کد خبر 673790
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۶

نامه امام کاملا سری ارزش‌گذاری شد. روس‌ها،‌ پیش‌بینی کردند که ایشان در پیام خود قصد ورود به موضوع افغانستان یا جنگ ایران و عراق دارد. گفته می‌شد این پیام در محور خواهد بود: افغانستان، عراق و روابط دو جانبه.اما قرائت نامه جهان سیاست را در بهت فرو برد.

به گزارش مشرق، یازدهم دی ماه 1367 آبستن بزرگترین اتفاق قرن در عالم سیاست بود. حضرت امام روح الله(ره) رهبر الهی بزرگترین انقلاب دینی جهان برای میخائیل گورباچف دست به قلم برد. امام روح‌الله در نامه‌ بی‌نظیر خود به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور اتحادیه جماهیر شوروی چه نوشت؟ مهمترین محورهای نامه تاریخی امام چه بود؟ تحلیلگران و نویسندگان رسانه‌های جهانی به گمانه‌زنی‌های بسیاری پرداختند اما انتشار محتوای نامه مهر باطلی بر تمامی گمانه‌های سیاسی آنان زد! امام روح‌الله(ره) در نامه تاریخی خود نوشت که «از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد». رهبر ماناترین انقلاب جهان، در نامه خود رهبر شوروی و آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی را به بازنگری در اندیشه‌های الحادی کمونیسم فرا خواند و از او خواست که درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کند. گورباچف از این نامه استقبال و چند هفته بعد با اعزام «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی به تهران به نامه امام پاسخ گفت اما پاسخ او نشان داد که از درک عمق و کنه پیام معنوی امام روح‌الله (ره) عاجز است. 4 سال بعد تنها زمان کافی بود تا همان طور که رهبر فقید نظام جمهوری اسلامی ایران پیش‌بینی کرده بود، بزرگترین داعیه‌دار کمونیسم جهان به موزه تاریخ برود! پیام تاریخی امام به گورباچف توسط هیئت 3 نفره‌ای متشکل از آیت الله جوادی آملی، محمد جواد لاریجانی (معاون وزیر خارجه وقت) و مرحومه مرضیه حدیدچی(دباغ) در تاریخ 13 دی به وی ابلاغ شد. در جریان این اتفاق نادر تاریخ معاصر، شخص دیگری نیز حضور داشته که در این ماجرا نقش آفرین بوده است. مهندس ناصر نوبری سفیر سابق ایران در اتحادیه جماهیر شوروی خاطرات و کمترگفته‌ شده‌‌هایی از این اتفاق نادر در ذهن دارد. وی فارغ‌التحصیل مهندسی سازه از دانشگاه صنعتی شریف و روابط بین‌الملل از دانشگاه تهران است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسولیت‌های متعددی از جمله سفیر ایران در شوروی، مؤسس بخش سخنگویی و نیز اولین سخنگوی وزارتخارجه، مشاور استراتژیک وزیرخارجه و ... را در کارنامه دارد. بخش نخست گفت‌وگویمان با ناصر نوبری که عمدتاً درباره پیام تاریخی امام با گورباچف، خاطراتی از هیئت اعزامی ایران به شوروی و دیدار وزیر خارجه شوروی با امام است از منظرتان می‌گذرد و بخشهای تحلیلی و تبیینی آن درباره چرایی فروپاشی شوروی- یا به گفته وی فروپاشانده شدن- توسط غرب‌گرایان این کشور و شباهت‌های رفتار غربگرایان آن موقع شوروی با غربگرایان وطنی که حاوی نکات مهم و جالب توجهی است در روزهای آینده منتشر می‌شود. گفت‌وگو در یک نگاه: - انتصاب سفیر برای برخی سفارتخانه‌ها هم براساس لابی‌های داخلی و کش مکش‌های بین معاونتهای منطقه‌ای صورت می‌گیرد. - سفرای اعزامی به این نقاط با درایت و لحاظ حساسیت‌های دیپلماتیک برگزیده شوند که از جمله آنها مسکو است. - به مقامات روس گفتم من الان نماینده کشور جهان سوم نیستم نماینده یک انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی هستم و بنابراین شما یک فوق ابر قدرت و من هم یک فوق ابر قدرت هستم. - یکی از اقدامات عملیاتی بسیار مهم ما در آن مقطع این بود که محتوای پیام را «کاملا سری» ارزش‌گذاری کردیم. - اگر روس‌ها می‌فهمیدند مفاد پیام ایدئولوژیک است، گورباچف هیئت اعزامی را نمی‌پذیرفت. - خبرنگاران و تحلیلگران همه جا حاشیه می‌زدند که این پیام در زمینه سه چیز خواهد بود: افغانستان، عراق و روابط دو جانبه. - حضرت امام با پیشنهاد دیپلمات‌ها درباره افزودن بندی به نامه تاریخی خود موافقت کردند. - گورباچف گفت که امام را خیلی دوست دارد و در شوروی همه امام را به عنوان یک رهبر عالی می‌دانند. - ادوارد شوارد نادزه قبل و حین ملاقات با حضرت امام، اضطراب شدیدی گرفته بود و از من کمک می‌خواست.پس از ملاقات نفسی کشید و گفت خدا را شکر راحت شدم. نیمکت ذخیره سفارتخانه‌ها!! در ایام سالگرد صدور پیام تاریخی حضرت امام (ره) به گورباچف، آخرین رئیس‌جمهور اتحاد جماهیر شوروی قرار داریم. نامه‌ای که پیش‌بینی‌های تبیین شده در آن، طی مدت کوتاهی به حقیقت پیوستند. به عنوان اولین سؤال، شما چگونه از طرف جمهوری اسلامی ایران به عنوان سفیر در کشور ابر قدرت آن زمان انتخاب شدید؟ طبیعتا سفیر شدن در آن کشور ویژگی‌های خاصی را می‌طلبید. سران شوروی چه برخوردی با شما داشتند؟ نوبری:اتخاذ پست سفیری در همه کشورها و بویژه در کشور ما از روند خاصی تبعت می‌کند. برخی سفارت‌خانه‌ها در دنیا بیشتر نقش نیمکت ذخیره را دارند و کسانی بر روی آن می‌نشینند که در گذشته یا از کرسی خود خلع شده‌اند و یا مسئولیتشان را از دست داده‌اند و سفیر اعزامی از فضای سیاسی کشورش فاصله گرفته و تجدید قوا می‌کند.البته چنین سفارتخانه‌هایی در رتبه سوم اهمیت قرار می‌گیرند، اگر چه که ممکن است گاه واقع در کشورهای خوش آب و هوایی هم باشند. انتصاب سفیر برای برخی سفارتخانه‌ها هم براساس لابی‌های داخلی و کش مکش‌های بین معاونتهای منطقه‌ای صورت می‌گیرد. در دنیا چند نقطه خیلی خیلی خاص وجود دارند که شوخی بردار نیستند و سعی می‌شود سفرای اعزامی به این نقاط با درایت و لحاظ حساسیت‌های دیپلماتیک برگزیده شوند که از جمله آنها مسکو است. در آن زمان با توجه به قطع رابطه با واشنگتن و شکرآب بودن مناسبات ایران با لندن و پاریس، مسکو در راس سفارتخانه‌ها قرار داشت. چین نیز به طور جدی نقش ابر قدرتی را در آن زمان بازی نمی‌کرد و لذا صرفا با شوروی به عنوان ابر قدرت سیاسی و اقتصادی ارتباط داشتیم. شما چندمین سفیر اعزامی به مسکو از جمهوری اسلامی ایران بودید؟ نوبری: بنده سومین سفیر ایران در مسکو بودم و قبل از بنده به ترتیب آقایان دکتر مکری و آقای کیاطباطبایی به عنوان سفرای ایران در این کشور حضور داشتند . دوران سفارت بنده در مقعطی آغاز شد که انقلاب اسلامی دوران تلاطم را پشت سر گذاشته و به ثبات نسبی رسیده بود. در آن مقطع تجربه و تبحر نسبی در زمینه سیاست خارجی بدست آمده بود و تلاش بر این بود که کار صد در صد حرفه‌ای در قبال همسایه شمالی به انجام رسد چرا که شوروی ابرقدرتی بود که بخشی از مردمش مسلمان بودند ولی با ما تضاد ایدئولوژیک داشت. لذا شرایط اینگونه رقم خورد که انتخابی حرفه‌ای و کاملا منطبق با مصالح و منافع ملی و سیاست خارجی و بدور از مسائل حاشیه‌ای و ناپختگی‌های اوایل انقلاب صورت گیرد. چرا این انتخاب را حرفه‌ای می‌دانید؟ نوبری: در آن زمان حدود 5 سالی بود که در اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه که تمام کشورهای بلوک شرق در چارت آن بودند، کار می‌کردم و با توجه به وضعیت کشور به عنوان حرفه‌ای ترین فرد برای پست سفارت در مسکو برگزیده شدم. ورود بنده به عنوان سفیر به مسکو برای آنها هم جالب بود، چرا که با 31 سال سن جوان‌ترین سفیر در شوروی محسوب می‌شدم. آیا در زمان شما تفکیک وظایف رهبر و رئیس جمهور در شوروی شکل گرفته بود؟ نوبری: زمانی که بنده وارد شوروی شدم، گورباچف رهبر و رئیس حزب کمونیست بود و «آندره گرومیکو» به عنوان نماینده مسن‌ترها و قدیمی‌های حزب کمونیست رئیس‌جمهور شد و تقسیم کار بین آنها صورت گرفته بود و دو پست رئیس جمهور و رهبر از هم منفک بودند. آیا در آن زمان امور اجرائی همچنان در دست گورباچف بود؟ نوبری: رئیس جمهور قطعا قدرتش کمتر بود اما درهر حال حکم ترمز دستی برای کنترل امور شوروی را داشت. گرومیکو زمام کار را چنان سفت و سخت بدست گرفته بود که همه پیرهای حزب کمونیست خاطرشان جمع بود که جوانها کارها را خیلی خراب نکنند. از روند تسلیم استوارنامه بگوئید، ظاهراً مدت زیادی طول کشیده است؟ زمان اهدای استوارنامه به من گفتند شما استوار نامه‌تان آماده است و باید آن را به معاون رئیس‌جمهور تقدیم کنید و رونوشت آن را نیز به معاون وزیرخارجه بدهید، اما در تهران هنگامی که سفیر شوروی برای تقدیم استوارنامه‌اش آمده بود، استوارنامه‌اش را به رئیس‌جمهور تقدیم کرد و رونوشت آن را نیز به وزیر خارجه ایران داده بود؛ این ماجرا درس بزرگی برای روسها و باعث شد که آنها در مجموع در پروتکل تبعیض‌آمیز نیم قرنه و منجمد خود تجدیدنظر اساسی کنند و پس از برخورد من روش پروتکل برابر را اتخاذ کردند. چه کسی باور می‌کرد یک دیپلمات جوان ایرانی بتواند روش پروتکل مرسوم ابرقدرت کمونیست سر سخت را دگرگون و متحول کند، این تجربه درس بزرگی برای دیپلمات‌هاست. نتیجه بسیار مهم و ارزشمند دیگر این اقدام این بود که باعث شد روس‌ها بنده را یک سفیر قدرتمند ارزیابی کنند و مدیریت روابط که بیشتر در دست سفیر شوروی بود، به‌دست سفیر ایران و بنده افتاد. مقاومت در برابر روسها بنده در آن زمان یاد این آیه "فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ" فرعون ابتدا قومش را خفیف کرد و سپس آنها را به اطاعت در آورد افتادم و فهمیدم قصد دارند که ما را خفیف کنند. یعنی اینکه ما ابر قدرت هستیم و چون ابرقدرت هستیم و شما هم یک کشور ضعیف و دست سوم هستید سطح و شأنتان این است که به معاون رئیس جمهور استوارنامه را بدهید. بنده قبل از اینکه در این کشور رسمیت پیدا کنم دعوایم با روس‌ها شروع شد و گفتند سفرای قبل از شما همین کار را کردند و سنت ما این است. من گفتم کاری به دیگران ندارم که چه کار کردند من سفیر انقلاب اسلامی هستم و برای ایجاد رابطه برابر مامور هستم، این کار شما نابرابری است. بعد یک لیست درآوردم و گفتم این کشورها به رئیس جمهور استورنامه دادند. روسها هم گفتند این کشورها جزو کشورهای برادر هستند. در آن زمان کشورهای بلوک شرق به خود رئیس جمهور استوارنامه می دادند. ابر قدرت‌ها و قدرت‌های بزرگ هم همین طور اما جهان سومی‌ها به معاون رئیس جمهور می‌دادند و این مدل را هم زمان شاه اعمال کرده بودند و گفته بودند چشم! بعد انقلاب هم دو سفیر قبلی اعمال کرده بودند اما گفتم من این چیزها سرم نمی‌شود که قبلا چه کار کردند نه در دوره شاه نه در دوره بعد انقلاب! من آمدم رابطه برابری ایجاد کنم و فقط به رئیس جمهور و وزیر خارجه استوار نامه می‌دهم. اساساً هر سفیری ظرف یکی دو روز باید مدارک را بدهد که کارش رسمیت پیدا کند و به عنوان سفیر کار کند و تا این روند را نرود بیکار می ماند. از تهران و مسکو زیر فشار بودم! بعد از این اتفاق به تهران هم گزارش دادید؟ موضع مقامات وزارت خارجه ما چه بود؟ نوبری: بله، زمانی که با بنده آن برخورد صورت گرفت به تهران گزارش دادم بعد از ارائه گزارش در ابتدا مورد تحسین قرار گرفتم،‌ اما بعد از دو هفته گفتند نوبری را به عنوان یک فرد حرفه‌ای فرستادیم اما از همان اول دعوایش شده لذا مسکو از یکسو مقابلم قرار گرفت و تهران از سوی دیگر. در تهران برخی‌ها پشتم را خالی کردند و قائله راه انداختند که اشتباه کردیم نوبری را به مسکو فرستادیم؛ خلاصه چشمتان روز بد نبیند اول بسم الله بحران آغاز شد. معاون بنده در تهران که مأمور شده بود کار را از سفیر قبلی تحویل بگیرد و گزارش آن را به من ارائه دهد، به وسوسه عهده‌داری پست سفارت افتاده بود! روس‌ها موجودات سرسختی هستند. مسئولان وزارت خارجه شوروی سرسختی می‌کردند، سفرای بسیاری در رده بنده استوارنامه‌شان را به معاون رئیس‌جمهور تقدیم کرده بودند و نمی‌توانستند استثنا قائل شوند. بنده گفتم سفیر امام خمینی هستم و ایشان هم من را مامور به رابطه مساوی برقرار کنم، ابرقدرت هستید، باشید! ما کشور جهان سومی هستیم، باشیم ولی من الان نماینده کشور جهان سوم نیستم نماینده یک انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی هستم و بنابراین شما یک فوق ابر قدرت و من هم یک فوق ابر قدرت هستم. باید خود رئیس جمهور استوارنامه من را تحویل بگیرد. خلاصه خیلی روزگار سختی بود اما آخرش بی نظیر شد. یک روز نشسته بودم سفارتخانه ولی کار نمی‌کردم چون مجاز نبودم و کارم رسمیت نداشت که تماس گرفتند و مرا به وزارت امور خارجه شوروی احضار کردند در آنجا به من ابلاغ شد که درباره مواضع شما در کاخ کرملین بحث شد و کاخ تصمیم گرفت روش شما را اعمال کند. فرمولی درست کردیم که هم آن هیئتهای خارجی دیگر اعتراض نکنند و هم شما به هدفتان برسید. پرسیدم فرمولتان چیست؟ گفتند ببینید ما در روزی که می خواهید استوار نامه به رئیس جمهور بدهید و روزی که رونوشت را به وزیر خارجه بدهید، در کاخ کرملین هم معاون رئیس جمهور و هم خود رئیس جمهور آماده می شوند تا شما را بپذیرند. شما اول وارد اتاق معاون اول می‌شوید استوار نامه‌تان را به معاون رئیس جمهور می‌دهید، او می‌گیرد بعد از آن وارد اتاق رئیس‌جمهور می شوید و با ایشان مذاکره می‌کنید. بعد ما در خبر می‌گوییم که سفیر ایران استوارنامه را به معاون رئیس‌جمهور دادند و با شخص رئیس‌جمهور ملاقات کردند. عین این مدل را در وزارت خارجه درست می‌کنیم. شما وارد می‌شوید به معاون وزیر رونوشت استوارنامه را می دهید بعد می نشینید با وزیر خارجه ملاقات می‌کنید و بنابر این 4 تا خبر می‌دهیم به رسانه. دو تا خبرش این است که شما استوارنامه و رونوشت را به معاونین دادید و دو تا هم خبر این که با رئیس جمهور مذاکره و ملاقات کردید و با وزیر خارجه ملاقات کردید. موقعیت من عالی شد، یعنی قصد انجام دو ملاقات را داشتم، اما حالا 4 ملاقات انجام می‌دهم، به اضافه اینکه مهم‌تر از آن با رئیس‌جمهور هم مذاکره کردم. خاطرم هست زمان دیدارم با رئیس جمهور شوری یک ساعت و نیم طول کشید، زمانی که فیلم و عکس این دیدار منتشر شد همه دیپلمات‌های حاضر در مسکو متعجب شدند که سفیر جدید ایران کیست که آمده نشسته پا به پا و هم ردیف رئیس جمهور مذاکره می کند. در این دیدار پیرامون مسائل مختلفی از جمله مذاکره جدی درباره مسئله افغانستان و جنگ داشتیم. محتوای پیام نامه امام را تا زمان دریافت گورباچف سری نگه داشتیم درباره سفر هیئت سه نفره حضرت امام به بفرمائید، شما چه زمانی متوجه شدید که امام قصد دارند نامه‌ای به رهبر ابرقدرت آن زمان بنویسند؟ نوبری: ما می‌دانستیم که مفاد پیام و کلیات نامه امام(ره) به گورباچف، ایدئولوژیک است، البته این کار به ابتکار امام بود، نباید این مسئله لو می‌رفت، البته ما می‌دانستیم که مفاد پیام و کلیات آن ایدئولوژیک است و همه آن ابتکار خودِ حضرت امام بود، برای ما این موضوع خیلی مهم بود که اگر روس‌ها متوجه شوند که پیام امام محتوای ایدئولوژیک دارد، خفیف با آن برخورد کنند. اگر روس‌ها می‌فهمیدند مفاد پیام ایدئولوژیک است، گورباچف هیئت اعزامی را نمی‌پذیرفت و دیدار هیئت اعزامی امام را به معاونش واگذار می‌کرد که این موضوع باعث می‌شد کار افت پیدا کند، یکی از اقدامات عملیاتی بسیار مهم ما در آن مقطع این بود که محتوای پیام را «کاملا سری» ارزش‌گذاری کردیم. فکر می‌کردند نامه امام درباره جنگ افغانستان است شما قبل از قرائت پیام، نامه را خوانده بودید یا باز کرده بودید؟ نوبری: بله، زمانی که هیئت به مسکو آمده بودند، پیام را دیدیم و آن را خواندیم. ما در قبال نامه امام برعکس عمل کردیم و پلیتیک زدیم، آنها احساس کردند که پیام امام سیاسی و در مورد افغانستان یا در مورد جنگ است و برایشان خیلی مهم بود که امام قصد دارد در مورد افغانستان و یا جنگ چه بگوید، خلاصه خیلی ولع پیدا کردند و به همین دلیل خیلی زود وقت ملاقات دادند. در واقع یکی از کارهای مثبت و مهمی که ما انجام دادیم، این بود که نگذاشتیم حتی یک درصد محتوای پیام بروز پیدا کند که آنها متوجه شوند که این پیام ایدئولوژیک است، آنها تا پایان کار تصور می‌کردند که پیام سیاسی است، حتی رسانه‌های دنیا هم این خط را رفته بودند، قبل از اینکه ملاقات انجام شود در همه دنیا پخش شده بود که تیمی از ایران قرار است به مسکو سفر کند و پیام امام خمینی(ره) را به «گورباچوف» برساند. خبرنگاران و تحلیلگران همه جا حاشیه می‌زدند که این پیام حول سه محور خواهد بود: افغانستان، عراق و روابط دو جانبه. همه نامه را امام نوشت جز ... آیا در نگارش نامه شخص دیگری هم غیر از حضرت امام دخیل بود یا تمامی بخش‌های نامه را خودشان نگارش کردند؟ نوبری: تمام نامه توسط حضرت امام نگارش شد و هیچ کس دخالتی نداشت؛ به تعبیری، نامه ابتکار شخص ایشان بود و فقط ما دیپلمات‌ها و وزارت‌خارجه‌ای‌ها پیشنهاداتی مطرح کردیم و بر فرض مثال گفتیم که یک کلمه بیاورید که ما از حُسن هم‌جواری دو کشور استقبال می‌کنیم، این خط آخر براساس پیشنهاد دیپلمات‌ها اضافه شد که حضرت امام هم موافقت کردند، البته مشخص است که این جمله دیپلماتیک است. دیدار هیئت 3 نفره امام با گورباچف/در تصویر ناصر نوبری سفیر وقت ایران ایستاده دیده می‌شود گورباچف گفت امام را دوست دارم اما نمی‌توانم فی البداهه پاسخ دهم شما در دیدار هیئت سه نفره با گورباچف هم حضور داشتید؟ نوبری: بله، حضور داشتم، آیت‌الله جوادی‌آملی، مرحومه خانم دباغ و محمدجواد لاریجانی هم که در آن زمان معاون اروپا و امریکا وزارت‌خارجه بود، هم حضور داشتند، البته آقای لاریجانی در آن زمان در واقع یعنی معاون منطقه مسکو بود و به عنوان معاون منطقه مسکو تیم را همراهی می‌کرد و بنده هم سفیر ایران در شوروی بودم. همه گمانه‌زنی‌‌ها درباره واکنش احتمالی گورباچف به این نامه درست از آب درآمد، یعنی، اولا گورباچوف خیلی برایش سنگین تمام شد، چون فکر نمی‌کرد که محتوای پیام ایدئولوژیک است. معمولا در اینگونه دیدارها تیم‌های وزارت‌خارجه برای رؤسای هیئت‌هایشان «بری فینگ»(جلسه توجیهی) برگزار می‌کنند تا خودشان را برای مذاکره آماده کنند. یک «بری فینگ» جلوی گورباچوف گذاشته بودند که اگر در مورد افغانستان این را گفتند، تو هم این را بگو و وی را درباره مسائل منطقه و دوران دفاع مقدس توجیه کرده بودند. زمانی که آیت الله جوادی آملی شروع به خواندن نامه کرد، گورباچف نگاه کرد به این چیزی که جلویش گذاشتند و متوجه شد که کل بری‌فینگ غلط بوده و همه را کنار گذاشت، سپس گفت که ما دو تا همسایه هستیم و همین طور که ما به هم احترام می‌گذاریم، انتظار داریم روابط احترام‌آمیزم بین دو کشور تداوم یابد؛ آنها از این جمله آخر نامه که امام در آن گفته بودند«خواهان حُسن همجواری هستیم» خیلی استقبال کردند و متوجه شدند که امام طرفدار حُسن همجواری و روابط دوستانه بین دو کشور است و ما هم از آن استقبال می‌کنیم ولی گفتند که روابط بین دو همسایه باید براساس احترام به عقاید باشد و ما عقیده‌مان کمونیست و شما عقیده‌تان اسلام است، همان‌طور که ما به شما اصرار نمی‌کنیم که کمونیست شوید، معتقدم شما هم نباید اصرار کنید که ما مسلمان شویم. محتوای پاسخ گورباچف این بود که عیسی به دین خود، موسی به دین خود. گورباچف گفت که امام را خیلی دوست داریم و در شوروی همه امام را به عنوان یک رهبر عالی می‌دانند و خیلی از امام تعریف کرد، البته بنده پیش‌بینی چنین استقبالی از امام را می‌کردم، بعد در پایان هم گفت که به دلیل اینکه این نامه محتوای ایدئولوژیک متعدد سنگینی دارد، فی‌البداهه نمی‌توانم به آن پاسخ دهم، لذا پس از مطالعه شخصی و بررسی در حزب، پاسخ آن را از طریق وزیر امور خارجه مأمور می‌کنم در سفری به تهران پاسخ این نامه را تقدیم کند. ** نقض پروتکلی که می‌رفت حاشیه‌ساز شود ماجرای مصافحه مرحومه خانم دباغ با گورباچف چیست که ایشان هم در کتاب خاطراتشان این نکته را همراه با رعایت جوانب شرعی و ترفندی که به کار گرفته است،‌ آورده‌اند؟ نوبری: خداوند، مرحومه خانم دباغ را رحمت کند، وقتی وارد اتاق شدیم، همه به گورباچف دست دادیم و رفتیم، بعد گورباچف دستش را به سمت خانم دباغ دراز کرد و با او دست داد که فیلم و عکس‌های بسیاری گرفته شد. در پایان هم که ملاقات تمام شد، احساس کردم که ممکن است دوباره این اتفاق بیفتد، آقایان جوادی‌آملی و لاریجانی دست دادند و به محض اینکه گورباچف قصد دست‌دادن با خانم دباغ را داشت، بنده بین او و گورباچف حائل شدم و به گورباچف گفتم که بر اساس منابع اسلامی این کار حرام است و سنت ما نیست. گورباچف گفت که «وای! من چه اشتباهی کردم» و مبهوت شد و رو به آقای جوادی‌آملی که در حال خروج از اتاق بود گفت که« آیت‌الله برگردید، برگردید!»، آقای جوای‌آملی برگشت و گورباچف خطاب به وی گفت که «آیت‌الله ببینید اول که من دست دادم تقصیر من بود، رفتید ایران به این خانم گله نکنید، تقصیر من بود و من نمی‌دانستم». مگر شما به عنوان سفیر پروتکل مصافحه را به گورباچف نگفته بودید؟ نوبری: ما طبق پروتکل عادت کرده بودیم که با خانم‌ها دست ندهیم و این را هم گفته بودیم و روس‌ها هم توجیه بودند که هیچ خانمی با ما دست نمی‌دهد، اما برای اولین بار بنده اصلا حواسم نبود که برعکس آن هم باید اینها را توجیه کنم، یعنی اینجا نقطه ضعف بنده بود. در خاطرات مرحوم خانم دباغ وجود دارد که گویا در این صحنه هول شده بودند و نمی‌دانستند چه کنند! نوبری: بله، چون پیشینه فکری آنها این بود که گورباچف ما را می‌گیرد و می‌کشد، بنده خدا در آن لحظه گفته اگر دست ندهم ممکن است گورباچف واکنش نشان دهد، در مذاکرات دعوا می‌کند و بد و بیراه می‌گوید، گورباچف هم سپس به آقایان جوادی‌آملی و لاریجانی گفت رفتید این خانم را تنبیه نمی‌کنید. چرا آقای ولایتی که در آن زمان وزیر خارجه بود، به این سفر نیامد؟ نوبری: معمولا وزیر خارجه، رئیس‌جمهور و نفر اول کشور را همراهی می‌کند و در اینجا آقای جوادی‌آملی در سطح رئیس‌جمهور ایران نبود، اما آقای ولایتی هم به نظرم اشتباه کرد که نیامد، بهتر بود می‌آمد، بالاخره در تاریخ اسمشان ثبت می‌شد البته ایشان پروتکل را رعایت کرد. وزیر خارجه ابرقدرت جهان برای دیدار با امام استرس گرفت/توصیه‌ها قبل از دیدار از زمان بازگشت هیئت اعزامی حضرت امام(ره) تا زمانی که «شوارد نادزه» به ایران آمد، چقدر طول کشید؟ کمی هم از حال و هوای سفر وزیر خارجه شوروی بگویید. نوبری: ظرف دو ماه نامه امام را جواب دادند. من هم با «شوارد نادزه» آمدم تهران. فکر می‌کنم او را در هتل اوین یا استقلال اسکان دادیم، دقیقا خاطرم نیست، اما یکی از این دو هتل بود. حافظه‌ام قد نمی‌دهد، زیرا دو سه بار وی به ایران آمد. متوجه اضطراب «شوارد نادزه» شدم،، از او پرسیدم که چرا اینقدر حالت اضطراب داری؟، گفت که نگران ملاقات فردا هستم، نمی‌دانم چه می‌شود، گفتم خب از چه نگران هستی، نگرانی ندارد؟ گفت، من نگران هستم، زیرا تا به حال با چنین رهبری در این جایگاه هیچ وقت ملاقات نکرده‌ام. بنده وی را به هتل بردم و هنگام خداحافظی از من خواست که قبل از ملاقات با امام کمی زودتر بیایم تا اضطرابش کاسته شود. من ساعت هفت و ربع صبح و پیش از ملاقات شوارد نادزه با امام، خودم را به دفتر امام رساندم، سپس گفتم که کجا قرار است ملاقات انجام شود؟، گفتند در این اتاق. بالاخره شوارد نادزه وارد شد؛ پیرمردی در خانه امام بود که چای می‌آورد، یک عدد از چای‌های قندپهلو آورد و به دلیل اینکه آنها نمی‌توانستند مانند ما چای با قند بنوشند، به او گفتم که یک قاشق بیاورد. شوارد نادزه گفت من خیلی نگرانم، زیرا با چنین شخصیت بزرگی در عمرم ملاقات نداشته‌ام، گفت من با آمریکا و رئیس‌جمهورش و همه ابرقدرت‌ها ملاقات کرده‌ام، اما نگرانم که نتیجه دیدارم با ایشان چه خواهد شد و از طرفی مأموریت اصلی از طرف گورباچف خوب در می‌آید یا خیر!، گفتم تنها راهش این است که شما منتظر عکس‌العمل امام باشید، از خودت ابتکاری به خرج نده، پیام را بخوان و توضیحات لازم را هم ارائه کنید، امام هم به شما پاسخ می‌دهند، بعد از این هم نگاه کنید که امام چه کار می‌کنند، هر کاری امام کردند، شما هم تبعیت کنید. شوارد نادزه نیم ساعت زودتر به دیدار امام آمده بود، لپ‌هایش سرخ کامل بود و فقط صدای استکان چای می‌آمد، امام که وارد شد، ایشان می‌خواست برود که دست بدهد، دید امام به سمت کاناپه رفت، او هم به سمت صندلیش رفت و نشست. در نهایت این دیدار چقدر طول کشید؟ نوبری: فکر می‌کنم این دیدار 25 دقیقه طول کشید، سپس شوارد نادزه در خودرو‌اش نشست، من هم به قصد خداحافظی به سمت او رفتم، نادزه به من گفت که آقای سفیر، خوب بود؟ گفتم خدا رو شکر، بعد گفت خیلی راحت شدم، نمی‌دانید چه قدر راحت شد؛ خلاصه از من به دلیل اینکه خوب راهنمایی‌اش کرده بودم، تشکر کرد.