منتسکیو شاخص اصلی استبداد و حکومت استبدادی را در اعمال قدرت یک نفر فارغ از قیود محدود کننده قانونی می داند. گویا منتسکیو متوجه نشده است که اعمال قدرت قانونی هم می تواند ظالمانه و غیر ظالمانه باشد و درکی از مفهوم استبداد قانون نداشته است.

سرویس سیاست مشرق - در مقاله پیشین گفتیم که تفسیر ارسطویی از مفهوم استبداد عمدتا حول این محور قرار داشت که هر نوع تجمع و تمرکز قدرت در دست یک شخص فارغ از آن که ماهیت آن شخص چه باشد یا جهت ظهور و بروز قدرت چگونه باشد امری شر و منفی است و باید محکوم شود مگر این که در خصوص بردگان اعمال گردد. ارسطو این امر را از مختصات حکومت های شرقی می دانست. او استبداد را مختص ملل شرقی و آسیایی و یونانیان را از این آفت بری می دانست.


در اواخر رنسانس در آراء مارسلیوس پادوایی نوعی توجه به مفهوم ارسطویی استبداد و احیای آن دیده می شود. تلقی ارسطویی از مفهوم استبداد در آراء "تامس هابر" نیز ظهور و بروز دارد. جان لاک که او را میتوان پدر فلسفی لیبرالیسم دانست، استبداد را معادل اعمال قدرت ارادی که مشروط به پیمان و قرار دادی نباشد می داند. در درک لاک از استبداد نیز مایه هایی از همان تفسیر ارسطویی وجود دارد. اما در میان فیلسوفان منورالفکر عصر موسوم به روشنگری "شارل دو منتسکیو" بیش از دیگران به بررسی مفهوم استبداد پرداخت و صورت بندی تئوریکی که از این مفهوم ارائه داد شاکله و بنیاد تلقی اندیشه سیاسی مدرن غربی از مفهوم استبداد را رقم زد و پدید آورد. به گونه ای که می توان گفت پس از منتسکیو تلقی او اصلی ترین تعریف و تلقی رایج قرار گرفت. 


                                    شارل دو منتسکیو

منتسکیو شاخص اصلی استبداد و حکومت استبدادی را در اعمال قدرت یک نفر فارغ از قیود محدود کننده قانونی می داند. گویا منتسکیو متوجه نشده است که اعمال قدرت قانونی هم می تواند ظالمانه و غیر ظالمانه باشد و درکی از مفهوم استبداد قانون نداشته است. چنانچه که در اندیشه وبر حاکمیت بروکراسی صورتی از استبداد به خود می گیرد. 

مونتسکیو در کتاب "روح القوانین" و در برخی آثار دیگر خود بحث هایی درباره مفهوم مورد نظر خود از استبداد ارائه می دهد و همچون ارسطو حکومت های شرقی را به عنوان مصادیق استبداد عناونمی کند و مدعی می شود که استبداد نوعا مدل حکومتی شرقی است و در غرب وجود نداشته است. بعدها مارکس و ویتفوگل ملهم از همین مدعای منتسکیو مفاهیمی چون "شیوه تولید آسیایی" و "نظام آبیاری شرقی" و نظایر این ها را ابداع کردند. در واقع مونتسکیو را می توان تئوریسین اصلی مفهوم استبداد دانست که خود متاثر از ارسطو بود.

امانوئل کانت نیز متاثر از مونتسکیو وجود قدرت در دست یک نفر را مساوی استبداد تلقی می کند و پیرو تئوری تفکیک قوا مونتسکیو معتقد است که اگر قوه قانون گذار و قوه مجریه تفکیک گردند استبداد نیز از بین خواهد رفت.

                                                          امانوئل کانت

در تعریف مونتسکیو دولت های مطلقه اروپایی و سلطنت های مشروطه در این قاره که پس از جنگ های میان کاتولیک های و پروتستان های به وجود آمدند بر مبنای قدرت مطلقه متمرکز فراقانونی، استبداد تلقی نمی شوند. در حالی مطابق هر معیاری که در تعریف منتسکیو از استبداد قرار دارد این نوع حکومت نیز استبداد هستند.