یک روز گفت: جعفر می خوام یک وصیت نامه خوشگل برام بنویسی. با تعجب گفتم: من برات وصیت نامه بنویسم؟ گفت: آره.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - من و  حاج رسول و غلام سه نفری موقع خواب می رفتیم زیر یک پتو. بعضی ها اعتراض می کردند که ای بابا، این کار مکروهه، شما الگوهای گردان هستید و بچه ها به شما نگاه می کنند.
 
غلام با خنده می گفت : حرف بیخود نزنید؛ دونفری مکروهه؛ ما سه نفریم.
 
یک روز گفت: جعفر می خوام یک وصیت نامه خوشگل برام بنویسی. با تعجب گفتم: من برات وصیت نامه بنویسم؟ گفت: آره. گفتم: حالا چی بنویسم؟ گفت: از اون چیزهای خوبی که خودت بلدی... من هم عین وصیت نامه خودم را براش نوشتم.
 
بعد گفت: بخون چی نوشتی.
 
من هم خوندم و خیلی توی حال رفت و آخرش گفت این سفارشات رو به خانواده ام بنویس و بدهی ها و طلب کاری هاش به مردم و خدا رو گفت و نوشتم و اون هم آخر زیرش رو امضاء کرد.
از سمت راست: شهید حاج رسول فیروزبخت- جعفرطهماسبی - شهیدغلامرضازعفری - سلیمان آقایی.مقرتخریب لشگر 10 در پادگان امام علی(ع) سنندج تابستان 66
 
تخریبچی شهیدغلامرضا زعفری در اواخر اسفندماه 1366 به شهادت رسید.