در این نوع تئوری بافی جدید، اگرچه سازندگان فیلم یک سوزن به سیستم سرمایه‌داری و استکباری غرب و آمریکا زده‌اند اما جوالدوز خویش را نیز به شاکله‌ی تفکر انقلابی و ضد امپریالیستی وارد کرده‌اند

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- دومین قسمت از بخش زاغ مقلد و چهارمین قسمت از مجموعه فیلم‌های بازی های بقا (ترجم ه‌ ای برای عبارت Hunger Games به معانی بازی گرسنگان یا عطش مبارزه هم ترجمه شده است) براساس کتابی به همین نـام نوشته‌ی «سوزان کالینز» و در دنباله‌ی داستان سه قسمت قبلی بر پرده‌ی سینماها رفت. درپی نبرد خونین و ددمنشانه گروهی نوجوان (بین سنین12 تا 18 سال) از 12 منطقه‌ی دوران پسا آخرالزمانی کره‌ی زمین، در جشنی از سوی حکومتی جابر به نام Panem به مرکزیت شهری به اسم «کاپیتول»، نمایندگان منطقه12 متشکل از دختری به نام «کتنیس اوردین» و پسری به اسم «پیتا ملارک» در هفتاد و چهارمین دوره‌ی بازی‌هایی موسوم به Hunger Games پیروز شده‌اند و علاوه بر کسب زندگی مرفه مادام العمر، برای اهالی منطقه‌ی خود، آذوقه‌ی فراوان به همراه آورده‌اند.
 

توضیح آن که 12 منطقه‌ی یاد شده که پیش از این 13 منطقه بوده‌اند- پس از وقوع جنگ آخرالزمان و نابودی جهان در سال‌هایی به نام دوران سیاه، علیه حکومت Panem شورش کرده‌اند و در آن شورش شکست خورده‌اند. برای تنبیه آن شورش، حکومت Panem این مناطق را مجبور کرده که هر سال دو تن از نوجوانان خود (یک دختر و یک پسر) را به حکم قرعه و به عنوان پیشکشی به کاپیتول بفرستند تا در مراسم Games Hunger شرکت و به اصطلاح برای منطقه‌ی خود افتخاراتی کسب کنند. نکته‌ی اصلی این است که مراحل مختلف این بازی‌ها، به طور زنده و از طریق تلویزیون برای همه‌ی مناطق دوازده گانه پخش شده و همه‌ی اهالی این مناطق موظفند این مراسم را تمام و کمال تماشا کنند وگرنه با تنبیهاتی مواجه خواهند شد. اما در حالی که قلب‌های اهالی مناطق فوق، برای فرزندانشان در مراسم Games Hunger می تپد و نگران تک تک آن‌ها هستند ولی اهالی کاپیتول مانند رومیان باستان، گویی که به تماشای مراسم گلادیاتورها می‌روند، در هنگام برگزاری این مراسم هلهله می‌کنند و به جشن و شادی می‌پردازند.

 

رئیس جمهور Panem به نام «اسنو» (با بازی «دونالد ساترلند») به همراه فردی به اسم «سنکا»، مراسم را می‌گرداند و یک شومن، «سزار فلیکرمن» نیز مجری تلویزیونی این مراسم است که با تک تک شرکت کنندگان و برندگان، مصاحبه انجام می دهد. داستان Games Hunger داستان نوجوانانه‌ای بود که پس از خاتمه‌ی سری هری پاتر و اتمام فیلم‌هایش به بازار راه یافت و بلافاصله ساخت فیلم براساس آن آغاز شد در حالی که -به سیاق برخی از قسمت‌های هری پاتر- خود نویسنده‌ی داستان یعنی سوزان کالینز نیز فیلم‌نامه‌ی آن را نوشت. سپس دو کتاب دیگر آن با نام‌های بازی‌های بقا: آتش گرفتن و بازی های بقا: زاغ مقلد انتشار یافت و بلافاصله نیز ساخت فیلم‌هایی براساس این دو کتاب طی سال‌های 2013 تا 2015 آغاز شد که بخش زاغ مقلد در دو قسمت جداگانه جلوی دوربین رفت. در واقع سوزان کالینز نیز به مدد کمپانی‌های هالیوودی به «جی. کی. رولینگ» دیگری تبدیل شد تا در این سال‌های پر فراز و نشیب هزاره‌ی سوم که آبستن حوادث و چالش‌های جدی برای جهان سلطه است، نسل جوان و نوجوان از بمباران رسانه‌ای هالیوود جهت پذیرش تئوری‌های آخرالزمانی غرب صلیبی / صهیونی خلاص نشود.

 

در فیلم بازی‌های بقا خبری از منطقه‌ی 13 نبود و تنها 12 منطقه برای مراسم Games Hunger پیشکشی می‌فرستادند. گفته شد که در جریان جنگ دوران سیاه، منطقه‌ی 13 به کلی نابود شده و از بین رفته است. اما در اواخر فیلم دوم یعنی بازی های بقا: آتش گرفتن، صحبت از وجود منطقه‌13 می‌شود که احتمال ساخت بمب اتمی در آن منطقه وجود داشته است. در انتهای آن داستان، کتنیس متوجه می‌شود که برخی دوستانشان و گروهی از شورشیان اساسا برای منطقه‌ی 13 کار می‌کرده اند. در فیلم سوم یعنی بازی‌های بقا: زاغ مقلد -1 ، دیگر آشکار شد که در واقع منطقه‌ی 13 در پایان جنگ دوران سیاه با کاپیتول و حکومت Panem به یک مصالحه رسید.منطقه‌ی 13 به دلیل برخورداری از سلاح های هسته ای و بمب اتمی، خطری مهیب برای حکومت کاپیتول محسوب می‌شود و تهدید می‌کند در صورتی که Panem بخواهد آن را هم مانند منطقه12 به زیر یوغ بردگی خود بکشد، آن گاه جنگ اتمی فاجعه باری روی خواهد دادکه همه‌ی جهان را مجددا قربانی خویش خواهد کرد. پس حکومت Panem موافقت کرد که منطقه‌ی 13 نادیده گرفته شود، سخنی از آن برده نشود و این گونه وانمود شود که آن منطقه در جریان جنگ‌های دوران سیاه از بین رفته است. از آن پس مردم منطقه‌ی 13 زندگی زیرزمینی را برگزیدند ولی در عین حال به پیشرفت خود ادامه دادند تا این که به قدرت تهدید کننده‌ای برای حکومت Panem بدل گشتند.

 

شورش‌های پسا آخرالزمانی که از اولین فیلم، بازی های بقا آغاز شد در قسمت‌های دیگر به محور اصلی قصه بدل گشت. اما در فیلم بازی های بقا: زاغ مقلد-2 که موجودیت منطقه‌ی 13 آشکار شده، بسیاری از شورشیان به این منطقه می‌روند و جنگی تمام عیار بین شورشیان تحت رهبری منطقه‌ی 13 و کاپیتول آغاز می‌شود که به شکست Panem می‌انجامد. در واقع منطقه‌ی 13 از ظرفیت طغیان در مناطق دیگـــر استفاده می‌کند و پس از این که اغلب آن مناطق خود را از شر حکومت Panemخلاص می‌کنند،آن‌ها را به تصرف خود درمی‌آورد. سپس مقاومت‌هایی نیز صورت می‌گیرد که توسط منطقه‌ی13 سرکوب می‌شود. حتی قرار می‌شود که قتل عام فجیعی در این مناطق به سبب سرپیچی از فرماندهی منطقه‌ی13 به راه افتد. در این میان شاهد ددمنشی‌ها و وحشی گری‌های بسیاری از طرف منطقه‌ی 13 هستیم، مثلا وقتی Panem برای دفاع از خود، دیواری از بچه‌ها گرد کاپیتول ایجاد می‌کند، به دستور رئیس جمهور منطقه ی 13 به نام «کوین»، همه‌ی بچه‌ها قتل عام می‌شوند. این وحشی‌گری‌ها که به کشته شدن خواهر کتنیس نیز می‌انجامد، او را آن چنان خشمگین می‌سازد که هنگام مجازات اسنو، با یک حرکت غیر قابل پیش بینی، رئیس جمهور کوین را می‌کشد و در نتیجه دستگیر می‌شود. ادامه‌ی این نوع رفتار شورشیان تحت امر منطقه‌ی13 در شکل و قالب انتقام جویی، باعث می‌شود آن‌ها حتی تصمیم به برگزاری مجدد مراسم ضد انسانی ( Hunger Games) این بار با حضور فرزندان سران کاپیتول و البته تایید برندگان مسابقات پیشین بگیرند. در انتها و با حاکمیت منطقه‌ی13 بر جهان، علاوه بر کشت و کشتارهایی که انجام گرفته، کتنیس به منطقه‌ی12 تبعید می‌شود و تحت نظر قرار می‌گیرد.

 

در این جا سخن از جنگ‌های تازه‌ای به میان می‌آید که لزوما دوباره جهان را فرا خواهد گرفت! در مجموعه‌ی فیلم‌های بازی‌های بقا، اگرچه حکومت Panemو کاپیتول که بسیار به سیستم امپریالیستی غرب شبیه است، برده دار ، استثمارگر و ستمگر نشان داده می‌شود اما در مقابل، نیروی مخالف آن، یعنی شورشیان تحت هدایت منطقه‌ی13 نیز پس از نبردی خونبار ، انتقام‌جویانه و ظالمانه، دنیای ظالمانه‌تری برقرار کرده و حتی انقلابیون اصلی مانند کتنیس را زندانی نموده و تحت نظر به منطقه‌ی قبلی تبعید می‌کنند. نتیجه‌ی آن همه جنگ و نبرد و فداکاری و خشونت در حقیقت چیزی جز حکومتی شبیه به کاپیتول یا حتی بدتر از آن نیست. در این نوع تئوری بافی جدید، اگرچه سازندگان فیلم یک سوزن به سیستم سرمایه‌داری و استکباری غرب و آمریکا زده‌اند اما جوالدوز خویش را نیز به شاکله‌ی تفکر انقلابی و ضد امپریالیستی وارد کرده‌اند که در صورت ایستادگی در مقابل این سیستم، نتیجه‌ای جز هدر دادن نیروها و فرش قرمز پهن کردن برای حکومتی جابرتر حاصل نخواهد شد و این یعنی مخاطب به یک انفعال تاریخی دعوت شده و از صحنه‌ی پرتنش امروز کنار می‌رود. اما علی رغم این تئوری تازه‌ی محافل امپریالیستی، هیچ کدام از چهار قسمت فیلم بازی‌های بقا از جمله قسمت دوم همین فیلم زاغ مقلد نتوانستند در حلقه‌ی اسکار و اعوان و انصارش برگزیده و انتخاب شوند. البته به جز کاندیدایی قسمت آتش گرفتن و بخش اول زاغ مقلد برای بهترین آواز در مراسم گلدن گلوب که هیچ نتیجه‌ای هم در بر نداشت! به نظر می‌آید اولا نبود یک «شبه قهرمان تک افتاده ی آمریکایی»، اولین عامل در نادیده گرفتن شدن مجموعه‌ی فیلم های بازی‌های بقا است. همچنین تشبیه حکومت جائر Panem به ایالات متحده آمریکا و کاربرد عناصر تصویری متعدد در به وجود آمدن این شباهت، محافل سنتی و متعصب آمریکایی در هالیوود و اسکار را به خشم آورده تا این که نه تئوری های جدید مراکز استراتژیک و تینک تانک هایشان را بپذیرند و نه فیلمی که براساس آن تئوری ها ساخته شده است