کارلوف، سفیر روسیه در آنکارا زمانی کشته شد که پوتین قصد عزیمت برای تماشای یکی از نمایش‌های گریبایدوف را داشت، ادیب جوانی که 187 سال پیش در مأموریت به تهران کشته شد.

سرویس تاریخ مشرق - کارلوف، دیپلمات روس، دیروز در آنکارا کشته شد اما او اولین سفیر روسی نبود که به سرنوشت قتل در دوران مأموریت گرفتار شد. جالب است که پیش از کارلوف، نام "گریبایدوف" وزیرمختار روسیه تزاری در ایران و همچنین نام "پیوتر ویکوف" سفیر مسکو در ورشو به چشم می‌خورد و کارلوف سومین سفیر روسی است که کشته شده است. پیوتر ویکوف سفیر مسکو در ورشو بود. ویکوف از انقلابیون روسی بود که بارها پیش از انقلاب توسط حکومت تزاری تبعید شده بود و پس از انقلاب اکتبر (1917) به مناصبی دست یافت. او زمانی که خانواده تزار نیکلای دوم در حصر بودند، پیگیری مجدانه‌ای در پرونده تلاش‌های یک افسر روس برای نجات خانواده تزار به خرج داد و نهایتاً در قتل فجیع آنان مشارکت کرد. سال‌ها بعد در 1927 میلادی زمانی که او سفیر روسیه در لهستان شده بود، به ضرب گلوله یک جوان روس‌تبار به انتقام از اقداماتش علیه خانواده تزاری به قتل رسید. ماجرای قتل گریبایدوف چیست؟ الکساندر سرگیویچ گریبایدوف، برخلاف کارلوف، از نوجوانی به شعر، نمایش‌نامه‌نویسی و موسیقی تمایل داشت و در همان مسیر نیز فعالیت‌های خود را شروع کرد. اما پس از وقوع حمله ناپلئون بناپارت فرانسوی به روسیه، مسیر زندگی‌اش تغییر کرد. او پس از چند سال، دانشکده روابط خارجی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و به جرگه نمایندگان سیاسی آن کشور درآمد. از بخت بد او، دوران فعالیت دیپلماتیک او با جنگ‌های ایران و روس همراه شد. به جز شکست شاه اسماعیل صفوی از ادوات جدید جنگی پادشاه عثمانی در جنگ چالدران، جنگ‌های ایران و روس را باید نخستین برخورد تحقیرکننده تمدن جدید با ایران دانست. ایرانیان که تا چندی پیش از فتوحات نادرشاه در هند و حملات خانمان‌برانداز محمدخان قاجار در گرجستان می‌شنیدند، نمی‌توانستند به راحتی باور کنند از تمدن جدید، آن‌چنان جاماند‌ه‌اند که اتحاد و یکپارچگی پشت سر علما و شاه نیز دیگر برای پیروزی کفایت نمی‌کند. اولین دور از جنگ‌ها به بهانه نارضایتی گرجی‌ها از حملات خونبار آقامحمدخان و تقاضای خودمختاری‌ و استقلال از سوی آنها آغاز شد و به جدایی این منطقه از ایران انجامید. دومین دور از جنگ‌های ایران و روس نیز به دلیل نارضایتی مردم در دو سوی مرزهای جدید (واقع در کشور آذربایجان و ارمنستان فعلی) در سال 1826 میلادی به وقوع پیوست و پس از شکست ایران به فرماندهی عباس‌میرزا (پسر پادشاه وقت، فتحعلی‌خان قاجار)، گریبایدوف که نسبت فامیلی با پاسکوویچ (فرمانده روسیه در جنگ) نیز داشت، از سوی تزار روس به عنوان نماینده وی در مذاکرات به ترکمانچای اعزام شد. دو نقاشی از حضور گریبایدوف در هیأت روسی پس از انعقاد قرارداد میان پاسکوویچ و عباس‌میرزا فرمانده سپاه ایران، گریبایدوف قرارداد را به سن‌پترزبورگ برد و تحویل تزار داد. با توجه به موفقیت طرف روس در اِعمال خواسته‌هایش طی مذاکرات و همچنین تجربه‌‌اندوزی گریبایدوف طی سال‌ها فعالیت دیپلماتیک در تفلیس، او به نشان درجه دو افتخار، نائل شد، به سِمت وزیرمختار روسیه در ایران ارتقا یافت و با هدف اولیه پیگیری مفاد معاهده ترکانچای در‌ اوایل 1829 به تهران آمد، اما نمی‌دانست آنجا را به مقتل خود تبدیل خواهد کرد. ظاهراً گریبایدوف همچنان دچار غرور پیروزی در جنگ بود و بی‌توجه به فرهنگ ایرانیان، تصور نمی‌کرد با خواسته‌هایش چگونه آتش خشم مردم از شکست برابر روسیه را به سوی خود هدایت می‌کند. روحیات یرمولوف، والی گرجستان نیز که به شدت از ایرانیان تنفر داشت و گریبایدوف پیشتر نزد او فعالیت می‌کرد، بی‌تأثیر نبوده است. البته قتل او قطعاً اقدامی اشتباه در تاریخ ایرانیان به شمار می‌آید و نتیجه سوء مدیریت دربار بر نمایندگان کشورهای خارجی و عدم مسئولیت‌پذیری نخبگان فکری و اجتماعی نسبت به هیجان عمومی است که ایجاد کردند. تمبر یادبود گریبایدوف داستان از این قرار بود که با توجه به بندی از معاهده که بازگرداندن اسرای قفقازی از ایران را شامل می‌شد، آغایعقوب ارمنی خواجه حرمسرای دربار که گفته می‌شد از پرداخت بدهی‌های خود فرار کرده است، به سفارت روسیه پناهنده شد. او که علاوه بر خزانه شاهی با حرمسرای رجال ایرانی آشنایی داشت، اطلاعاتی را در اختیار گریبایدوف قرار داد و سفیر روسیه مصمم شد تمام زنان گرجی و غیر آن را که بعضی حتی مادر فرزندان ایرانی شده بودند، برای بازگرداندن به موطنشان به سفارت بیاورد. گریبایدوف پس از اینکه با خودداری رجال ایرانی از تمکین به خواسته او مواجه شد، مأموران خود را به خانه الهیار آصف‌الدوله (وزیر خارجه فتحعلی‌شاه، داماد او و نماینده وی در مذاکرات ترکمانچای) فرستاد و آنها دو زن گرجی را از خانه او به سفارت روسیه آوردند. البته در برخی روایت‌های تاریخی آمده است آن دو زن، خود از منزل آصف‌الدوله گریخته بودند (میان گریبایدوف و آصف‌الدوله از زمان جنگ ایران و روس کدورت شخصی ایجاد شده بود به گونه‌ای که سفیر روسیه پس از عزیمت به تهران برخلاف پروتکل با او دیدار نکرد). مدفن گریبایدوف در تفلیس آصف‌الدوله به میرزا مسیح استرآبادی، مجتهد تهران رجوع کرد و مدعی شد آن دو زن، مسلمان شده بودند و طبق شریعت اسلامی نباید در اختیار مردان غیرمسلمان قرار گیرند. میرزا ابتدا پیام‌هایی به سفارت روسیه فرستاد اما با ممانعت گریبایدوف و بی‌توجهی دربار مواجه شد. ظاهراً گریبایدوف پیغام داده بود این دو زن باید دست‌کم چند روز در سفارت بمانند چون احتمال دارد بخواهند مسیحی شوند. نهایتاً وقتی که مأموران سفارت، دو زن را به حمامی در نزدیکی سفارت روسیه بردند، مردم که احتمال می‌دادند گریبایدوف آنها را برای بردن به حجله آماده می‌کند، به سمت سفارت روسیه هجوم بردند و همه افراد آن را به جز مالتسوف (یا مالتزوف دبیر اول سفارت) به قتل رساندند. از جمله مقتولان، گریبایدوف 34 ساله بود که به تازگی به عنوان وزیرمختار سن‌پترزبورگ در تهران گماشته شده بود اما حالا سر از تنش جدا شده و در خیابان‌ها به روی زمین کشیده می‌شد. برخی احتمال داده‌اند بریتانیایی‌ها مانند بسیاری از رخدادهای دیگر در این حادثه دست داشته‌اند. از جمله نکات مبهم در این حادثه، قتل یک جوان از میان مردم خشمگین به دست یکی از نیروهای روس است. این اتفاق، زمانی رخ داد که در مرحله اول، گریبایدوف از بیم حمله مردمی که اطراف سفارت تجمع کرده و با مأموران درگیر شده بودند، خواجه ارمنی و دو زن یادشده را تحویل داد و ظاهراً قضیه تمام شده بود، اما ناگهان تپانچه یکی از نیروهای قزاق در سفارت، جوان ایرانی را نشانه رفت و حمله نهایی مردم شکل گرفت. دو تندیس یادبود از گریبایدوف در مسکو و سن‌پترزبورگ که بیشتر به نمایشنامه‌هایش شناخته شده است به هر حال کشتار سفارت روسیه می‌توانست بدترین حادثه در شرایطی باشد که روسیه در دو جنگ بر سپاه ایران پیروز شده و قصد پایان برنامه خود برای دسترسی به آب‌های آزاد طبق وصیت پتر کبیر را داشت،‌ اما چنین نشد، شاید به دلیل گواهی مالتسوف نزد تزار بر رفتارهای مغرورانه گریبایدوف و همچنین درگیری همزمان روسیه در جبهه عثمانی. علاوه بر اینکه هیأتی عالی‌رتبه که امیرکبیر جوان و خسرومیرزا نوه فتحعلی‌شاه نیز در آن حضور داشت، به سن‌پترزبورگ رفتند و در کنار هدایای ارزشمند (شامل یک الماس بزرگ از غنائم هند)، عذرخواهی رسمی شاه ایران را به تزار و خانواده گریبایدوف تقدیم کردند. این بهای سنگین سیاسی و مالی (جدای از کشته‌های ایرانی در حمله سفارت که تا بیش از 80 نفر روایت کرده‌اند) حتی می‌توانست بسیار بیش از این نیز باشد و بهتر بود با تدبیر عزتمندانه دربار و مکاتبات صریح با تزار روسیه در مورد عملکرد نامطلوب گریبایدوف، پایان یابد، اما این چنین نشد. ملتی که قرار بود پس از احساس حقارت در شکست مجدد از روسیه پیرامون راز عقب‌ماندگی خود تأمل کنند، احساس خود را با کشتار در یک سفارت‌خانه سیراب کردند.