کد خبر 669743
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۹

تنها ژانري که در اين ميان به برکت جنگ هشت ساله سربرآورد و روحيه فعالانه و قهرمان‌پرورانه در آن زنده بود، ژانر دفاع مقدس بود که اتفاقاً بيشترين استقبال تماشاگر را نيز به خود معطوف کرد و چه بسا اگر اين ژانر در دهه 60 سر برنمي‌آورد به احتمال زياد سينماي ايران رسماً ورشکسته شده بود.

به گزارش مشرق، حذف قهرمان از سينماي ايران واقعيت تلخي است. در ابتداي انقلاب مديران سينمايي اعلام کردند که دو عنصر سکس و خشونت را از سينما حذف خواهند کرد. حذف اولي طبيعي و منطقي بود و درباره آن اجماع وجود داشت، اما حذف خشونت نتايج خوبي براي سينما رقم نزد.

از آنجا که تعريف درستي براي حذف خشونت در سينما ارائه نشد، اين رويکرد منجر به حذف بسياري از ژانرها از سينماي ايران شد، براي مثال نمايش فيلم‌هايي که از آنها به عنوان فيلم کاراته‌اي ياد مي‌شد در تلويزيون ممنوع شد، به طور طبيعي تمامي فيلم‌هايي که در زيرمجموعه آثار اکشن در سينما قرار مي‌گرفت به عنوان سينماي سخيف و سطحي طرد شد و به حاشيه رفت. قهرمان را بايد اصلي‌ترين قرباني اين رويکرد در سينما قلمداد کرد. رؤياپردازي به عنوان اصلي‌ترين جوهره هنر هفتم کاملاً به حاشيه رفت و جاي آن را شخصيت‌هاي پريشان‌حال و شوريده‌دلي گرفت که در کوچه و پس‌کوچه‌هاي شيدايي به دنبال حقيقت مي‌گشتند.
 
تنها ژانري که در اين ميان به برکت جنگ هشت ساله سربرآورد و روحيه فعالانه و قهرمان‌پرورانه در آن زنده بود، ژانر دفاع مقدس بود که اتفاقاً بيشترين استقبال تماشاگر را نيز به خود معطوف کرد و چه بسا اگر اين ژانر در دهه 60 سر برنمي‌آورد به احتمال زياد سينماي ايران رسماً ورشکسته شده بود. حذف خشونت در سينماي اجتماعي ايران به شکلي نامتعارف خود را نشان داد.

از دل سينماي اجتماعي مانند غده‌اي بدخيم سربرآورد و منجر به پديده‌اي در سينما شد که مي‌توان از آن با عنوان خشونت بدون قهرمان ياد کرد؛ پديده‌اي که منجر به خلق انبوهي از شخصيت‌هاي نامتعادل، عصبي و پرخاشگر در سينماي ايران شد که همه در يک چيز مشترک بودند، هيچ‌کدام قهرمان نبودند.

 اما چرا مردم از خشونت در سينما استقبال مي‌کنند؟ چرا فيلم‌هاي اکشن اغلب جزو پرفروش‌ترين‌هاست؟ چرا حمله دسته‌جمعي به بانک و رفتارهاي غيرمتعارف از ابتداي اختراع سينما براي مردم جذاب بوده و حاضرند برايش پول بدهند؟

مردم ذاتاً خشونت را دوست ندارند، اما از آنجا که نظم مستقر در جهان را غيرعادلانه مي‌دانند، هر نمايش متفاوتي که عکس نظم حاکم باشد، برايشان جذاب است. اين تفاوت حتي در مورد رفتارهاي هنجارشکنانه مانند سرقت از بانک تعميم پيدا مي‌کند. رابين هود هميشه براي طبقات متوسط و پايين جامعه کاراکتري جذاب است چون يک‌تنه عليه نظم ناعادلانه مي‌شورد. يکي از کارکردهاي سينما در غرب فهم اين خواسته دروني بشر است. عدالتخواهي در همه جهان با شدت و ضعف سرکوب شده است و سينماي قهرمان‌پرور اميدها، آمال و آرزوهاي جامعه را روي پرده به آنها نشان مي‌دهد.

مردم از ابتداي خلق سينما در امريکا با افعال و جنبه‌هاي خشونت‌طلبانه مثل سرقت از بانک و با شخصيت سارقان فقير و خوش‌قلب همذات‌پنداري مي‌کردند و در جامعه‌اي که اميد و قدرتي براي تغييرش ندارند، ايده‌آل‌هاي خود را در سينما مي‌ديدند. آنها طغيان‌هاي فروخفته و سرکوب شده را در سينما مي‌بينند و تخليه مي‌شوند. سينما از اين طريق به مردم آرامش مي‌دهد. سينما آنچه آنها دوست دارند را نشان‌شان مي‌دهد.

قهرمان‌ها اصولاً دزد و سارق نيستند. سوپرمن، مرد عنکبوتي، بتمن و صدها کاراکتر سينمايي ديگر با رويکردهاي منجي‌وارانه مردم را روي صندلي سينما ميخکوب مي‌کنند.
 اما سينماگر ايراني به چه کاري مشغول است؟ او به جاي قهرمان ياد گرفته تا همواره آينه‌اي از انساني سرخورده و مستأصل و بيچاره را نمايان کند. حذف قهرمان از سينماي ايران آن هم در کشوري که مردمش بيش از هر چيز در طول تاريخ از مکتب عاشورا الهام گرفته‌اند، رويکردي تصادفي نيست.

گرايش به سينماي ضد قهرمان و شبه‌روشنفکرانه فرانسه که در آن هيچ ايده‌آلي وجود ندارد همين حالا و در دهه چهارم انقلاب در ايران با جديت دنبال مي‌شود. در واقع آنچه در دهه چهارم انقلاب در سينماي ايران دنبال مي‌شود، راهبرد خشونت بدون قهرمان است. فيلم‌هاي اجتماعي چون «ابد و يک روز» و «چهارشنبه 19 ارديبهشت» که جوايز جشنواره فجر انقلاب اسلامي را به خود اختصاص دادند، مصاديق خوبي براي اشاره به آثار خشونت بدون قهرمان در سينماي ايران هستند.

خشونت در سينماي ايران احتياج به تئوري‌پردازي دارد و اگر قرار است سينماي ايران انقلابي شود عنصر قهرمان بايد جاي خشونت‌هاي مضر را در سينما بگيرد. آنچه طي چند دهه اخير در سينماي ايران ترويج شده خشونت بدون قهرمان است که جاي قهرمان الهام‌بخش مورد نياز سينماي انقلاب را گرفته است.

منبع : روزنامه جوان