به گزارش مشرق، ایالات متحده آمریکا با مداخلات آشکار در بسیاری از عزل و نصبهای کشور و حتی در مواردی خلاف نظر شاه اعمالنظر میکرد.
*بزرگمهر، منصوب و عامل سیا
قرنی با عنوان رئیس کل دوم ستاد ارتش، به طور معمول با رئیس پایگاه CIA، همچنین وابسته نظامی آمریکا و اعضای گروه مستشاری ایالات متحده در ایران (MAAG) ملاقات میکرد و محتملاً نظریات سیاسی خود را برای آنها توضیح میداد. وی به رغم اینگونه تماسها، ترجیح میداد از کانال بزرگمهر با مقامات آمریکایی ارتباط داشته باشد. در آن موقع بزرگمهر یکی از عوامل مهم و فعال CIA درایران به شمار میرفت که با نظر مستقیم ایالات متحده نصب شده بود.
*اعمال نظر آمریکا برای نخست وزیری قوام
طبق گزارش مأمور ویژه، اخیراً طرفداران قوامالسلطنه شایع کردهاند که مقامات سیاسی آمریکا با استفاده از اقامت اعلی حضرت همایون شاهنشاهی در آنجا سعی نمودهاند نظر ایشان را برای ورود مجدد قوامالسلطنه به صحنه سیاست ایران جلب نمایند و در این امر تا اندازهای هم موفقیت حاصل شده، به طوری که پس از بازگشت موکب مبارکه ملوکانه از آمریکا کابینه آقای ساعد سقوط نموده و قوام مأمور تشکیل یک کابینه طرفدار سیاست آمریکا خواهد شد و در لایحه نفت نیز به نفع ایران تجدیدنظر به عمل خواهد آمد.
*انقلاب سفید آمریکایی
سرانجام به دنبال مسافرت شاه در 21 فروردین 1341 به آمریکا، مقامات آمریکایی متقاعد شدند که اصلاحات مورد نظر آنان که چند ماه بعد با سروصدای فراوان به عنوان «انقلاب سفید» اعلام شد، به دست خود شاه باید اجرا شود. به دنبال این بند و بست سیاسی، علی امینی از صحنه خارج میشود و به جای او امیراسدالله که در این مرحله در کنار شاه و برای حفظ تاج و تخت او تلاش زیادی کرده بود به نخستوزیری میرسد.
*تلاش شاه برای جلب نظر رئیس جمهور آمریکا
شاه با همکاری باند اسدالله علم و انجام دسیسههای گوناگون توانست نظر آمریکاییها را به خود جلب کرده و سرانجام، سپردن تعهد برای انجام اصلاحات، موافقت مقامات آمریکایی را برای کنار گذاشتن امینی بگیرد. شاه یک بار در برکناری زاهدی توانست برای خود امتیاز کسب کند و به صورت فعال وارد صحنه سیاست شد. این دومین باری بود که پیوند میان شاه و رئیس جمهوری ایالات متحده، برقرار گردید و با کنار گذاشتن امینی و انتصاب اسدالله علم میخواست خودش اختیار همه کارها را به دست بگیرد.
*حسنعلی منصور، منصوب آمریکا، مغضوب شاه
لازم به ذکر است که رضایت شاه نه به خاطر وقایع اخیر و تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون توسط منصور بود، بلکه بدین جهت بود که حسنعلی منصور، نخستوزیری نبود که مطیع اوامر شاه باشد و از لحاظ سیاست خارجی وابستگی کامل به آمریکا داشت. شاه از نخستوزیری منصور راضی نبود، چرا که او با اصرار و اجبار جانسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده و سازمان سیا بر مسند نخستوزیری تکیه زده بود.
*علت انتخاب آموزگار
شاه درباره انتخاب آموزگار به نخستوزیری چنین گفته بود: «آموزگار را به خاطر درستی و دوستیاش با دولت آمریکا انتخاب کرده است.»
*اجبار شاه به اتخاذ سیاستهای لیبرالی
ابراز نگرانی و ناراحتی میکرد و اصرار داشت که عقیده مرا نیز راجع به دگرگونیهای اخیر ایران بداند در جواب او گفتم:
شخصاً به این حقیقت اذعان دارم که گرچه آمریکاییها شاه را مجبور به اتخاذ روشهای لیبرالی کردهاند، ولی آنها هرگز میل ندارند نتیجه یک چنین سیاستی به تغییرات بنیادی در ایران منجر شود. چون اگر آمریکاییها واقعاً به دنبال دستیابی به این هدف باشند، هیچ چارهای ندارند جز آنکه رضایت شوروی را نیز به دست آورند.
*آمریکا و روی کار آوردن شریف امامی
در 5 شهریور، در نتیجه فشار آمریکا، برادرم، جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیرعامل بنیاد پهلوی را به نخستوزیری برگزید. من از این انتصاب در کنفرانسی در برزیل آگاه شدم و از انتخابی که شده بود بینهایت متعجب گردیدم. به نظر من شرایط زمان ایجاد میکرد که رهبر قویتری برای دولت انتخاب شود.
*انتصاب نخستوزیران ایران با دخالت مستقیم دولت آمریکا
فرح پهلوی در این مورد میگوید: در موقع انتصاب دکتر منوچهر اقبال به نخستوزیری، محمدرضا نظر سفیر کبیر آمریکا در تهران را هم استعلام نمود و با خوشحالی به من گفت: هم آمریکا و هم انگلستان بر سرنخستوزیری دکتر اقبال توافق دارند. محمدرضا همیشه قبل از صدور حکم نخستوزیری جدید، با سفرای آمریکا و انگلستان مشورت میکرد. او این عادت را از زمان اشغال ایران در شهریور ماه 1320 پیدا کرده بود!
در سال 1339 نیز دولت آمریکا به محمدرضا پهلوی فشار آورد که هرچه سریعتر علی امینی را با اختیارات کامل به نخستوزیری منصوب کند. کندی (رئیس جمهوری آمریکا)، نخستوزیری علی امینی را به عنوان پیش شرط اصلی و اولیه کمک مالی به ایران معین نموده و گفته بود که در صورت صدور فرمان نخستوزیری علی امینی، وام 35 میلیون دلاری مورد تقاضای ایران را در اختیار رژیم پهلوی میگذارد شاه نیز در 17 اردیبهشت 1340، علی امینی را به نخستوزیری منصوب کرد.
داستان نخستوزیر شدن حسنعلی منصور در اسفندماه 1342 نیز جالب است. طبق یک گزارش «خیلی محرمانه» ساواک به تاریخ 1342.11.12، جلالالدین تهرانی (از کهنه کارهای سیاست غرب در ایران) گفته بود:
وزیر مختار سفارت آمریکا از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سرّی دارد، علناً گفته که منصور را به نخستوزیری خواهم رساند؛ همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم.
در یک گزارش «خیلی محرمانه» دیگر ساواک هم به تاریخ 1342.7.29، حسنعلی منصور اظهار داشته است: «موضوع نخستوزیری من تمام شده است و این مسئله را با آمریکاییها هم حل کردهاند.»
منصور، بیپروا پیوند و ارتباط خود با گراتیان یاتسویچ (رئیس پایگاه سیاه در ایران) را به رخ دیگران کشید. وی میگفت دوستان آمریکایی به من قول قطعی دادهاند که در آینده نخستوزیر ایران خواهم شد. بالاخره شاه در اسفندماه 1342 وی را به نخستوزیری منصوب کرد.
پس از ترور حسنعلی منصور در سال 1343، امیرعباس هویدا به جای وی به نخستوزیری رسید. فرح پهلوی در مورد چگونگی انتخاب هویدا برای نخستوزیری میگوید.
محمدرضا که پس از مرگ منصور به دنبال یافتن جانشینی برای او بود، با آقایان راکول و هلمز، از سفارت آمریکا، مشاوره کرد و هر دوی آنها هویدا را توصیه کردند. سپس آقای گرایتان یاتسویچ هم به دیدن محمدرضا آمد و او به محمدرضا توصیه کرد. محمدرضا، سفیر کبیر انگلستان را هم خواست و برای نخستین بار دیدم انگلیسیها هم بر روی نخستوزیری هویدا اعتراض ندارند!
پس از روی کار آمدن کارتر در آمریکا، مقامات آمریکایی در سال 1356 خواهان کنار رفتن هویدا و روی کار آمدن جمشید آموزگار به جای وی شدند. در یک گزارش ساواک به تاریخ 1356.4.28 چنین آمده:
بنابه اظهار خانم امانپور (مدیرکل تشریفات نخستوزیری) یکی از منابع دیپلماتی آمریکا اظهار داشته که دولت آمریکا به طور خیلی جدّی خواستار تعویض کابینه هویدا از سوی شاهنشاه آریامهر شده است.
تاجالملوک آیرملو (مادر محمدرضا پهلوی) هم در کتاب خاطرات خود در این باره میگوید:
محمدرضا تحت فشار آمریکاییها، جمشید آموزگار را نخستوزیر کرد. آموزگار هم تبعه ایران بود و هم تبعه آمریکا و پاسپورت آمریکایی هم داشت.
مهندس جعفر شریف امامی (استاد اعظم فراماسونی) نیز که یک بار در دهه 1330 به نخستوزیری رسید و بار دیگر در شهریورماه 1357؛ یکی از مرتبطین فعال سفارت آمریکا بوده است. مارتین هرتز (رئیس اداره اطلاعات سفرات آمریکا) در یک گزارش سرّی به تاریخ نهم سپتامبر 1967 مینویسد:
شریف امامی شاید مولدترین رابط من در اینجا بوده است... او از محدوده خود فراتر رفت تا نشان بدهد که میخواهد با ایالات متحده همکاری کند و او میتواند در این مورد سودمند باشد.
پس از شکست تلاشهای شریف امامی در تابستان 57، شاه با مشورت آمریکاییها، ارتشبد غلامرضا ازهاری را به عنوان نخستوزیر دولت نظامی به روی کار آورد. ازهاری بعد از کودتای 1332 که ارتش ایران در زیر سلطه مستشاران نظامی آمریکا قرار گرفت، برای طی دورههای متعدد به آمریکا اعزام شد و دورههای ستاد و اطلاعات را در آمریکا گذرانید و چندی نیز در اداره مستشاری خدمت میکرد.
فریده دیبا (مادر فرح) در مورد او میگوید:ازهاری بیشتر از آنکه به پادشاه وفادار باشد، به آمریکاییها وفادار بود. آن طور که محمدرضا میگفت، ازهاری در موقع تحصیل نظامی در آمریکا جذب آمریکاییها شده و به توصیه آنها مراتب رشد و ترقی را پیموده و به ریاست ستاد ارتش رسیده بود. ازهاری مدتها در پیمان سنتو، دست راست آمریکاییها بود.
دولت نظامی ازهاری نیز نتوانست کشتار و سرکوب، خواسته آمریکا و شاه را محقق سازد؛ لذا به سراغ شاپور بختیار که از چند دهه قبل، هم با تشکیلات اطلاعاتی انگلیسیها مرتبط بود و هم با سازمان سیا، رفته و برای انحراف و سرکوب انقلاب اسلامی، او را به عنوان نخستوزیر به روی کار آوردند، یوسف مازندی درباره نخستوزیر شدن بختیار چنین میگوید: «بدون تردید، حضور شاپور بختیار در رأس دولت جدید، با پشتیبانی آمریکا صورت پذیرفته بود.»
موارد ذکر شده، فقط چند نمونه از نخستوزیران دوران شاه بود. نهایتاً میتوان گفت که اکثریت قریب به اتفاق نخست وزیران رژیم شاه از شهریور 1320تا بهمن 1357، با توصیه یا فشار دولت آمریکا به روی کار آمده است و در نتیجه دولت آمریکا در کلیه جنایات، مفاسد و غارتگریهای آنان شریک میباشد.
منبع: کتاب کارنامه شیطان نوشته صالح قاسمی
*بزرگمهر، منصوب و عامل سیا
قرنی با عنوان رئیس کل دوم ستاد ارتش، به طور معمول با رئیس پایگاه CIA، همچنین وابسته نظامی آمریکا و اعضای گروه مستشاری ایالات متحده در ایران (MAAG) ملاقات میکرد و محتملاً نظریات سیاسی خود را برای آنها توضیح میداد. وی به رغم اینگونه تماسها، ترجیح میداد از کانال بزرگمهر با مقامات آمریکایی ارتباط داشته باشد. در آن موقع بزرگمهر یکی از عوامل مهم و فعال CIA درایران به شمار میرفت که با نظر مستقیم ایالات متحده نصب شده بود.
*اعمال نظر آمریکا برای نخست وزیری قوام
طبق گزارش مأمور ویژه، اخیراً طرفداران قوامالسلطنه شایع کردهاند که مقامات سیاسی آمریکا با استفاده از اقامت اعلی حضرت همایون شاهنشاهی در آنجا سعی نمودهاند نظر ایشان را برای ورود مجدد قوامالسلطنه به صحنه سیاست ایران جلب نمایند و در این امر تا اندازهای هم موفقیت حاصل شده، به طوری که پس از بازگشت موکب مبارکه ملوکانه از آمریکا کابینه آقای ساعد سقوط نموده و قوام مأمور تشکیل یک کابینه طرفدار سیاست آمریکا خواهد شد و در لایحه نفت نیز به نفع ایران تجدیدنظر به عمل خواهد آمد.
*انقلاب سفید آمریکایی
سرانجام به دنبال مسافرت شاه در 21 فروردین 1341 به آمریکا، مقامات آمریکایی متقاعد شدند که اصلاحات مورد نظر آنان که چند ماه بعد با سروصدای فراوان به عنوان «انقلاب سفید» اعلام شد، به دست خود شاه باید اجرا شود. به دنبال این بند و بست سیاسی، علی امینی از صحنه خارج میشود و به جای او امیراسدالله که در این مرحله در کنار شاه و برای حفظ تاج و تخت او تلاش زیادی کرده بود به نخستوزیری میرسد.
*تلاش شاه برای جلب نظر رئیس جمهور آمریکا
شاه با همکاری باند اسدالله علم و انجام دسیسههای گوناگون توانست نظر آمریکاییها را به خود جلب کرده و سرانجام، سپردن تعهد برای انجام اصلاحات، موافقت مقامات آمریکایی را برای کنار گذاشتن امینی بگیرد. شاه یک بار در برکناری زاهدی توانست برای خود امتیاز کسب کند و به صورت فعال وارد صحنه سیاست شد. این دومین باری بود که پیوند میان شاه و رئیس جمهوری ایالات متحده، برقرار گردید و با کنار گذاشتن امینی و انتصاب اسدالله علم میخواست خودش اختیار همه کارها را به دست بگیرد.
*حسنعلی منصور، منصوب آمریکا، مغضوب شاه
لازم به ذکر است که رضایت شاه نه به خاطر وقایع اخیر و تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون توسط منصور بود، بلکه بدین جهت بود که حسنعلی منصور، نخستوزیری نبود که مطیع اوامر شاه باشد و از لحاظ سیاست خارجی وابستگی کامل به آمریکا داشت. شاه از نخستوزیری منصور راضی نبود، چرا که او با اصرار و اجبار جانسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده و سازمان سیا بر مسند نخستوزیری تکیه زده بود.
*علت انتخاب آموزگار
شاه درباره انتخاب آموزگار به نخستوزیری چنین گفته بود: «آموزگار را به خاطر درستی و دوستیاش با دولت آمریکا انتخاب کرده است.»
*اجبار شاه به اتخاذ سیاستهای لیبرالی
ابراز نگرانی و ناراحتی میکرد و اصرار داشت که عقیده مرا نیز راجع به دگرگونیهای اخیر ایران بداند در جواب او گفتم:
شخصاً به این حقیقت اذعان دارم که گرچه آمریکاییها شاه را مجبور به اتخاذ روشهای لیبرالی کردهاند، ولی آنها هرگز میل ندارند نتیجه یک چنین سیاستی به تغییرات بنیادی در ایران منجر شود. چون اگر آمریکاییها واقعاً به دنبال دستیابی به این هدف باشند، هیچ چارهای ندارند جز آنکه رضایت شوروی را نیز به دست آورند.
*آمریکا و روی کار آوردن شریف امامی
در 5 شهریور، در نتیجه فشار آمریکا، برادرم، جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیرعامل بنیاد پهلوی را به نخستوزیری برگزید. من از این انتصاب در کنفرانسی در برزیل آگاه شدم و از انتخابی که شده بود بینهایت متعجب گردیدم. به نظر من شرایط زمان ایجاد میکرد که رهبر قویتری برای دولت انتخاب شود.
*انتصاب نخستوزیران ایران با دخالت مستقیم دولت آمریکا
فرح پهلوی در این مورد میگوید: در موقع انتصاب دکتر منوچهر اقبال به نخستوزیری، محمدرضا نظر سفیر کبیر آمریکا در تهران را هم استعلام نمود و با خوشحالی به من گفت: هم آمریکا و هم انگلستان بر سرنخستوزیری دکتر اقبال توافق دارند. محمدرضا همیشه قبل از صدور حکم نخستوزیری جدید، با سفرای آمریکا و انگلستان مشورت میکرد. او این عادت را از زمان اشغال ایران در شهریور ماه 1320 پیدا کرده بود!
در سال 1339 نیز دولت آمریکا به محمدرضا پهلوی فشار آورد که هرچه سریعتر علی امینی را با اختیارات کامل به نخستوزیری منصوب کند. کندی (رئیس جمهوری آمریکا)، نخستوزیری علی امینی را به عنوان پیش شرط اصلی و اولیه کمک مالی به ایران معین نموده و گفته بود که در صورت صدور فرمان نخستوزیری علی امینی، وام 35 میلیون دلاری مورد تقاضای ایران را در اختیار رژیم پهلوی میگذارد شاه نیز در 17 اردیبهشت 1340، علی امینی را به نخستوزیری منصوب کرد.
داستان نخستوزیر شدن حسنعلی منصور در اسفندماه 1342 نیز جالب است. طبق یک گزارش «خیلی محرمانه» ساواک به تاریخ 1342.11.12، جلالالدین تهرانی (از کهنه کارهای سیاست غرب در ایران) گفته بود:
وزیر مختار سفارت آمریکا از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سرّی دارد، علناً گفته که منصور را به نخستوزیری خواهم رساند؛ همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم.
در یک گزارش «خیلی محرمانه» دیگر ساواک هم به تاریخ 1342.7.29، حسنعلی منصور اظهار داشته است: «موضوع نخستوزیری من تمام شده است و این مسئله را با آمریکاییها هم حل کردهاند.»
منصور، بیپروا پیوند و ارتباط خود با گراتیان یاتسویچ (رئیس پایگاه سیاه در ایران) را به رخ دیگران کشید. وی میگفت دوستان آمریکایی به من قول قطعی دادهاند که در آینده نخستوزیر ایران خواهم شد. بالاخره شاه در اسفندماه 1342 وی را به نخستوزیری منصوب کرد.
پس از ترور حسنعلی منصور در سال 1343، امیرعباس هویدا به جای وی به نخستوزیری رسید. فرح پهلوی در مورد چگونگی انتخاب هویدا برای نخستوزیری میگوید.
محمدرضا که پس از مرگ منصور به دنبال یافتن جانشینی برای او بود، با آقایان راکول و هلمز، از سفارت آمریکا، مشاوره کرد و هر دوی آنها هویدا را توصیه کردند. سپس آقای گرایتان یاتسویچ هم به دیدن محمدرضا آمد و او به محمدرضا توصیه کرد. محمدرضا، سفیر کبیر انگلستان را هم خواست و برای نخستین بار دیدم انگلیسیها هم بر روی نخستوزیری هویدا اعتراض ندارند!
پس از روی کار آمدن کارتر در آمریکا، مقامات آمریکایی در سال 1356 خواهان کنار رفتن هویدا و روی کار آمدن جمشید آموزگار به جای وی شدند. در یک گزارش ساواک به تاریخ 1356.4.28 چنین آمده:
بنابه اظهار خانم امانپور (مدیرکل تشریفات نخستوزیری) یکی از منابع دیپلماتی آمریکا اظهار داشته که دولت آمریکا به طور خیلی جدّی خواستار تعویض کابینه هویدا از سوی شاهنشاه آریامهر شده است.
تاجالملوک آیرملو (مادر محمدرضا پهلوی) هم در کتاب خاطرات خود در این باره میگوید:
محمدرضا تحت فشار آمریکاییها، جمشید آموزگار را نخستوزیر کرد. آموزگار هم تبعه ایران بود و هم تبعه آمریکا و پاسپورت آمریکایی هم داشت.
مهندس جعفر شریف امامی (استاد اعظم فراماسونی) نیز که یک بار در دهه 1330 به نخستوزیری رسید و بار دیگر در شهریورماه 1357؛ یکی از مرتبطین فعال سفارت آمریکا بوده است. مارتین هرتز (رئیس اداره اطلاعات سفرات آمریکا) در یک گزارش سرّی به تاریخ نهم سپتامبر 1967 مینویسد:
شریف امامی شاید مولدترین رابط من در اینجا بوده است... او از محدوده خود فراتر رفت تا نشان بدهد که میخواهد با ایالات متحده همکاری کند و او میتواند در این مورد سودمند باشد.
پس از شکست تلاشهای شریف امامی در تابستان 57، شاه با مشورت آمریکاییها، ارتشبد غلامرضا ازهاری را به عنوان نخستوزیر دولت نظامی به روی کار آورد. ازهاری بعد از کودتای 1332 که ارتش ایران در زیر سلطه مستشاران نظامی آمریکا قرار گرفت، برای طی دورههای متعدد به آمریکا اعزام شد و دورههای ستاد و اطلاعات را در آمریکا گذرانید و چندی نیز در اداره مستشاری خدمت میکرد.
فریده دیبا (مادر فرح) در مورد او میگوید:ازهاری بیشتر از آنکه به پادشاه وفادار باشد، به آمریکاییها وفادار بود. آن طور که محمدرضا میگفت، ازهاری در موقع تحصیل نظامی در آمریکا جذب آمریکاییها شده و به توصیه آنها مراتب رشد و ترقی را پیموده و به ریاست ستاد ارتش رسیده بود. ازهاری مدتها در پیمان سنتو، دست راست آمریکاییها بود.
دولت نظامی ازهاری نیز نتوانست کشتار و سرکوب، خواسته آمریکا و شاه را محقق سازد؛ لذا به سراغ شاپور بختیار که از چند دهه قبل، هم با تشکیلات اطلاعاتی انگلیسیها مرتبط بود و هم با سازمان سیا، رفته و برای انحراف و سرکوب انقلاب اسلامی، او را به عنوان نخستوزیر به روی کار آوردند، یوسف مازندی درباره نخستوزیر شدن بختیار چنین میگوید: «بدون تردید، حضور شاپور بختیار در رأس دولت جدید، با پشتیبانی آمریکا صورت پذیرفته بود.»
موارد ذکر شده، فقط چند نمونه از نخستوزیران دوران شاه بود. نهایتاً میتوان گفت که اکثریت قریب به اتفاق نخست وزیران رژیم شاه از شهریور 1320تا بهمن 1357، با توصیه یا فشار دولت آمریکا به روی کار آمده است و در نتیجه دولت آمریکا در کلیه جنایات، مفاسد و غارتگریهای آنان شریک میباشد.
منبع: کتاب کارنامه شیطان نوشته صالح قاسمی