کاش پرستویی که توانست با ایفای درست قهرمانان واقعی این سرزمین اعتبار و محبوبیتی به دست بیاورد مراقب پوست موزی که جلوی پایش انداخته‌اند باشد و با افتادن در آغوش جماعت شبه روشنفکر اجازه ندهد میان مردم با خودش فاصله‌ای پرناشدنی بیفتد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - روز گذشته روزنامه کیهان مطلبی را منتشر کرد و در آن نسبت به تجلیل از بهرام بیضایی در جشنواره تئاتر انتقاد کرد. در مطلب کیهان آمده بود:

در حالی برای نخستین بار جشنواره تئا‌تری به نام بهرام بیضایی، کارگردان فراری توسط یکی از مراکز فرهنگ و هنر علمی کاربردی کشور برگزار می‌شود که این فرد به غیر از تمامی فعالیت‌هایی که در طول اقامتش در آمریکا علیه ایران و ارزش‌ها و باورها و اعتقادات مردم این سرزمین انجام داده، چندی پیش در اجرای تئاتر با خواننده هتاک فراری (م.ن) همکاری داشت و اخیرا نیز با اجرای تئاتر مبتذلی به نام «طربنامه» در کالیفرنیا به مضحکه و مسخره ارزش‌های اسلامی جامعه ایران پرداخت. گفته می‌شود جشنواره فوق به معرفی بر‌ترین نمایشنامه‌های اقتباسی، پژوهش ‌و مقالات بر‌تر درباره آثار و اندیشه‌های بیضایی می‌پردازد.
 

 
سؤال اینجاست که برگزاری جشنواره فوق با استفاده از امکانات و هزینه بیت‌المال قرار است کدام اندیشه بیضایی را مورد تجلیل قرار داده و جایزه بدهد؟ در حالی که بیضایی طبق برخی اسناد تاریخی از خانواده‌ای بهایی بوده و در نهایت به قول خودش فردی لاییک و غیرمذهبی است. بنابر اسناد منتشره، بهرام بیضایی در دوران طاغوت مورد توجه دفتر فرح دیبا بود و از همین روی در مراسم مختلف این دفتر حضور داشت از جمله مراسم کیک‌خوری جشنواره فیلم تهران در آبان 1351 که در حضور فرح دیبا، کیک جشنواره را برید.
بیضایی در سال‌های 1353 و 1354 اولویت نخست را برای استفاده از بورس به اصطلاح هنری فرح دیبا دارا شد و براساس اسناد انجمن ملی روابط فرهنگی وابسته به دفتر فرح پهلوی، برای اقامت در فرانسه و استفاده از این بورس، ماهانه 2000 فرانک از دفتر مخصوص فرح دریافت می‌کرد.
 

 
بیضایی در سال‌های پس از انقلاب هم با سوءاستفاده از بی‌بصیرتی برخی مدیران فرهنگی و متولیان سینمایی، همان روال سینمای قبل از انقلاب خود در ضدیت با فرهنگ اسلامی و ترویج اندیشه‌های باستان‌گرایانه و ضد‌اسلامی را ادامه داد و علی‌رغم همه همراهی مسئولان سینمایی در دوران مختلف با وی، بارها به خارج کشور‌ گریخت و در آنجا به فعالیت‌های ضدایرانی خود ادامه داد که پس از فرار آخر همچنان در آمریکا مانده است.

مطلب کیهان فارغ از همسو یا غیر همسو بودن و از نگاه شخص خارج از همه جریانات، مطلبی منطقی است که با ارائه پیشینه بیضایی و فعالیتهای گذشته او، صرفا این سوال را مطرح کرده است که با توجه به این سوابق بر اساس چه منطقی جشنواره ای قرار است با هزینه مردم برای بیضایی بزرگداشت برگزار کند؟

اما در پاسخ این سوال منطقی کیهان، پرویز پرستویی که متاسفانه این روزها در هیات اپوزیسیون جلوه میکند و با لباس حاج کاظم و حیدر، حامی جماعت شبه روشنفکر شده و گاهی به نعل و گاه به میخ میزند در پاسخ به کیهان عوض ارائه پاسخی منطقی، تلاش میکند تا با شیوه برگرفته از مشی پوپولیستی ، حس مخاطب را تحریک کند و صورت مساله را پاک کند.

پرستویی در صفحه اینستاگرام خود در پاسخ به کیهان نوشت:
 


آقای شریعتمداری! شما می‌دانید راجع به چه کسی حرف می‌زنید؟ واقعا چگونه به خودتان اجازه می‌دهید که در مورداستاد مسلم عرصه ادبیات و نمایش و مدافع فرهنگ پارسی، استاد بهرام بیضایی حرفی بزنید؟

شما بهتره به همان کار اصلی خودتان بپردازید.

بس کنید. شما با اسم بردن از استاد بیضایی بزرگ نمی‌شوید.

و بنده هم قرار نیست ،ایشان را به کسی بشناسانم. چون همه ملت ایران،چه مردم عوام، و چه فرهنگیان و اهل ادب و نمایش، و کسانی که دلشان برای ایران زمین می‌تپد، او را خوب می‌شناسند.

فقط به شما یادآورمیشوم واز یک اثر از ستاد نام می برم،فیلم نامه،فیلم سینمایی (روزواقعه) غیر از سینما، یکی از افتخارات صداوسیمای ایران است،که هرساله در ایام دهه محرم، به مناسبت شهادت امام حسین(ع) نشان می دهد.

استاد بیضایی هر مرام مسلکی دارد، بدانید از شما بهتر اسلام را می‌شناسد. ازخدای بزرگ خواهانم که سایه استاد بیضایی را از سر فرهنگ و هنر ایران زمین کم نکند.
 
 
 

متاسفانه جناب پرستویی حتی این نکته را متوجه نشده‌اند که داستان روز واقعه ‌تنها بخشی حاشیه‌ای از واقعه کربلاست و جناب بیضایی صرفا این واقعه را با نگاهی تاریخی به شکل نمایشنامه درآورده‌اند. شاید اگر نگاه اسدی و موسیقی بی‌نظیر مجید انتظامی و تدوین و بقیه عوامل دست به دست هم نمیدادند، حالا روز واقعه بیضایی معلوم نبود چه سرنوشتی پیدا کند. دست آخر اینکه کاش پرستویی که توانست با ایفای درست قهرمانان واقعی این سرزمین اعتبار و محبوبیتی به دست بیاورد مراقب پوست موزی که جلوی پایش انداخته‌اند باشد و با افتادن در آغوش جماعت شبه روشنفکر اجازه ندهد میان مردم با خودش فاصله‌ای پرناشدنی بیفتد.