سرویس جهان مشرق - فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی سوریه، چهار سال پس از شعله ور شدن آتش جنگ داخلی در این کشور و رفع تهدیدهای جدی از شهرهای مهمی مانند: دمشق، حمص، حماه و لازقیه به حلب روی آوردند. حلب در معادلات داخلی سوریه از چنان وزنی برخوردار است که بدون تعیین قطعی وضعیت آن تثبیت موقعیت اطمینانآور هیچ یک از طرفین منازعه امکانپذیر نیست. شاید تقسیم حلب به دو قسمت شرقی و غربی از چهار سال پیش که با حمله تروریستها و اشغال بخش شرقی آن انجام گرفت. علت اصلی طولانی شدن جنگ و افزایش خسارات مادی و معنوی در سوریه باشد. اما در این زمان، مهم حوادثی است که در حلب رخ میدهد. این حوادث یا از حسن اتفاق و بخت بلند سوریها و به ویژه مسئولان است یا از فراست و تیز هوشی آنها، چرا که آنها حمله به حلب را از چند ماه پیش به گونهای آغاز و هدایت کردند که در این زمان یعنی زمانی که کمتر از یک ماه و نیم به دوره حکومت اوباما در کاخ سفید مانده، به مهمترین مراحل نبرد حلب رسیدهاند. طی چند ماه گذشته هر گاه ارتش سوریه و نیروهای مقاومت بر شدت حملات خود علیه تکفیریها در حلب افزودند و آنها را زیر فشار و در تگنا قرار دادند. آمریکا با مداخله سیاسی و اعمال فشارهای مختلف در روند پیروزیها و پیشرویهای ارتش سوریه و نیروهای مقاومت اخلال ایجاد کردند و با تحمیل آتش بسهای هدفمند، به تروریستهای تکفیری فرصت بازسازی و تجهیز دادند.
آمریکاییها و سایر حامیان تروریستها به این نتیجه رسیده بودند که ارتش سوریه با پشت سر گذاشتن مرحله بحران و تقویت مادی و معنوی ناشی از حمایتهای ایران، روسیه و نیروهای مقاومت، از توان لازم برای شکست تروریستها در تمام جبههها و به ویژه حلب برخوردار است؛ از این رو با مداخله سیاسی تلاش میکردند مانع پیروزی سوریها شوند. آنها برای این مداخله که هدفش حفظ تروریستها به عنوان اهرم فشار بر حکومت سوریه بود، مباحث حقوق بشری و تقسیم تروریستها به گروههای مخالف و تروریست را مطرح میکردند و سعی داشتند برای حفظ بستر تهدید و ادامه مداخله در سوریه بزرگترین و قویترین گروه تروریستی سوریه یعنی «جبهه النصره» را یک گروه مخالفی قلمداد کنند که باید از تیر رس حملات ارتش سوریه و نیروهای مقاومت دور بماند. در آن زمان به نظر میرسید مانع تراشی آمریکاییها که خواسته تمام حامیان تروریستها نیز بود به نفع آنها است؛ حال آنکه آنچه این روزها در سوریه و به ویژه جبهه حلب میگذرد، بیانگر آن است که ماشین زمان کاملا خلاف برنامه آنها در حرکت بوده است.
با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گویا همه چیز در سوریه به نفع ملت و دولت این کشور تغییر کرد. در آمریکا ترامپی پیروز شد که برخلاف اوباما نه اینکه مخالف کمک به تروریستها است؛ اعلام کرده با آنها مقابله هم میکند و مهمتر از آن وضعیت دولت اوباما است که همه حمایتها از تروریستها به آن ختم میشد. این دولت آخرین هفتههای حکومتش را طی میکند؛ یعنی الان در آمریکا دولتی قدرت را در اختیار دارد که تصمیمگیری آن در سیاست خارجی و حتی برنامههای داخلی کاملا فشل و فلج شده است. روزهای باقی مانده از دولت اوباما تنها فرصتی است برای بستن چمدانها و خداحافظی از کاخ سفید نه تصمیمگیری برای مسائل کلان و سرنوشت سازی همچون بحران سوریه. در این وضعیت اوباما و جان کری از ریاست جمهوری و وزیر خارجه تنها اسمی را یدک میکشند و اعتباری در آن حد و اندازه ندارند تا هم طرازان آنها در دیگر کشورها حاضر باشند همچون گذشته برای آنها احترام و اهمیت قائل باشند. این چنین است که جان کری درباره مسائل سوریه بارها و بارها با لاوروف وزیر خارجه روسیه تماس میگیرد اما نفعی نمیبرد.
به آنچه گفته شد میتوان نگرانی و وحشت سران اروپا از رئیس جمهور شدن ترامپ را هم اضافه کرد که امروزه به گونهای دغدغه آنها شده که اگر هم بخواهند، چندان نمیتوانند به طور جدی به سوریه بپردازند. نتیجه این بازخوانی شتابزده و اثر آن بر مسائل سوریه و به ویژه نبرد حلب این است که سوریه برای فیصله دادن بر معرکه حلب و رسیدن به پیروزی قاطعانه و تعیین کننده تنها چند هفته تا روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا فرصت دارد. به احتمال زیاد در این چند هفته از هیچ کشور حامی تروریستها برای حمایت و نجات آنها کاری برنمیآید و دولت سوریه باید از این فرصت بیشترین استفاده را بکند تا هم از شر تروریستها در حلب خلاص شود و هم با تکیه و دلگرمی از این پیروزی شیرین دامنه آن را به سایر بخشها که به نظر نبرد در آنها آسانتر و کمهزینهتر است بکشاند تا با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا مجبور نباشند برای حل و فصل حضور تروریستها در سوریه به آمریکاییها باج بدهد که اگر چنین شود پیروزی بر تروریستها در سوریه تنها به نام سوریه و نیروهای مقاومت ثبت خواهد شد. ان شاء الله
رضا گرمابدری