امکانات ایران برای پیادهسازی ضددسترسی و منع منطقهای
راهبردهای ضددسترسی و منع منطقهای آنقدر به هم مرتبط هستند که تقریباً همه جا در کنار هم میآیند. با این حال، این دو راهبرد با یکدیگر متفاوت و در واقع کاملاً مجزا هستند. ضددسترسی به معنای اقداماتی است که یک کشور انجام میدهد تا به نیروهای نظامی دشمن اجازه ورود به منطقه را ندهد. این در حالی است که منع منطقهای شامل اقداماتی میشود که یک کشور انجام میدهد تا آزادی فعالیت را از نیروهای نظامی دشمن که پیشاپیش در منطقه حضور و بلکه بر آن تسلط دارند، سلب کند.
جمهوری اسلامی ایران به وضوح ابزارهای لازم برای هر دو راهبرد فوق را در اختیار دارد و تا کنون آنها را به کار نیز بسته است. برخی از این ابزارها عبارتند از: انواع شناورها و قایقهای تندرو در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان؛ پهپادهای شناسایی و مسلح بر فراز منطقه و مرزهای آبی و خاکی کشور؛ سامانههای هوشمند زمینی و بدون نیاز به کاربر (شامل رادار برای شناسایی و تجهیزات دفاعی برای درگیری در صورت لزوم)؛ موشکهای کوتاهبرد ضدکشتی؛ و غیره.
در کنار این ابزارها، باید به موشکهای دوربرد ایران نظیر «سجیل»، «عماد» و «قدر» با بردی در محدوده 2000 کیلومتر (و موشکهای دیگری که به ادعای «مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشینگتن» تا 4000 کیلومتر را نیز هدف میگیرد[2]) نیز اشاره کرد که البته در چارچوب راهبردهای نظامی عموماً در طبقهبندی «بازدارندگی» قرار میگیرند و نه ضددسترسی و منع منطقهای.
بدون شک یکی از واضحترین مواردی که قدرت ایران در پیاده کردن راهبردهای ضددسترسی و منع منطقهای به خصوص در منطقه راهبردی خلیج فارس را به آمریکاییها اثبات کرد، دستگیری دو قایق آمریکایی در اولین روزهای سال 2016 میلادی (اواخر دی ماه سال 94) بود[3]. این اتفاق مصداق بارزی بود که نشان داد تحرکات دشمن در منطقه و به خصوص هرگونه تعرض به مرزهای ایران، نه تنها شناسایی، بلکه با قدرت دفع میشود.
قابلیتهای ایران در ضددسترسی و منع منطقهای از سالها قبل موضوع گزارشهای متعددی در اندیشکدهها و رسانههای شناختهشده آمریکایی بوده است. یکی از مفصلترین گزارشها در اینباره را «مرکز ارزیابیهای استراتژیک و بودجهای» تحت عنوان «از بیرون به درون: عملیات از دور برای غلبه بر تهدیدهای ضددسترسی و منع منطقهای ایران[4]» و با چهار فصل به نامهای «از اعزام سریع تا حضور دائم»، «ضددسترسی/منع منطقهای با ویژگیهای پارسی»، «عناصر یک مفهوم عملیاتی ظرفیتساز [عملیات] از بیرون به درون» و «طرحهایی برای تقویت یک مفهوم عملیاتی ظرفیتساز» منتشر کرده است. در اینجا، خلاصهای از این گزارش و بخشهای مهم دومین فصل از آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد که ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که مشرق صرفا جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور به این گزارش پرداخته و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
برای دانلود گزارش کامل، روی تصویر جلد آن یا همین نوشته کلیک کنید.
نویسندگان گزارش مرکز ارزیابیهای استراتژیک و بودجهای پیش از هر چیز به سرمایهگذاری ویژه ایران در «قابلیتهای جدیدی که میتواند برای بازدارندگی، تأخیر، و یا جلوگیری از عملیات نظامی مؤثر آمریکا در خلیج فارس مورد استفاده قرار گیرد» اشاره میکنند. آنها اعتراف میکنند: «دستیابی ایران به سلاحهایی که میتواند از آنها برای منع دسترسی به خلیج فارس، کنترل جریان نفت و گاز از منطقه، و انجام اقدامات تهاجمی یا تحمیلی استفاده کند، موجب نگرانی شدید آمریکا و شرکای امنیتی این کشور شده است.»
گزارش مذکور بر همین اساس به دولت آمریکا توصیه میکند «مفهوم عملیاتی جدیدی» را تدوین کند که بتواند با «قدرت رو به رشد نظامی ایران» مقابله کند. نویسندگان معتقدند وزارت دفاع آمریکا باید ارزیابیهای 30 سال پیش خود مبتنی بر بیرقیب بودن در خلیج فارس بعد از سقوط شوروی را تغییر دهد، چراکه ایران به دنبال تقویت ظرفیتهای ضددسترسی و منع منطقهای خود است و این یعنی برنامههای نظامی قدیمی آمریکا دیگر اعتبار ندارد.
به اعتقاد نویسندگان گزارش، «ایران طی بیست سال اخیر، فرصت کافی برای بررسی «روش آمریکایی جنگ» و رسیدن به این نتیجه را داشته که اجازه دادن به آمریکا و متحدانش برای انباشتن قدرت نظامی در مرزهای این کشور ایران به معنای پیچیدن نسخه شکست برای خود است. بنابراین، ایران دارد اقداماتی را دنبال میکند که هدف آنها منع دسترسی ارتش آمریکا به امکان پایگاهسازیِ نزدیک مرزهای ایران و سلب امکان انجام عملیات آمریکا به شکل سنتی در خلیج فارس، مگر با قبول هزینه گزافی که عملاً مانع انجام عملیات باشد، است.»
ضددسترسی و منع منطقهای به سبک ایران
نویسندگان گزارش ادعا میکنند که ایران با توجه به شرایط منحصربهفرد خلیج فارس، از یک استراتژی نامتقارن و «ترکیبی» در راهبرد ضددسترسی و منع منطقهای خود استفاده خواهد کرد که فنآوریهای پیشرفته را با تاکتیکهای شبهنظامی ترکیب میکند تا مانع از دسترسی نیروهای آمریکایی به امکانات پایگاهی و آزادی مانور دریایی در منطقه شود.
در ادامه این گزارش میخوانیم که ایران در قالب استراتژی ضددسترسی و منع منطقهای خود تلاش خواهد کرد تا کشورهای منطقه را وادار کند که به آمریکا اجازه ندهند از پایگاههای خود در خلیج فارس برای انجام عملیات استفاده کند. البته نویسندگان گزارش، به زعم خود این توان را از آنجایی برای ایران قائل هستند که «جمعیتها، دولتها و ثروتهای منطقه خلیج فارس در نقاطی متمرکز هستند که در تیررس موشکهای بالستیک ایران قرار دارند.»
مرکز ارزیابیهای استراتژیک و بودجهای در ادامه موشکهای بالستیک و نیروهای نیابتی ایران را تهدیدی مستقیم علیه پایگاهها و نیروهای آمریکایی در خلیج فارس نیز توصیف میکند و ضمن اشاره به تسلیحات هدایتشونده، موشکهای کروز ضدکشتی، و پهپادهای بیشماری که ایران در سواحل خود یا جزایر واقع در تنگه هرمز و ورودی خلیج فارس در اختیار دارد، توضیح میدهد که ایران سرمایهگذاری در ظرفیتهای ضروری برای استراتژی ترکیبی ضددسترسی و منع منطقهای را آغاز کرده و طی دو دهه آینده هم میتواند این ظرفیتها را به شکل چشمگیری تقویت کند.
گزارش مذکور سپس به ارتش آمریکا توصیه میکند مفهوم عملیاتی جدیدی را در اینباره برای خود تدوین کند که پیشفرضهای آن «عدم دسترسی یا امکان احداث پایگاه در نزدیکی ایران، چالش در همه زمینههای عملیاتی، و تهدیدات احتمالی تروریستی و سلاحهای کشتار جمعی، از جمله سلاحهای هستهای، برای بازدارندگی یا ممانعت از دخالت نظامی موفقیتآمیز آمریکا در خلیج فارس» باشد.
چارههای آمریکا: فرار، بزن دررو، حمله نظامی، تغییر رژیم
نویسندگان که آزادی عمل ارتش آمریکا در خلیج فارس را از دست رفته میدانند، به دولت این کشور توصیه میکنند تا برای «جلوگیری از موفقیت استراتژی ضددسترسی و منع منطقهای ایران و بازیابی آزادی عمل ارتش آمریکا» سه نوع عملیات را پیگیری کند:
- تنظیم شرایط با هدف بازدارندگی یا شکست تحمیل و تهاجم ایران، و در عین حال، اعزام نیروهای آمریکایی برای حمایت از عملیات اولیه و پیشدستانه علیه ایران از فاصله دور و خارج از تیررس تهدیدات ضددسترسی این کشور؛
- عملیات از دور برای کاهش اثربخشی ضددسترسی و منع منطقهای پیچیده ایران با تضعیف قابلیتهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی و کاهش تراکم سیستمهای تهاجمی و دفاعی این کشور، از جمله موشکهای بالستیک، قابلیت حذف [و نابود کردن نیروهای دشمن در حوزه] دریایی، و شبکه دفاع هوایی.
- ایجاد برتری هوایی و دریایی هر زمان و هر جایی که لازم باشد، از جمله، کنترل دریا از طریق تنگه هرمز، برای پشتیبانی از اعزام نیروهای بیشتر و عملیاتهای منطقهای.
گزارش همچنین به نیروهای آمریکایی پیشنهاد میکند تا از مناطق نزدیک ایران به مناطق دورتر جابهجا شوند تا از تیررس ایران در امان باشند. نویسندگان به علاوه سه مورد بالا، عملیاتهای دیگری را هم برای مقابله با ایران برمیشمارند که درون این پیشنهادات البته اتهاماتی به ایران نهفته است؛ این موارد عبارتند از:
- جلوگیری از انتقال یا استفاده ایران از سلاحهای کشتار جمعی، از جمله سلاحهای هستهای، و در صورت شکست بازدارندگی، جلوگیری از استفاده از آنها [تسلیحات] و کاهش تأثیر حمله هستهای؛
- مقابله با گروههای نیابتی ایران که مجهز به راکت، توپخانه، خمپاره و موشکهای هدایتشونده هستند، از جمله جلوگیری از تأمین مجدد تسلیحات برای گروههای شبهنظامی در سراسر جنوب غربی آسیا توسط ایران؛
- تحمیل هزینه به تهران با حمله به زیرساختهای بخش انرژی ایران و سایر اهداف حیاتی که [عملکرد آنها] برای حفظ اقدامات جنگی این کشور ضروری است.
- در صورتی که ضرورت پیدا شود، انجام اقدامات جنگی نامتعارف که بتواند شرایط را برای تغییر رژیم از درون آماده کند.
شرایط در خلیج فارس به سود ایران است
نویسندگان گزارش همچنین با اشاره به «دفاع موزائیکی» و چندلایه ایران که هزینههای هرگونه اقدام تهاجمی علیه این کشور را به شدت بالا میبرد، به مواردی هم اشاره میکنند که در منطقه خلیج فارس موضع برتر را به ایران میدهد. گزارش ضمن اشاره به «موشکهای بالستیک» ایران و قائل شدن «ظرفیتهای شیمیایی، بیولوژیک و رادیولوژیک؛ و کلاهکهای هستهای» برای کشورمان و همینطور نام بردن از جنگ نامتعارف و نیروهای نیابتی، شرایط مختلف جغرافیایی و ژئواستراتژیک در خلیج فارس را نیز به سود ایران میداند:
- خلیج فارس، نسبت به غرب اقیانوس آرام، متمرکزتر است و مراکز مهم جمعیتی و پایگاههای نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کاملاً در محدوده [تیررس] تجهیزات جنگی کوتاهبرد و میانبرد ایران هستند؛
- آبهای باریک تنگه هرمز، گلوگاه حملونقل دریایی محسوب میشود؛
- شرایط دشوار در خلیج فارس و نزدیکی آن، عملیات جنگی ضدزیردریایی را پیچیده میکند.
- کشورهای خلیج فارس جمعیتهای متمرکزی را در فاصله نزدیک از ایران دارند، که این مسئله میتواند آسیبپذیری آنها در مقابل اقدامات تحمیلی را افزایش دهد.
در سراسر فصل دوم از گزارش، به نقاط قوت ایران نظیر توانایی مینگذاری و استفاده نیروی دریایی سپاه پاسداران از نقاط قوتی که دقیقاً نقاط ضعف ارتش آمریکا محسوب میشوند (از جمله مسافت بسیار کوتاهی که شناورهای ایرانی برای دریافت هرگونه خدمات از پایگاههای کشور خود باید طی کنند) اشاره شده است.
وابستگی دنیا به منابع انرژیای که باید از طریق خلیج فارس و تنگه هرمز حملونقل شوند، دشواری مانور نیروهای دریایی آمریکا که آنها را در تیررس ظرفیتهای کوتاهبرد و میانبرد ایران قرار میدهد، قرار داشتن پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای حاشیه خلیج فارس در تیررس ایران، آمادگی نسبی برخی کشورهای منطقه برای جلوگیری از استفاده آمریکا از خاکشان برای انجام عملیاتهای نظامی علیه ایران، و موارد بسیار دیگر نیز همگی به معنای آن است که ارتش آمریکا بهتر از هرگونه درگیری نظامی در خلیج فارس با ایران ممانعت کند.
نویسندگان گزارش همچنین یادآور میشوند که نه تنها «موشکهای بالستیک ایران قدرت حملهای را به ایران دادهاند که مقابله با آن برای نیروهای آمریکایی دشوار و پرهزینه است»، بلکه طی بیست سال آینده ایران ظرفیتهای موشکی خود در این زمینه را گسترش خواهد داد؛ چنانکه ساخت موشکهای قدر و سجیل نشان میدهد این کشور در حال به بلوغ رساندن توانایی داخلی خود در طراحی، ساخت و تولید [انبوه] سیستمهایی است که برای ارتقای زرادخانه موشکی خود به آنها نیاز دارد.
آیا ایران برای راهبرد ضددسترسی و منع منطقهای نیاز به کشور دیگری دارد؟
چنانکه سرلشکر باقری هم متذکر شد، برخی کارشناسان و مقامات سیاسی کشورهای غربی ادعا میکنند که ایران با کمک چین یا کشورهای دیگر، اقدام به طراحی و اجرای راهبرد ضددسترسی و منع منطقهای میکند[5]؛ یا در موردی مشابه، کارشناسان دیگر، برای کشورهایی مانند یمن، نقشی در این راهبرد ایران، قائل میشوند[6].
این در حالی است که اگر منظور، استفاده ایران از تجهیزات خریداری شده از کشورهای دیگر (مانند اس 300 از روسیه) یا کمک استراتژیک به کشورهای دیگر برای تقویت این راهبرد باشد، این ادعاها تا اندازهای (که آن نسبت به ظرفیتهای بومی ایران، نظیر شناورهای تندرو و زیردریاییهای کوچکی که بلای جان نیروی دریایی آمریکا هستند، هم اندک است) میتواند درست باشد.
با این حال، چنانکه مقایسه گزارش مرکز ارزیابیهای استراتژیک و بودجهای میان راهبرد ضددسترسی و منع منطقهای چین و ایران نشان میدهد، این دو راهبرد تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند که بعضاً از تفاوت میان شرایط جغرافیایی ایران با کشورهایی مانند چین و روسیه نشأت میگیرد و بنابراین انتساب راهبرد ایران به راهبرد اینگونه کشورها اعتباری ندارد.
به هر حال، آنچه واقعیت موجود در خلیج فارس است، این است که ایران ابزارهای متفاوت و متعددی را برای بازدارندگی، ضددسترسی و منع منطقهای در اختیار دارد که گزارشهای کارشناسان و اندیشکدههای آمریکایی نیز حاکی از اعتراف و اطلاع آنها از وجود این ابزارهاست. این ظرفیتها روزبهروز تقویت میشود و وقوع اتفاقاتی مانند دستگیری قایقهای آمریکایی نیز گاهبهگاه به آمریکاییها یادآوری میکند کدام قدرت است که در خلیج فارس حرف اول را میزند.