زمینی به یمن امتناع کرد و تنها به اعزام چند ناوچه به آب های یمن بسنده کرد که آنها هم نقش چندانی در تجاوز نظامی ائتلاف عربی و سعودی ها علیه مردم بی پناه یمن ایفا نکردند.
کنفرانس گروزنی
کنفرانس گروزنی یکی دیگر از دل خوری های عربستان از مصر بود. این کنفرانس 3 روزه 27 آگوست گذشته با عنوان «اهل سنت و جماعت چه کساني هستند؟» در شهر گروزنی، پایتخت چچن برگزار شد. اگرچه مهمترین هدف این کنفرانس ارائه تعريفي جامع از «مذاهب اهل سنت و جماعت» و «شناسایی و معرفی هویت اهل سنت و جماعت» اعلام شده بود، اما غیر مستقیم «برائت از گروه هاي وهابی تکفيري» را هم دنبال می کردند و اعلام برائت از وهابیت تکفیری به معنای احیای جايگاه الازهر مصر در جهان عرب و میان اهل سنت بود و این هدف جز با کنار زدن سعودی ها محقق نمی شد.
به این ترتیب، درحالی که از مصر شخصیت هایی برجسته اهل سنت این کشور مانند «احمد الطیب»، شیخ الازهر و شیخ «شوقی علام»، مفتی مصر و «اسامه الازهری»، مشاور رئیس جمهور مصر و «علی جمعه»، مفتی سابق این کشور در این کنفرانس حضور یافته بودند، یک مفتی هم به نمایندگی از سعودی ها و متحدان منطقه ایش به کنفرانس دعوت نشده بود.
صرف نظر از دل خوری سعودی ها از چرایی عدم دعوت به کنفرانس، آنها به شدت موضع گیری الازهر در قبال وهابیت را محکوم و مورد انتقادهای بسیار شدید اللحن و توهین آمیز قرار داد.
بیانیه پایانی کنفرانس گروزنی نه تنها در مرکزیت و رهبريت عربستان بین اهل سنت تشکيک و تردید می کرد، بلکه آشکارا و علنی وهابيت را از دايره اهل سنت طرد می نمود و این سعودی ها را به شدت خشمگین کرده بود و عمده این خشم و دل خوری متوجه مصر بود که با لشکری از علمای اهل سنت، کنفرانس را در قبضه خود گرفته بود.
طوماری از اختلاف رویکردی در سیاست های خارجی
اما اختلافات قاهره و ریاض به این جا ختم نمی شد، بلکه طوماری از اختلاف رویکردی در سیاست های خارجی دو کشور مشاهده می شد که بیان همه آنها از حوصله این مطلب خارج است، لذا به مهمترین آنها جهت یادآوری اشاره می شود:
- روسیه: درحالی که روسیه در رویکرد سیاست خارجی مصر به ویژه شخص السیسی دارد و قاهره از هر فرصتی برای نزدیکی به مسکو و گسترش سطح مناسبات و همکاری های دو جانبه به ویژه در حوزه نظامی استفاده کنند، سعودی ها چنین جایگاهی را به روسیه در سیاست خارجی خود نداده اند که یکی از مهمترین دلایل آن موضع روسیه در بحران سوریه است و این یکی از اختلافات رویکردی قاهره – ریاض است.
- ایفای نقش منطقه ای: در حالی که رویکرد سیاست خارجی مصر در سطح منطقه ای بر حضور فعال و تاثیر گذار در این منطقه و سازمان ها و نهادهای عربی و اسلامی مانند اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی و احیای جایگاه و موقعیت گذشته خود در جهان عرب و اسلام است، سعودی ها این رویکرد را تهدیدی علیه موقعیت و جایگاه منطقه ای خود می دانند، لذا برای جلوگیری از احیای مصر و قدرت گیری آن در جهان عرب از هیچ اقدامی فروگذاری نمی کنند، اقداماتی که از تمام آنها بوی توطئه و نیرنگ به مشام می رسد. همین رویکرد به تنهایی کافی است تا عربستان را رو در روی مصر قرار دهد.
- حمایت از جریان های تکفیری: در حالی که حمایت از گروه های تروریستی از جمله گروه های تکفیری در هر نقطه از منطقه و تحت هر نام و عنوان، در کنار تبلیغ وهابیت یکی از مهمترین اصول سیاست خارجی عربستان را تشکیل می دهد و سعودی ها برای آن سرمایه گذاری میلیاردها دلاری به ویژه در سال های اخیر کرده اند، مصر همواره جریان های تروریستی تکفیری را خطری علیه امنیت ملی خود دانسته با آنها مبارزه کرده است، نمونه بارز این رویکرد مصر را می توان هم اکنون در صحرای سینا و در مبارزه با گروه تروریستی تکفیری «انصار بیت المقدس» به عنوان شاخه داعش در مصر ملاحظه کرد. همچنین الازهر مصر که وهابیت را دشمن و رقیب منطقه ای خود می داند، از اقدامات عربستان در انتشار وهابیت انتقاد کرده است.
- جمهوری اسلامی ایران: جمهوری اسلامی ایران یکی دیگر از اختلافات رویکردی سیاست خارجی مصر و عربستان در سطح منطقه است، مصر به دلیل مصرف داخلی و پذیرش نقش بین المللی که غرب به آن داده است، سعی می کند تا با مواضع خصمانه عربستان نسبت به ایران همراهی نکند.
حتی به رغم این که جیبوتی و سودان، از کشورهای همجوار مصر پس از بحران حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران به تبعیت از عربستان، روابط خود را با ایران قطع و وارد عرصه خصمانه ای علیه کشورمان شدند، قاهره در اوج سیاست های خصمانه عربستان علیه ایران، مشاهده نشده در این موضع گیری با عربستان همراه شود و از الفاظ خشن علیه جمهوری اسلامی استفاده کند، بالعکس قاهره در چنین شرایطی از ظرفیت های احتمالی برقراری رابطه با ایران، برای مصارف داخلی بهره برداری کند.
به همین منظور درحالی که ریاض با تمام توان و با شدیدترین وجه، وارد عرصه خصومت و دشمنی با ایران شده و تمایل بسیاری دارد، مصر نیز از مواضع خصمانه و شدید ریاض علیه تهران پیروی کند، اما چنین موضوعی اتفاق نیفتاد و یا دست کم نمادی بیرونی نداشته است.
اخوان المسلمین، عراق، سودان، ترکیه، لبنان و غیره دیگر پرونده ها و موضوعات مورد اختلاف در رویکردهای سیاست خارجی مصر و عربستان سعودی شمرده می شود که تعمیق شکاف و گسترش خلأ ایجاد شده بین دو طرف را به دنبال دارد.
سوریه شاه کلید بحران
علی رغم تمام عوامل و دلایل اشاره شده در بروز بحران و تنش بین عربستان سعودی و مصر، یک عامل از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است، به گونه ای که باید آن را «شاه کلید» بحران مصر و عربستان نامید. اگرچه اختلاف رویکرد سیاست خارجی مصر و عربستان در قبال سوریه و در سال های اخیر بحران تحمیلی به سوریه زاییده دیروز و امروز نیست، بلکه این اختلاف همواره وجود داشته و صرفا شرایط حساس و دشوار حاکم بر منطقه به نمود بیش از پیش و عیان تر شدن آن کمک کرده اند. به گونه ای که این رویکرد حتی در دوران ریاست جمهوری محمد مرسی اخوانی بر مصر حفظ شده بود.
هویت اخوانی مرسی جز در چند هفته آخر ریاست جمهوری او، نقش پر رنگی در مواضعش در قبال بحران سوریه نداشت. اگر هویت اخوانی، محور مواضع او بود، مرسی باید رویکرد اخوانی های سوریه را تایید می کرد که چیزی جز «سرنگونی اسد» از طریق مبارزه مسلحانه نبود و در یاری رساندن به آنها می کوشید. اما مرسی با اینکه تحت فشار برخی حکومت های مرتجع عرب جهت حمایت از گروه های مسلح تروریستی و تشدید بحران در این کشور بود، بارها اعلام کرد که راه حل پایان بحران سوریه، سیاسی است.
برجسته ترین اقدام مرسی که موجب خشم عربستان شد، تشکیل کمیته چهار جانبه با حضور مصر، ایران، ترکیه و عربستان و عدم دعوت از قطر به عنوان یک مدعی در این کمیته بود.
این اقدام مرسی عملا موجب ورود ایران به یک تلاش جمعی برای یافتن راهکار سیاسی جهت پایان بحران سوریه شد. در حالی که عربستان سعی داشت، ایران را به عنوان حامی اسد و بخشی از مشکل سوریه معرفی کند و نه یک طرف موثر در یافتن راه حل. اگرچه این کمیته به دلیل کارشکنی و کم توجهی سعودی ها خروجی برای بحران سوریه نداشت، اما زمینه ساز حضور مقامات ایرانی در قاهره شد که نزدیکی بیشتر تهران و قاهره را در آن برهه زمانی به همراه داشت.
اقدام دیگر مرسی که در فضای ضد سوریِ جهان عرب، بسیار معنادار تلقی شد، اعزام کاردار به دمشق در اواسط اردیبهشت ماه سال 1392 بود. این اقدام در حالی از سوی مرسی صورت گرفت که اتحادیه عرب کرسی سوریه را در اختیار معارضان قرار داده بود. مرسی با این اقدام، عملا به تصمیم اتحادیه عرب پشت کرد.
تنها اقدام ضد سوری مرسی روز 25 خرداد 1392 در تجمع «حمایت از سوریه» در قاهره رقم خورد که طی آن از قطع روابط مصر با دولت سوریه خبر داد و خواستار جهاد علیه بشار اسد، اجرای منطقه پرواز ممنوع در آسمان سوریه و خروج حزب الله از سوریه شد. از آنجا که بحث در چرایی تغییر موضع مرسی خارج از این بحث است، آن را به زمان دیگری موکول می کنیم و در ادامه ارزیابی مواضع قاهره در قبال بحران سوریه به اظهارات عبد الفتاح السیسی پس از تغییر موضع مرسی و اعلام جهاد علیه سوریه، اشاره می کنیم. وی که در آن زمان فرمانده ارتش و نیروهای مسلح بود، در سخنانی که از تلویزیون مصر پخش شد، تاکید کرد که ارتش در امور کشورهای دیگر مداخله نمی کند.
پس از برکناری مرسی از قدرت و روی کار آمدن نظامیان در مصر نیز رویکرد السیسی به بحران سوریه با رویکرد مرسی تفاوت ماهوی و اساسی نداشت. هر دو قائل به راهکار سیاسی و حفظ تمامیت ارضی سوریه بودند. البته السیسی از همان ابتدا تمایل خود به ماندن اسد در قدرت را اعلام کرد و به همین منظور با مسئولان نظام در سوریه در ارتباط بود، به عنوان مثال وی اواخر شهریور سال 1394 با «علی مملوک»، رئیس دستگاه اطلاعات سوریه که به قاهره سفر کرده بود، دیدار کرد و در جریان این دیدار به مملوک گفته بود که پیام حمایتش از اسد را به وی برساند و اینکه اعتقاد دارد، اسد سقوط نخواهد کرد.
علاوه بر آن السیسی چندی بعد در مصاحبه با شبکه سی ان ان گفته بود که او دیگر فکر نمی کند که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه باید از قدرت کنار برود. وی تاکید کرده بود: بشار اسد را می توان مدیریت کرد، اما تروریست ها را نمی توان.
السیسی در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز درباره بحران سوریه گفته بود که ما به شدت خواهان آن هستیم و تمایل بسیاری داریم که سوریه به عنوان یک کشور و دولت باقی بماند و به کشورها و دولت های کوچک تر تقسیم نشود.
به این ترتیب، آشکار می شود که رویکرد حمایت از نظام در سوریه و بشار اسد در قدرت همواره یکی از اصول ثابت سیاست خارجی مصر بوده و مطمئنا سعودی ها نیز از آن به خوبی مطلع بوده اند، اما به ظن اینکه با اهرم دلارهای نفتی می توانند، موضع مصر غرق در مشکلات اقتصادی و اجتماعی را تغییر دهند، این رویکرد را نادیده گرفتند. درحالی که در همان دوران نادیده گیری سعودی ها، قاهره همچنان رویکرد سابق خویش در حمایت از نظام و اسد طی بحران سوریه را دنبال می کرد.
اوج رویکرد حمایت قاهره از دمشق به 8 اکتبر گذشته باز می گردد که نماینده سوریه در سازمان ملل به پیش نویس قطعنامه روسیه در خصوص بحران سوریه رای مثبت داد تا عنان صبر از کف سعودی ها ربوده شود و سیل انتقادات و محکومیت ها علیه قاهره را به دنبال داشته باشد.
اما چون سعودی ها دیدند که داغ شدیدتر و ضربه بزرگ تر از آن است که با چند محکومیت و انتقاد التیام یابد، کمک نفتی خود را به قاهره قطع کردند تا به این طریق مصر را به زانو درآورند. درحالی که این بار نیز روند تحولات برخلاف تمام پیش بینی ها و تمایلات سعودی ها رقم خورد و مقامات مصری به مناسبت های مختلف با تاکید بر استقلال مصر در تصمیم گیری و عدم تبعیت از هیچ مرجع و کشور خارجی، بار دیگر از عدم تغییر در رویکرد حمایت از نظام سوریه سخن گفتند.
تحولات روزها و هفته های بعد نشان داد، مصری ها در گفته های خود ثابت قدم هستند و به سرعت در حال توسعه و گسترش مناسبات خود با سوریه فراتر از حمایت سیاسی هستند، موضوعی که عبد الفتاح السیسی، 2 آذر در گفتگو با تلویزیون پرتغال و در پاسخ به پرسشی درباره احتمال اعزام نیروهای ارتش مصر به سوریه، بر آن تاکید کرد و اظهار داشت: اولویت ما آن است که ارتش های ملی را در کشورهای مختلف حمایت کنیم، مثلا ارتش لیبی را در سیطره بر خاک این کشور و برخورد با عناصر افراط گرا و ایجاد امنیت یاری دهیم .. همین امر در مورد سوریه هم صادق است و ما از ارتش سوریه و همچنین ارتش عراق حمایت می کنیم.
السیسی ادامه داد: سوریه از 5 سال پیش با بحران عمیقی روبروست و موضع ما، حمایت از اراده و خواست مردم سوریه و ایجاد حل سیاسی برای بحران این کشور است. باید با جدیت با گروه های تروریست برخورد شود و این گروه ها خلع سلاح شوند. حفظ تمامیت ارضی سوریه بسیار مهم است و باید خرابی های جنگ نیز بازسازی شود.
در ادامه اخبار ضد و نقیضی درباره حضور نظامیان مصری در کنار ارتش سوریه در جبهه های عملیاتی این کشور جهت مبارزه با گروه های تروریستی منتشر کردند، از جمله روزنامه «السفیر» چاپ بیروت در گزارشی با بیان اینکه «پیشقراولان ارتش مصر وارد سوریه شده اند»، نوشت که از 12 ماه کنونی میلادی نیروهای مصری در پایگاه هوائی حماه کار خود را شروع کرده و یک گروه متشکل از 18 خلبان مصری به نیروهای ارتش سوریه در این پایگاه پیوسته اند و تخصص بیشتر آنها در خصوص بالگردها است.
السفیر با بیان اینکه اطلاع موثقی درباره مشارکت خلبانان مصری در عملیات های هوایی در دست نیست، می افزاید: اما پیوستن آنها به پایگاه حماه قطعی است و به نقل از منابع عربی که آنها را مطلع توصیف کرده، می نویسد: از حدود یک ماه قبل تاکنون دو ژنرال مصری با درجه سرتیپی در اتاق عملیات ارتش سوریه فعال شده و در عملیات شناسائی جبهه های سوریه مشارکت داشته اند که آخرین عملیات آنها شناسایی منطقه جنوبی سوریه (القنیطره) و خطوط حد فاصل بیت جولان اشغالی و درعا است، اگرچه وزارت خارجه مصر گزارش السفیر را تکذیب و تاکید کرد که مصر حضور نظامی در سوریه ندارد.
تردید نیست که روزهای آتی حقیقت حضور نظامیان مصری یا عدم حضور آنها در سوریه را آشکار خواهد کرد، اما این موضوع نمی تواند، حقایق جاری و تحرکات مصر در نزدیکی به دمشق و پاسخ دمشق به این تحرکات در قالب گشودن درب های خود به روی مصر را تغییر دهد.
رویکردهای جدید سیاست خارجی مصر در سطح منطقه ای سبب شده برخی منابع منطقه ای از بازگشت مجدد این کشور به دوران قدرت خود و به دست گرفتن رهبری جهان عرب و مهم تر از آن جذب این کشور به محور مقاومت سخن بگویند.
شماری دیگر از تحلیلگران نیز معتقدند که این اقدام مصر یک حرکت رو به جلو است و قاهره می تواند، در روند تصمیم گیری های محور مقاومت نقش موثرتری را ایفا کند.
آشکار است، رئیس جمهور مصر مسیر جدیدی را انتخاب کرده، به اردوگاه دیگر یعنی سوریه، الجزایر، ایران و عراق منتهی می شود که با قدرت از سوی ایران و روسیه حمایت می شود و پیوستن مصر به آن می تواند، موازنه قدرت در منطقه را به زیان محور ضد سوری از جمله عربستان سعودی تغییر دهد و نه تنها تعیین کننده سرنوشت بحران سوریه که دیگر پرونده های منطقه ای به سود محور مقاومت باشد.
بی شک تحرکات عربستان سعودی برای حل تنش ایجاد شده و سفر شیخ محمد بن زاید، ولی عهد ابوظبی امارات به قاهره با هدف کاهش اختلافات مصر و عربستان و بازگرداندن روابط دو کشور به مجرای سابق آن بود، از درک درست و ارزیابی دقیق سعودی ها از حقایق جدید درحال شکل در منطقه نشات می گیرد که تماما با شکست مواجه شده اند.
چه چیز السیسی را به سمت سوریه سوق داد
اینکه چه عامل یا عواملی گرایش السیسی را به سمت سوریه و حمایت آشکار از اسد سوق داده است، تا حدود زیادی آشکار و قابل فهم است و می توان دلیل این رویکرد قاهره را در موارد زیر ارزیابی کرد:
- تضعیف نقش ترکیه در بحران سوریه: در طول بحران سوریه، ترکیه متحد اصلی عربستان در این بحران بوده و از اخوان المسلمین سوریه حمایت گسترده ای به عمل آورده و خواستار رسیدن آنها به قدرت در سوریه پس از بشار اسد بوده است، موضعی که قاهره را بر آن داشت، با برگزاری چندین دور کنفرانس و نشست برای معارضان سوری، زمینه گفت و گو مذاکره جهت تدوین یک نقشه راه جدید و یا دستیابی به راه حلی سیاسی و مسالمت آمیز که در آن تا جای ممکن اخوانی های سوریه بی نقش باشند، را هموار کند.
- گرفتن درس عبرت و تجربه از سوریه: در ادامه مواضع مقام های مصری از جمله «سامح شکری»، وزیر امور خارجه این کشور در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص بحران سوریه نشان داد، قاهره با فاصله گرفتن از سعودی ها به دنبال جلوگیری از تکرار بحران خون بار سوریه در مصر است و در این راه نمی خواهد، امنیت این کشور را قربانی مشتی دلار و وعده های فریبنده دروغین کند.
- نفوذ داعش در مصر و احتمال حضور برخی از اعضای اخوان المسلمین در این گروه: صرف نظر از اینکه مصر چند سالی است، در صحرای سینا با گروه تروریستی تکفیری انصار بیت المقدس، شاخه داعش در مصر مبارزه می کند، بر این باور است که شماری از عناصر اخوان المسلمین با هدف ضربه زدن به حکومت وی به این گروه پیوسته و درحال توطئه چینی علیه امنیت ملی کشور هستند، علاوه بر اینکه هم داعش و هم اخوانی ها با گروه های مسلح و تروریستی فعال در سوریه و شبکه جهانی اخوان المسلمین در ارتباط بوده و از حمایت آنها برخوردار هستند، موضوعی که خطر این دو گروه علیه دولت و مردم و کشور مصر را بیش از پیش افزایش می دهد.
- ابهام در آینده سیاست خارجی آمریکا: انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا و ابهامات موجود در آینده سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ از یک سو و تأکیدات گاه و بیگاه ترامپ مبنی بر ضرورت اولویت دادن به مبارزه با تروریسم در سوریه، سبب شده مصر نیز در بیان مواضع خود جسارت بیشتری پیدا کند و برای رهایی از این خطر بزرگ که موجودیت این کشور را نیز تهدید می کند، گزینه سوریه را برگزیند.
- عدم اعتماد به سعودی ها: السیسی با روی گردانی از عربستان نشان داد که اعتمادی به سعودی ها ندارد، اطمینان داریم، یکی از دلایل پشت کردن السیسی به ریاض علامت های سوال ایجاد شده در ذهن اوست، اینکه چرا سناریو سوریه در مورد مصر تکرار نشود؟ همان طور که عربستان در زمان حافظ اسد با سوریه در صلح بود و در صدد نابودی عراق برآمد، چرا همین کار را با مصر نمی کند؟ آیا اکنون از در تعارف و تشریفات با قاهره درآمده است تا زمانی که از موضوع سوریه خلاص شود؟ آیا صبر می کند تا اوضاع در سوریه طبق خواست خود سر و سامان گرفته و سپس فرصتی پیدا کرده و برای مصر هم فکری بکند؟؟
خطرناک تر از همه اینکه در صورت سرنگونی نظام حاکم سوریه طبق خواست عربستان، سوریه دست خوش تجزیه و از هم پاشیدگی خواهد شد و چه بسا به مناطقی سراسر هرج و مرج تبدیل شود که گروه های مسلحی بر آن حاکم شوند که سرکرده هر یک از آنان یک سلفی تندرو است که با آهن و آتش حکومت می کند و تصرف تک تک کشورهای عربی اساسی ترین هدف آنها باشد، در این صورت چه سرنوشتی در انتظار مصر خواهد بود؟
- مخالفت با تجزیه و تقسیم سوریه: نکته قابل ملاحظه اینکه مصر نمی تواند از هم گسیختگی سوریه و محو آن از روی نقشه را بپذیرد، زیرا در وزارت خارجه مصر و نهادهای اطلاعات نظامی و غیر نظامی آن و نیز در بین فرماندهان ارتش و احزاب و رسانه های این کشور یک جریان ملی گرای عربی بزرگ وجود دارد که به وحدت سرنوشت با سوریه ایمان دارد و معتقد است، امنیت مصر از سرزمین شام و به عبارت دقیق تر از سوریه نشات می گیرد، علاوه بر اینکه دو کشور در تاریخ جنگ های منطقه همواره در میدان های نبرد در کنار هم قرار داشته و خون نیروهای ارتش آنان با هم در آمیخته است
تمام آنچه گفته شد، مصر را از همراهی با عربستان و همسویی با سیاست های آن در قبال سوریه باز می دارد و موجب می شود، با وجود فشارهای فراوانی که ریاض و بیشتر کشورهای عربی خلیج فارس بر مصر اعمال می کنند، موضع خود در قبال سوریه را تغییر ندهد و از قرار گرفتن مجدد در کنار سعودی ها سر باز زند.