به گزارش مشرق، پایگاه تحقیقاتی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای با قلم «هانتر مارستون» با عنوان «آیا ایالات متحده آمریکا واقعا یک قدرت پاسیفیک است؟» منتشر کرده و در آن توضیح داده است که با رشد اقتصادی و نظامی چین، برتری نظامی و اقتصادی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک تهدید شده است و با سیاست های «دونالد ترامپ» رئیس جمهور منتخب امریکا، این برتری پایدار نخواهد بود.
با درک اهمیت ژئواستراتژیک آسیا در قرن ۲۱، رئیس جمهور اوباما درسال ۲۰۱۱ در پارلمان استرالیا گفت: ایالات متحده آمریکا یک قدرت پاسیفیک است و می خواهد در آسیا باقی بماند.
اما واقعیت این است که ایالات متحده آمریکا نتوانست در مقابل ظهور چین در دریای چین شرقی و غربی اقدام جدی انجام دهد، بنابراین به یکی از مهمترین رقیبان خود در آسیا یعنی چین نشان داد قدرت و منابع کافی جهت باقی ماندن در آسیا به عنوان یک قدرت برتر را ندارد.
با درک کاهش قدرت نظامی آمریکا در آسیا و پاسیفیک، مشاوران آسیایی ترامپ «پیتر نادارو» و «الکساندر گری» اخیرا از طرح تقویت حضور نیروی دریایی آمریکا در این منطقه حمایت کرده اند. اما سیاست آنها مبنی بر «صلح از طریق قدرت» بدون تعامل اقتصادی و خروج از TPP احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت.
باید گفت که نظامی گری بیشتر آمریکا در آسیا به جای تامین امنیت و نظم مورد نظر آمریکا بر ظن و گمان چین می افزاید و قطعا دولت چین واکنش نشان خواهد داد. سیاستگذاران دفاعی و خارجی ایالات متحده آمریکا در حال حاضر پذیرفته اند که افزایش حضور نظامی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک باعث افزایش تنش در روابط چین و آمریکا شده و خشم پکن را موجب خواهد شد. در نتیجه یا آمریکا باید سریع نیروهای خود را از این منطقه خارج کرده یا تن به درگیری و تعارض با چین دهد.
در حال حاضر افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین با کاهش میل و رغبت ایالات متحده امریکا برای رهبری جهان همراه شده است که منادی تغییر موازنه قدرت در آسیا است. تاکید تیم «دونالد ترامپ» بر قدرت نظامی ایالات متحده باعث افزایش نگرانی در مورد تعارض ابرقدرتها است. به جای اینکه ایالات متحده امریکا در پی افزایش قدرت چین، این کشور را تهدید کند بهتر است با سیاست خویشتن داری و بردباری با این مسئله برخورد کرده و منافع ملی و اهداف ملی خود را در این منطقه به دست آورد.
دولت اوباما در طی هشت سال همواره سعی کرده است تا توازن را در سیاست خارجی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک حفظ کرده و روابط نظامی و اقتصادی را با کشورهای این منطقه افزایش داده و در همان حال با متحدان آسیایی خود روابط جدی تری برقرار نماید.
واقعیت این است که با افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین در آسیا ممکن است وضعیت قبل از قرن هفده و هجده در آسیا حاکم شود، وضعیتی که در آن چین از قدرت زیادی برخوردار بوده و بر کشورهای اطراف خود تسلط داشت. قبل از حضور قدرتهای امپریالیستی اروپا در قاره آسیا در قرن هفده و هجده و حضور قدرت امپریالیستی امریکا در قرن نوزده و بیست، چین یک قدرت برتر و ساکن در منطقه آسیا پاسیفیک بود.
بیشتر مردم آمریکا در مورد قدرت چین در گذشته و سیاستهای روزولت رئیس جمور امریکا (۱۹۰۱-۱۹۰۹) مبنی بر توسعه نفوذ گسترده امریکا درپاسیفیک آگاهی چندانی ندارند. باید گفت که حتی قبل از آغاز جنگ داخلی در آمریکا دولتمردان امریکایی بر حضور بیشتر امریکا در اسیا و رقابت با چین به ویژه در امر تجارت تاکید کرده اند. یک سناتور نیویورکی به نام «ویلیام سوارد» در سال ۱۸۵۲ اعلام کرد آسیا به زودی صحنه تئاتر بازیگران گوناگون می شود و در سال ۱۸۵۶ گفت: آمریکا باید یک قدرت در منطقه آسیا پاسیفیک باشد.
امپریالیسم نظامی ژاپن در نیمه اول قرن بیستم و هرج و مرج سیاست داخلی چین باعث شد ایالات متحده در جنگ جهانی دوم دخالت کرده و با ارسال نظامیان جهت مبارزه با ژاپن و نهایتا ارسال دو بمب اتمی به شهرهای معروف ژاپن به جنگ جهانی دوم خاتمه دهد.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم امریکا به بهانه ایجاد ثبات و رفاه درآسیا باقی مانده است. از لحاظ نظامی در حال حاضر دهها هزار نظامی امریکایی در کره جنوبی، گوام، ژاپن و .. مستقر هستند و با توافقات اساسی و بنیادین شبکه ای از اتحادها از پاسیفیک جنوبی تا آسیای شمالی بین امریکا و متحدان آسیایی خود ایجاد کره است. با این وجود توازن جهای قدرت در حال حاضر در آسیا در حال تغییر است.
انتقادات ترامپ از اتحادهای امریکا سوالات متعددی را ایجاد کرده از جمله اینکه طول عمر تعهدات ایالات متحده به شرکای پاسیفیکش چقدر است؟
واقعیت این است که امروزه حدود نیمی از رشد اقتصاد جهانی مربوط به کشورهای بزرگ آسیاست و ایالات متحده امریکا نمی تواند این واقعیت مهم را نادیده بگیرد. امریکا به آسیا برای صادرات ۶۰ درصد کالا و ۴۰ درصد محصولات کشاورزی خود وابسته است. اما با خروج از TPP باید گفت که نفوذ اقتصادی امریکا در آسیا به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که امریکا با استفاده از قدرت نرم می تواند برتری خود را حفظ نموده و سیاست ها و اهداف خود را در آسیا دنبال کند.
اما ظهور و رشد اقتصادی و نظامی چین، برتری امریکا در آسیا را به خطر انداخته و در حال حاضر موقعیت اتحادیه اروپا و آمریکا را به عنوان مهترین شرکای تجاری آسیا تحت الشعاع قرا داده است . فیلیپین و مالزی در زمینه مسائل اقتصادی روابط گرم تری را با پکن برقرار نموده و چین طرح های تجاری زیادی را جهت تغییر نقشه اقتصادی آسیا ارائه کرده است که در نتیجه آن می خواهد افزایش قدرت خود در منطقه را اثبات نماید.
بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا (AIIB) و مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای (RCEP) به سرعت توسعه یافته و برتری امریکا درمنقطه آسیا را تهدید می کنند. چین در حال حاضر با حضور در دریای چین جنوبی شجاعت تعهد و میزان قدرت نظامی امریکا درآسیا را آزمون می کند و قطعا پکن خواهان اتمام برتری نظامی و اقتصادی امریکا در آسیاست.
در نگاه اول برتری ایالات متحده در آسیا به نظر می رسد کماکان ادمه دارد اما با کمی دقت می توان فهمید که این وضعیت دوامی نخواهد داشت. ظهور چین سیاستمداران امریکایی را شگفت زده کرده و آنها در مورد حضور نظامی چین در دریای چین جنوبی سردرگم شده اند.
باید گفت که ادعاهای اوباما در مورد نقش امریکا در آسیا لفاظی صرف خواهد بود اگر آمریکا استراتژی مناسب را جهت مقابله با چالش ها در آسیا دنبال نکند. به عبارت دیگر باید گفت که امریکا فقط با ارسال کشتی های نظامی به پاسیفیک غربی نمی تواند با چالش ها مقابله نماید بلکه باید در معماری تجاری منطقه بیشتر درگیر شده و اتحادهای منطقه ای را با دیپلماسی فعال حفظ کند، سیاستی که تاکنون «دونالد ترامپ» مخالف آن است.
با درک اهمیت ژئواستراتژیک آسیا در قرن ۲۱، رئیس جمهور اوباما درسال ۲۰۱۱ در پارلمان استرالیا گفت: ایالات متحده آمریکا یک قدرت پاسیفیک است و می خواهد در آسیا باقی بماند.
اما واقعیت این است که ایالات متحده آمریکا نتوانست در مقابل ظهور چین در دریای چین شرقی و غربی اقدام جدی انجام دهد، بنابراین به یکی از مهمترین رقیبان خود در آسیا یعنی چین نشان داد قدرت و منابع کافی جهت باقی ماندن در آسیا به عنوان یک قدرت برتر را ندارد.
با درک کاهش قدرت نظامی آمریکا در آسیا و پاسیفیک، مشاوران آسیایی ترامپ «پیتر نادارو» و «الکساندر گری» اخیرا از طرح تقویت حضور نیروی دریایی آمریکا در این منطقه حمایت کرده اند. اما سیاست آنها مبنی بر «صلح از طریق قدرت» بدون تعامل اقتصادی و خروج از TPP احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت.
باید گفت که نظامی گری بیشتر آمریکا در آسیا به جای تامین امنیت و نظم مورد نظر آمریکا بر ظن و گمان چین می افزاید و قطعا دولت چین واکنش نشان خواهد داد. سیاستگذاران دفاعی و خارجی ایالات متحده آمریکا در حال حاضر پذیرفته اند که افزایش حضور نظامی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک باعث افزایش تنش در روابط چین و آمریکا شده و خشم پکن را موجب خواهد شد. در نتیجه یا آمریکا باید سریع نیروهای خود را از این منطقه خارج کرده یا تن به درگیری و تعارض با چین دهد.
در حال حاضر افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین با کاهش میل و رغبت ایالات متحده امریکا برای رهبری جهان همراه شده است که منادی تغییر موازنه قدرت در آسیا است. تاکید تیم «دونالد ترامپ» بر قدرت نظامی ایالات متحده باعث افزایش نگرانی در مورد تعارض ابرقدرتها است. به جای اینکه ایالات متحده امریکا در پی افزایش قدرت چین، این کشور را تهدید کند بهتر است با سیاست خویشتن داری و بردباری با این مسئله برخورد کرده و منافع ملی و اهداف ملی خود را در این منطقه به دست آورد.
دولت اوباما در طی هشت سال همواره سعی کرده است تا توازن را در سیاست خارجی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک حفظ کرده و روابط نظامی و اقتصادی را با کشورهای این منطقه افزایش داده و در همان حال با متحدان آسیایی خود روابط جدی تری برقرار نماید.
واقعیت این است که با افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین در آسیا ممکن است وضعیت قبل از قرن هفده و هجده در آسیا حاکم شود، وضعیتی که در آن چین از قدرت زیادی برخوردار بوده و بر کشورهای اطراف خود تسلط داشت. قبل از حضور قدرتهای امپریالیستی اروپا در قاره آسیا در قرن هفده و هجده و حضور قدرت امپریالیستی امریکا در قرن نوزده و بیست، چین یک قدرت برتر و ساکن در منطقه آسیا پاسیفیک بود.
بیشتر مردم آمریکا در مورد قدرت چین در گذشته و سیاستهای روزولت رئیس جمور امریکا (۱۹۰۱-۱۹۰۹) مبنی بر توسعه نفوذ گسترده امریکا درپاسیفیک آگاهی چندانی ندارند. باید گفت که حتی قبل از آغاز جنگ داخلی در آمریکا دولتمردان امریکایی بر حضور بیشتر امریکا در اسیا و رقابت با چین به ویژه در امر تجارت تاکید کرده اند. یک سناتور نیویورکی به نام «ویلیام سوارد» در سال ۱۸۵۲ اعلام کرد آسیا به زودی صحنه تئاتر بازیگران گوناگون می شود و در سال ۱۸۵۶ گفت: آمریکا باید یک قدرت در منطقه آسیا پاسیفیک باشد.
امپریالیسم نظامی ژاپن در نیمه اول قرن بیستم و هرج و مرج سیاست داخلی چین باعث شد ایالات متحده در جنگ جهانی دوم دخالت کرده و با ارسال نظامیان جهت مبارزه با ژاپن و نهایتا ارسال دو بمب اتمی به شهرهای معروف ژاپن به جنگ جهانی دوم خاتمه دهد.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم امریکا به بهانه ایجاد ثبات و رفاه درآسیا باقی مانده است. از لحاظ نظامی در حال حاضر دهها هزار نظامی امریکایی در کره جنوبی، گوام، ژاپن و .. مستقر هستند و با توافقات اساسی و بنیادین شبکه ای از اتحادها از پاسیفیک جنوبی تا آسیای شمالی بین امریکا و متحدان آسیایی خود ایجاد کره است. با این وجود توازن جهای قدرت در حال حاضر در آسیا در حال تغییر است.
انتقادات ترامپ از اتحادهای امریکا سوالات متعددی را ایجاد کرده از جمله اینکه طول عمر تعهدات ایالات متحده به شرکای پاسیفیکش چقدر است؟
واقعیت این است که امروزه حدود نیمی از رشد اقتصاد جهانی مربوط به کشورهای بزرگ آسیاست و ایالات متحده امریکا نمی تواند این واقعیت مهم را نادیده بگیرد. امریکا به آسیا برای صادرات ۶۰ درصد کالا و ۴۰ درصد محصولات کشاورزی خود وابسته است. اما با خروج از TPP باید گفت که نفوذ اقتصادی امریکا در آسیا به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که امریکا با استفاده از قدرت نرم می تواند برتری خود را حفظ نموده و سیاست ها و اهداف خود را در آسیا دنبال کند.
اما ظهور و رشد اقتصادی و نظامی چین، برتری امریکا در آسیا را به خطر انداخته و در حال حاضر موقعیت اتحادیه اروپا و آمریکا را به عنوان مهترین شرکای تجاری آسیا تحت الشعاع قرا داده است . فیلیپین و مالزی در زمینه مسائل اقتصادی روابط گرم تری را با پکن برقرار نموده و چین طرح های تجاری زیادی را جهت تغییر نقشه اقتصادی آسیا ارائه کرده است که در نتیجه آن می خواهد افزایش قدرت خود در منطقه را اثبات نماید.
بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا (AIIB) و مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای (RCEP) به سرعت توسعه یافته و برتری امریکا درمنقطه آسیا را تهدید می کنند. چین در حال حاضر با حضور در دریای چین جنوبی شجاعت تعهد و میزان قدرت نظامی امریکا درآسیا را آزمون می کند و قطعا پکن خواهان اتمام برتری نظامی و اقتصادی امریکا در آسیاست.
در نگاه اول برتری ایالات متحده در آسیا به نظر می رسد کماکان ادمه دارد اما با کمی دقت می توان فهمید که این وضعیت دوامی نخواهد داشت. ظهور چین سیاستمداران امریکایی را شگفت زده کرده و آنها در مورد حضور نظامی چین در دریای چین جنوبی سردرگم شده اند.
باید گفت که ادعاهای اوباما در مورد نقش امریکا در آسیا لفاظی صرف خواهد بود اگر آمریکا استراتژی مناسب را جهت مقابله با چالش ها در آسیا دنبال نکند. به عبارت دیگر باید گفت که امریکا فقط با ارسال کشتی های نظامی به پاسیفیک غربی نمی تواند با چالش ها مقابله نماید بلکه باید در معماری تجاری منطقه بیشتر درگیر شده و اتحادهای منطقه ای را با دیپلماسی فعال حفظ کند، سیاستی که تاکنون «دونالد ترامپ» مخالف آن است.